آيا حيوانات هم سخنورند؟ (فن سخوري 15)
آيا حيوانات هم سخنورند؟
(فن سخنوري 15)
گفتيم که نقطه اشتراک انسان و حيوان، قدرت يادگيري است. حيوانها نيز همانند انسانها قدرت تکلم و يادگيري دارند و بسياري از چيزها را ميآموزند. اما نقطه جدايي و فاصله ميان انسان و حيوان، قدرت ياددان و يا تعلم است. حيوانات نميتوانند مانند انسانها، به يکديگر آموزش دهند. گستره ياددان حيوانات در حد غريزه و نهاد آنها خلاصه ميشود.
ميان آنچه به عنوان کلام در ميان بشر شايع است با آنچه که از آن به تکلم حيوانات با يکديگر معروف است، تفاوت زيادي وجود دارد.
حيوانات، صداهايى را از حنجره و گلو بيرون مىدهند و به وسيله آن اصوات، پارهاى از آن چه را كه در ضمير دارند، به افراد نوع خود يا فرزندان خويش مىفهمانند، اما اين صداها، كه به منزله نشانههاى و علائم است، از جهات متعدد با سخن گفتن تفاوت دارد.
اول. اصوات حيوانات ناشى از وراثت طبيعى و در چهار چوبه غرايز، محدود و محصور است و از حد مقرر فراتر نمىرود، اما سخن گفتن انسان ناشى از فكر و انديشه است. از اين رو در هر مورد به مناسبت آن مورد، كلام خلق مىكند و منويات خويش را با اداى كلمات يا جملات مخصوص، براى دگران بيان مىنمايد.
دوم. هر نوعى از انواع حيوانات، صدايى مخصوص به خود دارد و چون صداى حيوان غريزى و طبيعى است، تمام افراد آن نوع، در گذشته و حال، همان صدا را داشته و دارند و نسل بعد نيز از راه وراثت داراى همان صدا خواهد بود. به علاوه، معنايى را كه نسلهاى گذشته از هر صدايى مىفهميدند، در آينده نيز نسلهاى بعد، از آن صدا، همان معنى را درك مىكند، اما انسان، با آن كه يك نوع است، هر گروهى زبان اختصاصى دارد و به زبان گروه تكلم مىكند، زيرا سخن گفتنش اختيارى و بر اساس انديشه و فكر است و بر معيار احتياج و نياز، براى هر چيزى، اسمى گزيده است و آن را با آهنگ مخصوصى كه گروه پذيرفته است، ادا مىنمايد.
[و چه بسا الفاظي که با آنها تکلم ميکند با يک وضع و قرار داد، تغيير پيدا ميکند و لفظ ديگري جايگزين آن ميشود. و يا واژهاي در يک لهجه به يک معنا ست و در لهجه ديگر، معناي ديگري ميدهد.]
سوم. حيوانات، با چند صدايى كه به طور طبيعى از مكتب خلقت فرا گرفته و با سرشتشان آميخته است، مىتوانند منويات خود را اعلام دارند و فرزندان يا افراد نوع خويش را از مقصد درونى خويشتن آگاه سازند، و جز آن چند صوت، وسيله دگرى براى انتقال منويات خود ندارد. بنابر اين، اگر حيوانى مورد تعليم و تربيت قرار گرفت و به وسيله مربى خود چيزهايى را آموخت، قادر نيست آموختههاى خويش را به دگران ياد دهد و فرا گرفتههاى خويشتن را به فرزندان يا افراد ديگر منتقل نمايد.
سگهايى كه مدتها تحت مراقبت انسانها بوده و از مربيان خود، در رشتههاى مختلف، چيزهايى را آموخته و تربيت يافتهاند، قادر نيستند آن را كه فرا گرفته، به تولههاى خويش يا توله سگهاى غريبه درس بدهند و آموختههاى خود را به آنها بياموزند.
كبوترهايى كه راه و رسم نامه رسانى را از مربى خود فرا گرفتهاند و عملاً آن را به كار مىبندند، نمىتوانند معلم كبوترها شوند يا به فرزندان خود درس نامه رسانى بدهند.
حيوانات، نه تنها قادر نيستند درسهايى را كه از مربى خود آموختهاند به فرزندان خويش بياموزند، بلكه از بيان حوادث ناگوارى كه با آن مواجه شده و ناقص عضو گشتهاند، عاجز و ناتواناند.
حيوانات، نه تنها قادر نيستند درسهايى را كه از مربى خود آموختهاند به فرزندان خويش بياموزند، بلكه از بيان حوادث ناگوارى كه با آن مواجه شده و ناقص عضو گشتهاند، عاجز و ناتواناند.
يك سگ لنگ، كه موقعى از وسط خيابان عبور نموده و بر اثر تصادف با ماشين، استخوان پايش شكسته و لنگ شده است، قادر نيست اين تجربه تلخ را به فرزندان خود منتقل و به آنها توصيه كند كه وسط خيابان نرويد تا با ماشين تصادف ننماييد و هم مانند من لنگ نشويد و سلامتى خود را از دست ندهيد.
منابع:
سخن و سخنوري - گفتار فلسفي
تهيه: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان