آزادگان و خبر رحلت امام (ره)

وقتي خبر رحلت امام را شنيديم، غم عظيمي در اردوگاه تکريت چيره شد. هيچ کس حرف نمي زد. هر کسي با خودش خلوت کرده بود.سکوت عجيب بچه ها زندانبانان عراقي را به وحشت انداخته بود. مي پرسيدند: چرا ساکت هستيد؟ چرا حرف نمي زنيد؟ چهره ها غمبار و گريان بود. هر کس به نح
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آزادگان و خبر رحلت امام (ره)


وقتي خبر رحلت امام را شنيديم، غم عظيمي در اردوگاه تکريت چيره شد. هيچ کس حرف نمي زد. هر کسي با خودش خلوت کرده بود.سکوت عجيب بچه ها زندانبانان عراقي را به وحشت انداخته بود. مي پرسيدند: چرا ساکت هستيد؟ چرا حرف نمي زنيد؟ چهره ها غمبار و گريان بود. هر کس به نحوي در درون خود مي سوخت.


حدود 22 سال پيش مردم ايران روزهاي سختي را مي گذراندند با اتمام جنگ غم از دست دادن عزيزان ، غم فراق اسرا و مفقودالاثرها خود را نشان مي داد ولي همه مي گفتند : فداي تار موي امام .

با ديدن امام مادران غمشان التيام مي يافت و فرزندان شهدا امام را به جاي پدر مي خواندند و اين مايه ي آرامش و دلگرمي براي ملت خداجوي بود. تا اينکه خبر رسيد امام خميني در بيمارستان قلب جماران بستري شدند اين مردم را به تلاطم وا داشت نذر و نياز به درگاه خداوند منان. امن يجيب مادران داغ ديده ي شهدا ، اشک فرزندان بي پدر و پدران بي فرزند همه و همه ...

ولي مشيت الهي بر اين بود که ما ادامه راه ا بدون امام طي کنيم ، امتحان بزرگي براي ما اجرا شد .

روزي که راديو از صبح شروع به پخش قرآن کرد دل ها به اضطراب افتاد تا لحظه اي که اعلام کردند "روح خدا به ملکوت اعلي پيوست" ملت به يکباره عزادار شدند غمي سخت تر و بزرگتر حتي براي خانواده هاي شهدا ، اسرا و مفقودالاثرها . در اين ميان هرکس که قلبش به عشق امام مي تپيد ولي به دلايلي در ميهن اسلامي مان نبود در غم بيشتري فرو رفت .

جانبازاني که مجبور به خانه نشيني بودند يا آنهايي که براي درمان به خارج از کشور رفته بودند پاي درد دل هرکدامشان که بنشيني براي چنان تعريف مي کنند از غم روز ارتحال امام خميني (ره) که انگار همين ديروز بوده ، ولي در اين بين خاطرات آزادگان بيشتر آدم را مي سوزاند آنها که به دور از خانه و خانواده خود در آن شرايط سخت اسارت ، در بين کارهاي وحشيانه ي بعثي ها خبر از ارتحال پير و مرادشان گرفتند....

 

و چه سخت و سنگين بود آن فضا 

و اکنون بخوانيد از آنچه اين عزيزان برايمان به رسم يادگار تعريف کردند : 

بچه ها مي گفتند: از کجا مي داني؟ وقتي که خبر رحلت امام را شنيديم، غم عظيمي در اردوگاه ما در تکريت چيره شد. هيچ کس حرف نمي زد. هر کسي با خودش خلوت کرده بود. سکوت عجيب بچه ها زندانبانان عراقي را به وحشت انداخته بود. مي پرسيدند: چرا ساکت هستيد؟ چرا حرف نمي زنيد؟ چهره ها غمبار و گريان بود. هر کس به نحوي در درون خود مي سوخت، بالاخره بر سر انتخاب جانشين امام سکوت شکسته شد. من به دلم مراجعه کردم وبه بچه ها مي گفتم: قطعاً حضرت آيت الله خامنه اي جاي امام و رهبري نظام را به عهده مي گيرد و سکان انقلاب را هدايت مي کند.

دو نکته عجيب بعد از رحلت امام بود که بايد بگويم. اول اينکه عراقي ها قبل از آن هر روز حتي شهادت ائمه (ع) از بلندگوها موسيقي پخش مي کردند، اما بعد از رحلت امام بلندگوها تا يک هفته قطع بود و دوم اينکه تا قبل از آن تجمع بيش از دو نفر ممنوع بود ليکن با رحلت حضرت امام (ره) بچه ها به راحتي دور هم جمع مي شدند. قرآن مي خواندند و براي امام فاتحه طلب مي کردند. چرا که عراقي ها مي دانستند اگر لب تر کنند اردوگاه منفجر مي شود

بچه ها مي گفتند: از کجا مي داني؟

گفتم: اين در دل من جا گرفته و مطمئنم ايشان جاي امام را خواهند گرفت. وقتي خبر انتخاب حضرت آيت الله خامنه اي را شنيديم، بسيار بر سر شوق آمديم و در همان جا با ايشان بيعت کرديم و هنوز هم بر اين بيعت استوار و وفاداريم. (سردار آزاده عيسي دارايي)

*************************

ساعت 6 صبح اين خبر ناگوار را از راديو پخش کردند. حال و هواي بچه هاي اردوگاه در آن لحظات قابل وصف نبود. ساعتها ساکت بودند. هيچ کس ميلي به خوردن همان يک وعده غذاي روزانه نداشت. کم کم جلسات شروع شد بطوريکه يک نفر صحبت مي کرد و ديگران گريه مي کردند. حاج آقا ابوترابي به بچه ها وعده داده بود که هر کس حافظ کل قرآن شود او را بعد از آزادي، خصوصي به ديدار امام (ره) مي برد. بچه ها از زنده بودن و حضور امام احساس دلگرمي مي کردند. دو نکته عجيب بعد از رحلت امام بود که بايد بگويم. اول اينکه عراقي ها قبل از آن هر روز حتي شهادت ائمه (ع) از بلندگوها موسيقي پخش مي کردند، اما بعد از رحلت امام بلندگوها تا يک هفته قطع بود و دوم اينکه تا قبل از آن تجمع بيش از دو نفر ممنوع بود ليکن با رحلت حضرت امام (ره) بچه ها به راحتي دور هم جمع مي شدند. قرآن مي خواندند و براي امام فاتحه طلب مي کردند. چرا که عراقي ها مي دانستند اگر لب تر کنند اردوگاه منفجر مي شود.

(روحاني آزاده حجت الاسلام محمد رضا دايي زاده)

*************************

در دوران اسارت يک راديو داشتيم که مخفيانه خبرها را گوش مي داديم و اخبار ايران را بين ساير اسرا پخش مي کرديم در ايامي که امام (ره) بيمار بودند ما اخبار کسالت و بيماري ايشان را پيگيري مي کرديم. شخصيت امام در ذهن اسرايي که شب و روز شکنجه مي شدند بسيار استثنايي و دوست داشتني واميد بخش بود. اولين بار رسماً از راديو اعلام شد که امام تحت عمل جراحي قرار مي گيرند. همان روز ساعت 6 بعد از ظهر در اردوگاه براي شفاي امام مراسم دعا و نيايش برگزار کرديم و ساعت 8 شب از راديو شنيديم که درايران هم مردم به تکايا، مساجد و حسينيه ها رفته و براي سلامتي امام دعا مي کنند و ما اينکار را در اسارت زودتر انجام داديم.

روز 14 خرداد متوجه تغيير رفتار عراقي ها شديم که با احتياط با بچه ها برخورد مي کنند من راديو را برداشتم و به داخل حمام رفتم. بچه  ها نگهباني مي دادند تا کسي متوجه نشود. راديو را که روشن کرديم از برنامه هاي راديو ايران متوجه شديم که حضرت امام به رحمت خدا رفته اند. همه گريه مي کردند. شب در آسايشگاه هنگامه اي به پا بود. وقتيکه وصيت نامه حضرت امام در اوج حزن و اندوه توسط آيت الله خامنه اي قرائت شد، دوستي مي گفت: خدا پيامبر گونه اي را از ما گرفت و انشالله علي گونه اي به ما بدهد.

بعد از انتخاب حضرت آيت الله خامنه اي به مقام رهبري، دلم مي خواست پنجره ها و نرده هاي آسايشگاه را بشکافم وبه همگان بگويم که همه چيز به خير و خوشي تمام شد و رهبر عزيزمان آيت الله خامنه انتخاب شدند. با انتشار اين خبر دوستان مقداري تسکين پيدا کردند. شبهاي بعد که در ايران وداع با حضرت امام بود ما در اسارت مخفيانه عکس هايي از حضرت امام که بچه ها نقاشي کرده بودند و ماکتي به صورت قبر درست کرديم، ملحفه سفيدي روي آن انداختيم و بچه ها دور از چشم عراقي ها يکي يکي با امام وداع و تجديد پيمان کردند. (سردار آزاده محمد رضا حسني سعدي)

فرآوري: رها آرامي

بخش فرهنگ پايداري تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت