معصومین نیز از موعظه بی نیاز نیستند !
بزرگترین خطر و اصلىترین مسئله !!
باید بدانیم که یکی از زمینه ها و اسبابی که باعث رشد آدمی می شود ، استفاده از پند ها واندرزهای دیگران است ، به طوری که حتی معصومین نیز خود را از این مهم مبرا نمی دانستند .
« وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ؛ و (یاد كن) زمانى كه لقمان به پسرش در حال موعظهى او گفت: فرزندم ! چیزى را همتاى خدا قرار نده، زیرا كه شرك (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است .» (لقمان، 13)
موعظه ، یكى از راههاى دعوت به حقّ است و هیچ كس از آن بىنیاز نیست. یكى از نامهاى قرآن نیز ، موعظه نام گرفته است : « قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ » (یونس، 57)
در برخى روایات آمده است : گاهى پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) به جبرئیل مىفرمود: مرا موعظه كن. (مواعظ صدوق، ص 92) حضرت على (علیه السلام) نیز گاهى به بعضى از یارانش مىفرمود : مرا موعظه كن، زیرا در شنیدن اثرى است كه در دانستن نیست . (ده گفتار، شهید مطهرى، ص 224)
پیامهای آیه :
1ـ شیوههاى تربیتِ فرزند را از بزرگان بیاموزیم : «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ»
2ـ در موعظه باید ابتدا ، ذهن و حواسّ شنونده را به خود متوجّه كنیم : «یا بُنَیَّ»
3ـ موعظه باید بر اساس حكمت باشد : « وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ ... وَ هُوَ یَعِظُهُ »
4ـ فرزند ، به نصیحت نیاز دارد ؛ از فرزندانمان غافل نشویم : « قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ»
5ـ در تبلیغ ، ابتدا از نزدیكان خود شروع كنیم : « قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ »
6ـ از بهترین راههاى تربیت صحیح فرزند ، گفتگوى صمیمى با اوست : « وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ»
7ـ از رسالتهاى پدر نسبت به فرزند ، موعظه است : « قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ »
8ـ با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت ، نه سرزنش : «وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ»
9ـ موعظه باید با محبّت و عاطفه همراه باشد : « یا بُنَیَّ »
10ـ یكى از شرایط تأثیر موعظه ، احترام و شخصیّت دادن به طرف مقابل است : « یا بُنَیَّ »
11ـ در ارشاد و موعظه ، مسایل اصلى را در اولویّت قرار دهیم : « یَعِظُهُ ... لا تُشْرِكْ »
12ـ مهمترین و محورىترین بُعد حكمت ، توحید است : « آتَیْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ ... قالَ ... لا تُشْرِكْ»
13ـ شرك ، بزرگترین خطر و اصلىترین مسئله است ، در نزد خداوند ، همهى دنیا متاع قلیل : « مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ » (نساء، 77) ، وشرك ظلم عظیم معرفی شده است : « لَظُلْمٌ عَظِیمٌ » به عبارتی اگر همهى دنیا را به كسى بدهند كه مشرك شود ، قابل قبول و پذیرش نیست .
14ـ مواعظ خود را با دلیل و منطق بیان كنیم : « لا تُشْرِكْ ... إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ »
معناى شرك چیست ؟
شرك ، معناى وسیع و گستردهاى دارد كه بارزترین آن شرك به معناى بتپرستىمی باشد و این نوع شرك ، به فتواى فقها موجب خروج از جرگهى دین و سبب ارتداد انسان مىشود .
شرك معانى دیگرى نیز دارد!
اطاعت بى چون و چرا از غیر خدا و یا پیروى از هواى نفس كه قرآن در این باره مىفرماید : « وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ؛ همانا فرستادیم در هر امّتى رسولى، كه خدا را عبادت كنید و از طاغوت اجتناب كنید. » (نحل، 36) و یا مىخوانیم : « أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ ؛ آیا ندیدى كسى كه هواى نفس خود را خداى خود قرار داده است .» (جاثیه، 23)
در قرآن بیش از 100 مرتبه عبارتِ « دُونِ اللَّهِ » و « دُونِهِ » ذکر شده است ، بدین معنا که بیان می کند که اطاعت و پرستش غیر خدا ، شرك محسوب می شود .
مؤمنانی که موحّد نیستند !
گاه دیده می شود که مؤمنان نیز در مواردى كه به غیر از فرمان الهى و معیارهاى الهى عمل مىكنند ، از مدار توحید خارج مىشوند : « وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف، 105) با توجه به این آیه ، اكثر مؤمنان، مشرك هستند و تكیهگاههاى غیر الهى دارند .
در روایت آمده است كه این گونه شرك ، از حركت مورچه در شب تاریك بر سنگ سیاه پوشیدهتر است .
بنا بر این شرك ، تنها بتپرستى نیست ، بلكه وابستگى به هر قدرت ، مقام ، مال، مدرك ، قبیله و هر امرى كه در جهت خدایی نباشد ، شرك به حساب می آید .
1ـ حبط عمل:
شرك ، كارهاى خوب انسان را از بین مىبرد ، همان گونه كه آتش ، درختانِ سبز یك جنگل را از بین مىبرد . قرآن ، خطاب به پیامبر مىفرماید : « لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ ؛ اگر مشرك شوى، تمام اعمالت نابود مىشود. » (زمر، 65)
2ـ اضطراب و نگرانى :
هدف یك فرد خداپرست و موحّد ، راضى كردن خداى یكتاست كه زود راضى مىشود ، امّا كسى كه به جاى خدا در فكر راضى كردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانى خواهد بود ؛ زیرا که تعداد مردم زیاد است و هر كدام هم خواستهها و توقّعات گوناگونى دارند .
حضرت یوسف (علیه السلام) در زندان به دوستان مشرك خود فرمود : « أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ؛ آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یك خداى واحد ؟» (یوسف، 39)
با تکیه بر توحید از طعمه شدن ، خلاصی یابید !
قرآن مىفرماید : مثال كسى كه از خدا جدا شود ، مثال كسى است كه از آسمان پرتاب شود و طعمهى انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّهى او به مكان دورى پرتاب شود : « وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَكانٍ سَحِیقٍ » (حج، 31)
آرى ، توحید و بندگى خالص خداوند ، قلعهى محكمى است كه انسان را از هدر رفتن ، به هر كس دل بستن ، دور هر كس چرخیدن ، به هر كس امید داشتن ، تملّق و ستایش از هر كس و ترسیدن از هر كس ، حفظ مىكند . در حدیث مىخوانیم : « كلمة لا إله إلا الله حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى ؛ توحید قلعه و دژ محكمى است كه هر كس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود. » (بحار، ج 49، ص 127)
3ـ اختلاف و تفرقه:
در جامعهى توحیدى ، محور همه چیز خداوند است ، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین مىكند و همه دور همان محور مىچرخند ، ولى در جامعهى شرك آلود ، به جاى خداى واحد ، طاغوتها ، سلیقهها و راههاى متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مىنماید ، دراین باره قرآن می فرماید : « لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ ؛ از مشركان نباشید، از كسانى كه (به خاطر سلیقههاى شخصى و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه مىشوند.» (روم، 32)
4ـ خوارى و ذلّت در قیامت
قرآن مىفرماید : « لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً ؛ با خداى واحد، معبود دیگرى قرار ندهید كه با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد .» (اسراء، 38)
انگیزههاى شرك
برای انجام هر کار و عملی انگیزه ای لازم است تا آدمی را برای طی طریق پشتیبان ومشوّق باشد .
شرک ورزیدن نیز از این امر مستثنی نبوده و از انگیزه های آن می توان به بیان مسائلس پرداخت :
گاه مردم ، به خاطر قدرت به سراغ كسى مىروند واو را مورد پرستش قرار می دهند كه قرآن دراین باره می فرماید : تمام مردم اگر جمع شوند ، حتّى قدرت آفریدن یك مگس را نیز ندارند : « لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ» (حج، 73)
یا به خاطر لقمه نانى به سراغ این و آن مىروند ، كه قرآن مىفرماید: « لا یَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً» (عنكبوت، 17)
در بعضی از اوقات ، به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ كسى مىروند كه قرآن مىفرماید: « فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً » (نساء، 139)
گاه مردم به انگیزه نجات از مشكلات ، دور كسى جمع مىشوند كه قرآن مىفرماید : « فَلا یَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ »( اسراء، 56)
و در جاى دیگر مىفرماید: كسانى كه به جاى خدا به سراغشان مىروید، بندگانى مثل خودتان هستند: «عِبادٌ أَمْثالُكُمْ» (اعراف، 194)
چرا شما بهترین آفریننده را رها مىكنید و به دیگران توجّه دارید؟ « تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ » (صافّات، 135)
چگونه با شرک مبارزه کنیم ؟!
اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرك و دعوت به بندگى خالصانه خداوند است : «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل، 36)
دلیل اهمیت مبارزه با شرک این است که تمام گناهان ، مورد عفو قرار مىگیرند ، جز شرك : « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ» (نساء، 48 و 116) وانبیاء الهی مأمور بودند با صراحت كامل از انواع شركها برائت جویند . (هود، 54)
شریك قرار دادن براى خداوند مردود است ، گرچه درصد آن بسیار كم باشد. اگر 99 درصد كار براى خداوند و تنها یك درصد آن براى غیر خدا باشد ، تمام كار باطل است . چنان كه قرآن مىفرماید : « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً » (نساء، 36)
انبیاء و اولیا را نیز شریک خدا قرار ندهید!
نه تنها بتها و طاغوتها ، بلكه انبیا و اولیاى الهى نیز نباید شریك خداوند قرار گیرند .
خداوند به حضرت عیسى مىفرماید: آیا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را شریك خدا قرار دهید : «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (مائده، 116)
باید دانست که شریك دانستن براى خداوند ، افترا ، تهمت و گناه بزرگ است : «وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِیماً» (نساء، 48)
شرك، به قدرى منفور است كه خداوند مىفرماید: پیامبر و مؤمنین حقّ ندارند براى مشركان، حتّى اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. «ما كانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِینَ وَ لَوْ كانُوا أُولِی قُرْبى» (توبه، 113)
نتیجه گیری :
رها كردن خداوندى كه قدرت و علم بى نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیایى رفتن كه هیچ كارى به دستشان نیست ، بزرگترین ظلم به انسانیّت است . اسیر جماد و انسان شدن و تكیه به صنعت كردن و كمك از عاجز خواستن خردمندانه نیست !
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ،ج 9
2- مواعظ صدوق، ص 92
3- ده گفتار، شهید مطهرى، ص 224
4- بحار، ج 49، ص 127