ظهور نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی

نوشتار حاضر، در صدد بررسی دو مقطع تاریخی یعنی دوره قاجار تا نهضت مشروطیت و دوره پهلوی تا انقلاب اسلامی از منظر چگونگی پیدایش مشروعیت‏سیاسی در این دوره‏ها و نحوه زوال این مشروعیت در دو انقلاب است. در واقع، بدون انكار تاثیر عو...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ظهور نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی


نوشتار حاضر، در صدد بررسی دو مقطع تاریخی یعنی دوره قاجار تا نهضت مشروطیت و دوره پهلوی تا انقلاب اسلامی از منظر چگونگی پیدایش مشروعیت‏سیاسی در این دوره‏ها و نحوه زوال این مشروعیت در دو انقلاب است. در واقع، بدون انكار تاثیر عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بروز و ظهور دو پدیده مهم نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی، تحقیق حاضر، بر آن است تا روشن كند كه همان گونه كه حاكمیت‏سیاسی در دوره‏های مزبور با فایق آمدن برپاره‏ای مشكلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در صدد ایجاد مشروعیت‏سیاسی و اعمال اقتدار مطلوب خود بوده است، بروز چالش‏های بی‏پاسخ در عرصه‏های یاد شده و عدم توان حاكمیت‏ها در اداره و كنترل مسائل ناشی از آنها نیز از سوی دیگر، حاكمیت‏سیاسی را با مشكلی جدی در حفظ مشروعیت‏خود رو به رو ساخته و نظام سیاسی را دچار بحران مشروعیت كرد. در این جا، دولت و نظام سیاسی حاكم بر جامعه، به عنوان اصلی‏ترین عامل مسلط و صاحب نقش در جامعه تلقی شده است.از سوی دیگر، چالش‏های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دلیل قاهریت دولت در ایران معاصر، همواره در مراحل حاد و بحرانی خود، به چالش سیاسی انجامیده و حكومت را با بحران‏های سیاسی مواجه ساخته است؛ از این رو می‏توان گفت شروعیت‏سیاسی دولت و به عبارت دقیق‏تر، دولت در وجه سیاسی آن، از مساله‏انگیزترین و در عین حال آسیب‏پذیرترین عناصر ساختاری در ایران معاصر بوده و در سده‏های اخیر همواره بحران در عرصه نظام سیاسی ایران وجود داشته‏است.

مفهوم مشروعیت را می‏توان از طریق پیمایش، یعنی اندازه‏گیری اعتماد مردم به نهادهای موجود، ایمان به رهبران و میزان حمایت از رژیم‏ها، مورد سنجش قرار داد، چنانچه مردم باور داشته باشند كه نهادهای جامعه‏ای مفروض، مناسب و از نظر اخلاقی موجه است، آن گاه می‏توان نتیجه گرفت كه نهادهای یاد شده، مشروع است.

سؤال اساسی این مقاله آن است كه چه نسبتی میان ظهور بحران مشروعیت از یك سو و فروپاشی نظام سیاسی حاكم در دو مقطع نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی از سوی دیگر وجود دارد؟ این پرسش خود به پرسش‏های دیگری باز گشت می‏كند: مشروعیت‏سیاسی در دوره قاجار و پهلوی از چه منابعی تغذیه می‏كرد؟ تزلزل و فروپاشی مشروعیت‏سیاسی در نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی در سایه رخداد كدام زمینه‏ها و عوامل صورت گرفت؟ ظهور نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی، همراه با طرح كدام عناصر مشروعیت‏ساز جایگزین، تكوین یافت؟ در این راستا این فرضیه مطرح می‏شود كه «ظهور نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی، نتیجه فروپاشی عناصر مشروعیت‏بخش نظام سیاسی حاكم و تكوین عناصر جایگزین مشروعیت‏بخش بوده است‏».

در آغاز لازم است درباره مفهوم مشروعیت توضیحی ارائه شود. «مشروعیت‏» بر گردان است كه با واژگانی چون LEGISLATOR (میراث قانونی) و LEGAL , LEGISLATION (قانون گذاری) ، LEGACY (قانون گذار) هم ریشه بوده و می‏توان معادل‏هایی همچون «مقبولیت‏»، «قانونیت‏» و «حقانیت‏» را برای آن به كار برد. البته از آن جایی كه مفهوم «قانون‏» در غرب از توسعی خاص برخوردار بوده و قوانین نانوشته اعم از سنت‏ها و عرف‏ها را نیز شامل می‏شود، مشروعیت ناشی از سنت‏ها و عرف‏ها نیز مستفاد از این واژه می‏باشد. ضمن این كه اقتدار مشروع، اقتداری است كه از جانب كسانی كه تحت كار برد آن قرار می‏گیرند، معتبر یا موجه تلقی می‏شود؛ از این رو مشروع بودن یك نظام سیاسی، یعنی این كه آن نظام مبین اراده عمومی است و توانایی ایجاد و حفظ این اعتقاد را دارد كه نهادهای سیاسی موجود، مناسب‏ترین نهادها برای جامعه هستند. بدین سان اقتدار و مشروعیت، هر دو، ارتباطی نزدیك با مفهوم تعهد و الزام به فرمانبرداری می‏یابند و اقتدار، متضمن فرض مشروعیت می‏گردد. ماتیه دوگان در توضیح معنای مشروعیت می‏گوید: مشروعیت، باور بدین امر است كه اقتدار حاكم بر هر كشور مفروض، محق است فرمان صادر كند و شهروندان موظفند به آن گردن نهند. مفهوم مشروعیت را می‏توان از طریق پیمایش، یعنی اندازه‏گیری اعتماد مردم به نهادهای موجود، ایمان به رهبران و میزان حمایت از رژیم‏ها، مورد سنجش قرار داد، چنانچه مردم باور داشته باشند كه نهادهای جامعه‏ای مفروض، مناسب و از نظر اخلاقی موجه است، آن گاه می‏توان نتیجه گرفت كه نهادهای یاد شده، مشروع است. بدین سان می‏توان گفت اصولا مشروعیت‏به رابطه دو سویه میان مردم و حاكمیت‏باز می‏گردد؛ به علاوه امری ذهنی است و بنابراین در جوامع مختلف، در ابعاد و سطوح متفاوتی معنا پیدا می‏كند و نمی‏توان قالب‏های عینی مشخصی برای آن در نظر گرفت.

در عین حال، برخی نیز مشروعیت را به منطق نظام سیاسی حاكم در اعمال حاكمیت‏خود باز می‏گردانند؛ چنان كه محمد جواد لاریجانی می‏گوید:

مشروعیت، یعنی توجیه عقلانی انفاذ حاكم، یعنی این‏كه گروه حاكم چه توجیهی برای انفاذ قدرت خود دارد. این غیر از توجیه محكوم علیه در قبول حكم است، زیرا آدم می‏تواند به دلایل مختلف، از جمله ترس از جان، سیطره‏ای را بپذیرد؛ اما كسی كه مسیطر است، چه توجیهی دارد؟ ...قواره حكومت‏به اندازه برهان مشروعیت است.

ولی باپذیرش چنین معنایی، اولا، بحث از مشروعیت صرفا بحث از پدیده‏ای منطقی و ذهنی از منظر حاكمان خواهد شد، در حالی كه مشروعیت اصولا پدیده روانی در سطح كلان اجتماعی است؛ ثانیا، با قبول چنین معنایی، اساسا هر رژیمی در حد مطلوب و مقبول، مشروعیت‏خواهد داشت هر چند كه به هیچ وجه مورد قبول اكثریت مردم جامعه خود نباشد، زیرا حتی رژیم‏های در تبعید نیز به نحوی، انفاذ حكم خود را توجیه عقلانی كرده و برای حاكمیت‏خود، مدعی توجیه عقلانی هستند. مستبدان تاریخ در مرحله سقوط و اضمحلال از خود می‏پرسند، چرا پیروان، حكم آنها را فرمان نمی‏برند؟ و چرا تسلیم منطق واقعی و درست نمی‏شوند؟ بدین روی، نمی‏توان مشروعیت را در وجه ذهن و ضمیر حكام مورد كاوش قرار داد و چنانچه «توجیه عقلانی حكم‏» معادل مشروعیت‏باشد، در همان جانب محكوم علیه نسبت‏به قبول حكم صحیح‏تر خواهد بود تا جانب حاكم و مسیطر.

نكته آخر این كه در بررسی زمینه‏ها و اشكال مشروعیت‏بخش نظام سیاسی در نوشتار حاضر، ضمن توجه به عناصر كاركردی نظام سیاسی، سنخ‏شناسی مشروعیت ماكس وبر - مشروعیت عقلانی، مشروعیت‏سنتی و مشروعیت كاریزماتیك - مد نظر بوده است، و در تحلیل چگونگی ظهور بحران مشروعیت، از چارچوب نظری «بروزشكاف‏های اجتماعی‏» به همراه نظریه «مدرنیزاسیون‏» بهره‏گیری شده است.

پژوهشگر: عباس زارع

منبع: نشریه علوم سیاسی

لینک مطالب مرتبط:

 سالروز نهضت مشروطیت 

 امام و انقلاب مشروطیت ایران 

 میراث قیام مشروطیت 

 شهادت آیة الله شیخ فضل الله نوری 

 نقش احزاب در پیشبرد مشروطه خواهی در ایران 

 شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت