50سال تاخير در مهدويتپژوهي
50سال تاخير در مهدويتپژوهي
تصميمگيري درباره نحوه مواجه شدن با وقايع سالهاي بحراني قبل از ظهور، ايجاد آمادگي براي اخذ استراتژيهاي بازدارنده، فراهم آوردن تمهيدات براي مهيّا ساختن مردم و شناسايي نقطه عطفها و شخصيّتهاي مؤثّر در وقايع مهمّ پيش رو، جملگي در گرو آن مقدّمات سهگانه سابقالذکر است، يعني «مطالعه درباره آينده جهان، منجيگرايي و آخرالزّمان» است.
با فروکش ماجراي پر سر و صداي مصداقيابي براي شخصيّت «شعيب بن صالح» که به مدّت يکي دو ماه سر و صداي همه را برانگيخت تا آنجا که با زمين خوردن حريف صاحبِ ادّعا هر رهگذري از دور و نزديک براي خالي نبودن عريضه دستي در کار وارد ساخت و سنگي پرتاب کرد، دفتر بحثي با عنوان «شرايط ظهور و علائم ظهور» و پس از آن «مصداقيابي و مصداقسازي» را گشودم. البتّه قريب به پنج يا شش ماه پيش از ماجراي لوح فشرده «آيا ظهور نزديک است» از طرق مختلف و از جمله همين برنامه راديويي از پيامدهاي «مصداقيابي عجولانه درباره شخصيّتهاي مثبت يا منفي واقعه شريف ظهور» مفصّل سخن گفته بودم.
پر هزينهترين فيلم تاريخ سينماي غرب با موضوع و محتواي آخرالزّمان ساخته شده است و در همان حال پرفروشترين فيلم تاريخ سينماي غرب را هم فيلمهاي آخرالزّماني به خود اختصاص دادهاند.
جمله منتقدان، به رغم وارد آوردن همه سرمايه خود به ميدان، ملودي ثابتي را نواختند و جملاتي را مکرّر بيان داشتند.
عبارات «تعيين وقت براي ظهور جايز نيست»، «تعيين کنندگان وقت دروغ گويانند» و «مستندات روايات ارائه شده قابل نقد و بررسي است». به عنوان جان مايه اصلي همه نقدهاي ارائه شده قابل شناسايي است. دست آخر هم خلق روزگار به اين نتيجه رسيدند که دست مردان سياسي در توليد اثر در کار بوده و جملگي نفس راحتي کشيدند که واقعه شريف ظهور و نشانههاي ويژه آن چندان محلّ اعتبار نيستند و تا تجربه آن راه درازي در پيش است. به کار و بار خود بپردازيم و اين بحثها را به چند نفر خبره بسپاريم تا به وقتش ما را از واقعه با خبر کنند.
در همين جا عرض کنم: بنده هم خبره اين مباحث نيستم و صلاحيّت تشخيص صحيح و سقيم را ندارم؛ امّا نکتهاي دارم و آن را عرض ميکنم.
«بيش از پنجاه سال از مطالعه جدّي درباره موضوع و مصداق واقعه ظهور منجيّ موعود و گفتوگو درباره عرض و طول وقايع مرتبط با آن»، در مقايسه با فعّاليتهاي گسترده مراکز مطالعاتي غرب عقب ماندهايم. با اين تأخير بزرگ، به ناگهان از خواب جسته و بيآمادگي و در هول و هراس به ميان ميدان پريدهايم، از همين رو در ميان افراط و تفريط در خلجان و هيجان به سر ميبريم.
دلايل خودم را براي اين تأخير جدّي در حوزههاي مختلف عرض خواهم کرد.
ابتدا عرض کنم که: اين تأخير جدّي مربوط به گفتوگوي عمومي مهدوي، داشتن منابع و مصادر، تأليف و تصنيف کتب و انتشار آثار مکتوب نميشود.
و حتّي به سابقه گفتوگو از منجيگرايي هم برنميگردد. مسيحيان هم از نظر سابقه تاريخي و هم به دليل محوريّت دو مبحث مهم «بشارت و نجات» در کلّيه مباحث کلاميشان در مباحث آيندهشناسي و آخرالزّمان از ما پيشترند.
اين تأخير به «رويکردهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي ما به مهدويّت و آخرالزّمانشناسي» و «انجام مطالعات سازمانيافته و استراتژيک» در اين باره برميگردد. البتّه مسئول اين تأخير هم عموم مردم و عوام مردم نيستند.
ساکنان شرق اسلامي آنگاه که آسمان و آسمانيان را با همه ويژگيهاي لاهوتي، فرهنگي و تمدّنياش يله کردند و در پي تجربه تمدّن، مدرنيته و توسعه در پي غرب افتادند براي درک ادب و ادبيات مربوط به اين امر هم همّت بزرگ به خرج ندادند، چنان که هيچگاه صاحب مراکز جدّي و اصيل ويژه مطالعات استراتژيک نشدند و «مطالعه درباره آينده» را جدّي نگرفتند و براي فراهم آوردن مقدّمات دستيابي به مدرنيته واقعي ـ و نه صنعت مونتاژ و خريد محصولات صنعتي مدرن ـ هم اقدامي اساسي نکردند.
اجازه دهيد ابتدا دلايل خودم را براي اثبات تأخير حدّاقل پنجاه ساله شرق اسلامي و از جمله ساکنان شيعهخانه امام زمان(ع) در پرداختن به موضوعات «جهان آينده و آينده جهان»، «منجيگرايي» و «آخرالزّمان» عرض کنم.
نبايد از اين نکته غفلت داشت که:
تصميمگيري درباره نحوه مواجه شدن با وقايع سالهاي بحراني قبل از ظهور، ايجاد آمادگي براي اخذ استراتژيهاي بازدارنده، فراهم آوردن تمهيدات براي مهيّا ساختن مردم و شناسايي نقطه عطفها و شخصيّتهاي مؤثّر در وقايع مهمّ پيش رو، جملگي در گرو آن مقدّمات سهگانه سابق الذّکر است، يعني «مطالعه درباره آينده جهان، منجيگرايي و آخرالزّمان» است.
بنيادگرايان مذهبي ساکن «ايالات متّحده آمريکا» که امروزه افسار مرکب سياستمداران و حتّي مردان نظامي غرب را در جهش به سوي آخرين رويارويي آخرالزّماني قبل از ظهور حضرت مسيح(ع) در اختيار دارند، قبل از ورود به دهه پنجاه از قرن بيستم ميلادي، يعني بيش از 60 سال پيش، فصل جديد از کتاب «بازگشت مسيح و فراهم آوردن زمينههاي ظهور منجيّ موعود» را گشودند.
اين کلام به هيچ روي ناظر بر حقيقي دانستن دريافت و عمل آنان در هيچ حوزه نظري و عملي نيست.
آنها ابتدا وارد فاز فعّاليت فرهنگي موضوع شدند و در پي آن گامهاي سياسي و نظامي را برداشتند. اميدوارم سخنم کسي را نيازارد و ذهني را نياشوبد.
بد نيست بدانيد که پر هزينهترين فيلم تاريخ سينماي غرب با موضوع و محتواي آخرالزّمان ساخته شده است و در همان حال پرفروشترين فيلم تاريخ سينماي غرب را هم فيلمهاي آخرالزّماني به خود اختصاص دادهاند
• تأسيس اتّحاديه ملّي «ايوانجيلي» براي اعزام گروههاي مبلّغ مذهبي و نفوذ کشيشان که از ظهور حضرت مسيح(ع) سخن ميگفتند به اوايل دهه چهل، يعني 1943 م. برميگردد. در آن زمان آنان 43 تجمّع کليسايي و صد کليسا را در اختيار گرفتند.
• بنيادگرايان با تلاش بسيار در سال 1960 م. با کسب اجازه خريد زمان ايستگاههاي راديويي و راهاندازي راديوهاي محلّي تبليغات خود را گسترش دادند. با گذشت زمان آنها در آخرين دهه از قرن بيستم ميلادي، يعني سالهاي 96 و 97 م. صاحب 104 ايستگاه تلويزيوني، 1006 کانال تلويزيوني کابلي، 1300 انتشاراتي، 7000 کتابفروشي در سراسر آمريکا با فروش سالانه سه ميليارد دلار شدند.
آقاي بيلي گراهام، به عنوان يکي از سخنوران پر قدرت تبشيري، از اواخر دهه چهل ميلادي، سفر تبشيري خودش را آغاز کرد و با نفوذ در ميان جوانان و تأسيس سازمان «جوانان مسيح» جمع کثيري از جوانان آمريکاي شمالي را جذب کرد و در سال 1956 م. يعني نزديک 50 سال پيش، مجلّه «مسيحيّت امروز» را منتشر ساخت و البتّه سفرهاي تبشيري بيلي گراهام و راهاندازي مجلّه، آغازي بود براي گسترش فعّاليت آموزشي و تربيت مبلّغ مذهبي ويژه بنيادگرايي.
بنيادگرايان قبل از تجربه قرن 21 م. يعني آخرين سالهاي دهه 1990 م. بيش از 257 دانشگاه و کالج وظيفه تربيت هزاران مبلّغ زبردست و مسلّط را عهدهدار بودند. در آن سال يکصد هزار نفر مبلّغ انجيلي در تمامي ايالات متّحده آمريکا و از آنجا تا عموم کشورهاي آسياي شرقي مشغول فعّاليت بودند.
آنان را ميتوان پيشقراول برگزاري همايشها و تجمّعهاي چند هزار نفره با موضوع و محتواي مذهبي و آخرالزّمانگرايي دانست.
عوامل بسياري همزمان با هم باعث رشد و گسترش اين نگرش و جذب مردم بودند که جملگي را در کتاب تازه تأليف «غرب و آخرالزّمان» آوردهام. در آن سالها، بر اساس نظرسنجي مؤسّسه «گالوپ»، 70 ميليون آمريکايي ايستگاه تلويزيوني مذهبي مشاهده ميکردند. ايستگاه تلويزيوني پت رابرتسون، از طريق برنامه «باشگاه هفتصد» 5 ميليون و جري فالول از طريق برنامه «ساعتي از انجيل زمان» 6/5 ميليون بيننده را جذب کرده بودند.
شبکه تلويزيوني و راديويي مسيحي CBN نه تنها در سراسر ايالات متّحده آمريکا، بلکه 60 کشور خارجي را زير پوشش خود دارد.
عمر تأسيس دانشکدههايي تخصّصي در دانشگاههاي وابسته به واتيکان با گرايش آخرالزّمانشناسي و هزارهگرايي که به دانشآموختگان مدرک دکترا و پرفسوري ميدهند به يکصد سال ميرسد.
به اين مجموعه، کمپانيهاي فيلمسازي، شبکههاي اينترنتي و توليد هزاران گونه لوح فشرده، کتاب و نشريات را بيفزاييد تا دريابيد چرا عرض کردم در بخش فرهنگي و در موضوع و محتوايي «منجيگرايي، موعودگرايي و آخرالزّمان» حدّاقل پنجاه سال تأخير ورود داريم.
بد نيست بدانيد که پر هزينهترين فيلم تاريخ سينماي غرب با موضوع و محتواي آخرالزّمان ساخته شده است و در همان حال پرفروشترين فيلم تاريخ سينماي غرب را هم فيلمهاي آخرالزّماني به خود اختصاص دادهاند.
جستوجوي واژگان و اصطلاحاتي چون Apokalipus (آخرالزّمان) و Antichristos (آنتيکرايس)، ضدّ مسيح، مسيح از طريق موتور جستوجوگر گوگل و تنها در زبان انگليسي شما را مواجه با بيش از 200 ميليون صفحه مطلب ميکند.
• اين همه در حالي است که در تمام کشورهاي اسلامي، حتّي يک برنامه جاذب و پر قدرت با ضريب نفوذ بالا در ميان جوانان با موضوع و محتواي آخرالزّمان، مهدويّت، منجيگرايي و آينده جهان وجود ندارد.
• در هيچ يک از دانشگاهها و دانشکدههاي اين کشورها حتّي دو واحد درس اختياري با اين موضوع و محتوا يافت نميشود. حتّي گرايش فرعي در يکي از رشتههاي الهيّات در اين باره نيست.
• حجم و کميّت صفحات کتب درسي رسمي با همه عرض و طول و مندرجات، حتّي حاوي 15 صفحه مطلب پژوهشي، مبتني بر منابع ديني و متّکي به ادبيّات روز در حوزه مهدويّت نيست.
عمر تأسيس دانشکدههايي تخصّصي در دانشگاههاي وابسته به واتيکان با گرايش آخرالزّمانشناسي و هزارهگرايي که به دانشآموختگان مدرک دکترا و پرفسوري ميدهند به يکصد سال ميرسد.
اين همه را بيان کردم تا حجّتي براي اين ادّعا باشد که حدّاقل پنجاه سال در ساحت گفتوگوي فرهنگي در حوزه منجيگرايي، آخرالزّمان و ظهور موعود در مقايسه با بنيادگرايان انجيلي غرب و به ويژه ايالات متّحده آمريکا که نقش عمدهاي را در تغييرات و تحوّلات سياسي و حتّي نظامي شرق اسلامي (با رويکرد آخرالزّماني) ايفا ميکنند، عقب ماندهايم.
همين تأخير و فقدان تجربه و شناسايي شرايط ما را مستعدّ ناتواني در درک درست شرايط و تحوّلات عارض بر جهان و از جمله شرق اسلامي ساخته و از ديگر سو، باعث غلتيدن ما در رويکردهاي افراطي و تفريطي نيز شده است.
اگر خدا بخواهد سخن را تا ارائه تحليل کامل درباره آنچه که در جريان است ادامه خواهم داد. انشاءالله
بخش مهدويت تبيان
نويسنده: استاد اسماعيل شفيعي سروستاني