دهکده جهاني يا جنگل جهاني !!

اين روزها موضوع جهاني شدن ، بحث هاي عديده اي چون فرهنگ ، تاثير رسانه هاي جمعي ، دولت محلي و ديگر مباحث جامعه شناسي را به گونه اي جديد تغيير داده است ؛ همانطور که ذهن بسياري از متفکران را به خود مشغول کرده است.اين مقاله درصدد است تا بحث هويت ديني را در گير
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دهکده جهاني يا جنگل جهاني !!

جهاني شدن و هويت ديني (قسمت اول )


اين روزها موضوع جهاني شدن ، بحث هاي عديده اي چون فرهنگ ، تاثير رسانه هاي جمعي ، دولت محلي و ديگر مباحث جامعه شناسي را به گونه اي جديد تغيير داده است ؛ همانطور که ذهن بسياري از متفکران را به خود مشغول کرده است.اين مقاله درصدد است تا بحث هويت ديني را در گيرودار جهاني شدن به چالش بگذارد.در ابتدا به ذکر آراء و انديشه هاي نظريه پردازان در باب جهاني شدن ميپردازيم و سپس رابطه جهاني شدن را با سرمايه داري و به قولي آمريکائي شدن بررسي ميکنيم.ادامه مباحث را در مقاله بعدي دنبال خواهيم کرد.                                                                            


جهاني شدن بحث تازه اي نيست ، چرا که قرنها پيش از نظريه پردازاني مثل مک لوهان و فوکوياما ، اديان الهي بودند که تمام اهدافشان را در قالب برابري ، آزادي و نظم جهاني مطرح کردند. اعتقاد به ذات و جوهر جاوداني روح انسان ، جز با وسيع شدن به وسعت کل عالم محقق نخواهد شد. ودر اين مجال ، تنها نقطه روشن منزلهاي تساوي و دادخواهي است ، نه باريکه هاي کور منفعت و سرمايه داري.

براي رسيدن به قله رفيع انسانيت ، نه مسخ فرهنگي جايز است ، نه تحميق انديشه ها. چرا که در گيرو دارهمين بودن و نبودن هاي هويتي است ،که خدا را به مسلخ گاه بردند و امروز، نوبت به انسان رسيده است. که اگر به کالا بودن خود رضايت دهد ، در مسير نابودي خود قدم زده است واگر حرفي براي بهتر بودنش نداشته باشد، مجبور است که در يک روز معين همراه با تمام انسانهاي عالم ، دست به خود سوزي زند.

شنيدن صداي گريه کودک افغاني و عراقي ، در دنياي حقيقي و واقعي آدمها ممکن است ، نه دنياي تارهاي عنکبوتي بي ثبات. انسان، در اين دهکده خاموش، براي شنيدن نداي عدالت ، نه مجبور به پذيرش لايه هاي فرهنگي بيگانه است ، ونه سکوت فراموشي . تنها راه رهايي ، بازگشت به فرامين عدالت خواهانه الهي است ، آنجايي که براي انسان ،جوهرقايلند وغايت.

آرا و انديشه هاي نظريه پردازان در باب جهاني شدن:

واژه دهکده جهاني در آغاز دهه 1960 ميلادي، توسط مارشال مک لوهان از دانشگاه تورنتو از طريق نوشته ها و آثار او مطرح شد. مک لوهان مي گويد، جهان به صورت يک دهکده درآمده است. يعني اتفاقي که در يک زمان و مکان مي افتد، قابل تعميم و تسري به زمان و مکان ديگري است.( افروغ-1381)

جهاني شدن، امرجديدي نيست بلکه معنائي قديمي است که اول بار در اديان مطرح شده است.(Globalization)، يک پديده نيست، بلکه يک پروسه است. پس براي بررسي يک روند، بايد تفکر و نگرش مان هم در حال حرکت صورت بگيرد. يعني با تفکري ايستا، نمي توان به امري که در حال حرکت است، نگاه علمي بکنيم.( طباطبائي-1381)

مي توان گفت در روياروئي با اين مسأله، تا به حال سه نوع برخورد صورت گرفته است( اسلامي -1382)

1- رفتار تندروانه که معتقد به پايان يافتن جغرافيا، تاريخ، و مرگ زمان و مکان بوده است. اين رفتار را مي توان برآمده از برخي نظريه ها دانست. مثل  فوکوياما که از پايان تاريخ سخن مي گويد. منتها پايان تاريخ ، با روايت خودشان، يعني تثبيت و تبليغ نظام ليبرال سرمايه داري .

شنيدن صداي گريه کودک افغاني و عراقي ، در دنياي حقيقي و واقعي آدمها ممکن است ، نه دنياي تارهاي عنکبوتي بي ثبات. انسان، در اين دهکده خاموش، براي شنيدن نداي عدالت ، نه مجبور به پذيرش لايه هاي فرهنگي بيگانه است ، ونه سکوت فراموشي . تنها راه رهايي ، بازگشت به فرامين عدالت خواهانه الهي است ، آنجايي که براي انسان ،جوهرقايلند وغايت.

2- گروه دوم، رفتارهاي شکاکانه و محافظه کارانه دارند. اينها از روند جهاني شدن دوري مي کنند.  مي توان اين دوري کردن ها را ارضاي کاذب ناميد، زيرا هيچ کشوري توان گريز از جهاني سازي را ندارد و اين بلائي است که بر سر تمام کشورهاي ضعيف آمده است.

3- نوع سوم رفتار، رفتارهاي ميانه روئي است که نه شيفته اين روند هستند و نه اهل انکار. اينها جهاني شدن را در هم تنيدگي عرصه هائي مي دانند که در گذشته و در زمان سنتي، از هم جدا بودند. اين گروه از انديشمندان، جهاني شدن را زائيده مدرنيته مي دانند و همان طور که مدرنيته، آسيب هاي زيادي به پيوندها و بنيادهاي سنتي جامعه غرب و جوامع ديگر وارد کرد، در عين حال، مزايا و مواهبي هم داشت که کسي نمي تواند از آنها استفاده نکند. اين گروه از متفکرين، براي جهاني شدن، هم دستاوردهاي مثبت قائل اند و هم دستاوردهاي منفي( مولانا- 1382)

جامعه شناسان کلاسيک، در قالب نظريه هاي معطوف به مکانيسم ها و تحولات کلان اجتماعي، به موضوع جهاني شدن پرداخته اند. نظريه پردازان نسل دوم، در تلاش براي فهم جامعه در حال شکل گيري ، يا نظام جهاني به صورتي پراکنده، از جهاني شدن سخن گفته است. در مقايسه با آنها، نظريه پردازان متأخر که فرآيند پرشتاب و گسترده جهاني شدن را در دهه هاي گذشته، تجربه کرده اند، نظريه هاي جامع تر و دقيق تري، درباره اين موضوع ساخته اند( گل محمدي -59:1381) آنتوني گيدنز، در اين باب مي گويد، در جهان صنعتي، زمان و مکان کم رنگ مي شود. به اعتقاد وي مکاني که چيزي روي مي دهد و زماني که آن چيز روي داده است، در فهم چرائي و چگونگي آن مهم است.

رابطه جهاني شدن؛ سرمايه داري و آمريکائي شدن

برخي از متفکران، معتقدند که پروسه جهاني شدن، به آمريکائي شدن ختم مي شود. بعضي مي گويند: جهاني شدن امروز، همانند هرمي است که در رأسش، سرمايه داران حاکم بر آمريکا باشند و بقيه بشريت، قاعده آن هرم باشند. اين نوع جهان بيني، تمام فرهنگ ها و ايدئولوژي هاي مقاومت را در خود هضم مي کند( رحيم پور- 1381)

يکي از نمايندگان ديدگاه چپ، در رابطه با جهاني سازي و نظم نوين جهاني، نوام چامسکي است، که بيش از سي سال است که سياست خارجي آمريکا را محکوم مي کند و به دليل رفتار اين کشور با بسياري از کشورهاي جهان سوم، داد شکايت سر مي دهد. و نشان مي دهد که ميان گفتار و کردار اين قدرت ها، فاصله بسياري وجود دارد. او صريحاً بيان مي کند که ايالات متحده، در حمايت از جهاني سازي، آن جا که پاي سود و زيان خودشان در ميان است، چندان به قواعد تجارت آزاد و ديگر ملزومات جهاني سازي تن در نمي دهند( جرمي فاکس- 1381: 13، 12، 11). ژان بودريار، معتقداست که تروريسم امروز، محصول تاريخ سنتي آنارشيسم، نيهيليسم، يا تعصب نيست، بلکه هم پاي جهاني شدن معاصر است.(ارشاد -1382)

اين تلاش آمريکا را مي توان ناشي از به ثمر نرسيدن تز معروف بوش پدر، يعني نظم نوين جهاني دانست. شعار رايج امروز آمريکا اين است:" هر که با ما نيست، بر ماست" با وجود اين، نمي توان آمريکا را قطب تعيين کننده جهان قلمداد کرد. بلکه قطب جهان، نظام اقتصادي و سرمايه داري است که نمي توان براي آن محدوده جغرافيائي تعيين کرد.(طباطبائي-1381)

سرمايه داري جهاني با شيوه هاي تبليغي امپرياليستي، با نفوذ به مراکز فرهنگي و رسانه اي کشورها، الگوهاي مصرفي زيان بار و آلاينده سرمايه داري را به سراسر جهان صادر مي کند و توده هاي انساني را مصرف زده بار مي آورد.

سرمايه داري جهاني با شيوه هاي تبليغي امپرياليستي، با نفوذ به مراکز فرهنگي و رسانه اي کشورها، الگوهاي مصرفي زيان بار و آلاينده سرمايه داري را به سراسر جهان صادر مي کند و توده هاي انساني را مصرف زده بار مي آورد.

 رشد توليد، براي رشد مصرف، و رشد مصرف براي رشد توليد، و همه اين فجايع براي رشد سود و سرمايه داري ، صورت مي گيرد. جهان امروز، نيمي مسلح و نيمي گرسنه هستند و ديکتاتوري کارتل ها، براي نابساماني بشر، و بهبود بخشيدن به بخشهاي گسترده محروم، تا بحال هيچ اقدامي نکرده است. ( حکيمي- 1382)

برخي از متفکران ايراني، از جمله عماد افروغ، نگاهي فلسفي، از بالا و کلي، به جهاني شدن دارد. نه نگاهي صرفاً اقتصادي و همراه با آمار و ارقام. او معتقد است که ما دو نوع جهاني شدن داريم يکي جهاني شدن مصطلح که تقريباً تمام متفکران ، رابطه وثيقش را با سرمايه داري اعتراف کرده اند. نوع دوم ، جهاني شدن واقعي و حقيقي است که شاهد فراگيرشدن امري در سطح جهان بيني،  باشيم. پرفسور مولانا نيز، دهکده جهاني مک لوهان را، به جنگل جهاني تعبير کرده است و مي گويد: امروزه، پس از چهار دهه که از گفتمان هاي مختلف جهاني سازي گذشته است، اين دهکده، بيش از پيش، ويران، ناامن و بدون کدخدا باقي مانده است.

مي توان گفت که بحث يکپارچگي جهاني در ايران، به دو صورت مورد توجه قرار گرفته است: نخست، تقليل آن به پديده تهاجم فرهنگي، با گرايش تدافعي در مقابل پيامدهاي يکپارچگي جهاني و بررسي آن به منزله گسترش فرهنگي غرب. دوم، تقليل آن به اقتصاد جاني، با گرايش عضويت در نهادهاي آن(سعيدي، عبدالوهاب- 1379: 5 ،6)

ادامه ...

سرور حاجي سعيد

بخش اجتماعي تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت