پرستار مهربون

یک روز بسیار بیمار بودم رنجور و خسته تبدار بودم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرستار مهربون

یک روز بسیار

بیمار بودم

رنجور و خسته

تبدار بودم

یک دکترخوب

حال مرا دید

فوری برایم

یک نسخه پیچید

با آن که بسیار

بیمار بودم

از درد آمپول

بیزار بودم

آمپول به من زد

خانم پرستار

تا که نباشم

رنجور و بیمار

«خانم» پرستار

بس نازنین است

مثل فرشته

روی زمین است

پروردگارا

نامت دوایم

یادت همیشه

داده شفایم

 

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: کودک بشری (مهری طهماسبی دهکردی)

مطالب مرتبط:

یه شیشه روی ساحل

بالش درختی من

ماهی فرار می‌کنه

عینکی تو خیابون

بازی موش با گربه

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت