امام حسینعلیه السلام از نگاه دکتر شریعتى
امام حسین علیه السلام از نگاه دکتر شریعتی
ه) زندگان جاوید | | | |
| | ||
| | ||
| | ||
|
دكترعلى شریعتى متفكر و اندیشمندى بود كه در یك دوره تاریخى، تأثیر فزایندهاى بر روى نهضت اسلامى گذاشت. شهید دكتر بهشتى با اشاره بدین موضوع، حق مطلب را ادا مىكند:
«دكتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جوّ اسلامى و انقلاب اسلامى به وجود آورد و در جذب نیروهاى جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوى اسلام اصیل، نقش سازندهاى داشت و دلهاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش مؤثر باشد.»(1)
آثار دكتر شریعتى از فراز و فرودهاى بسیارى برخوردار است؛ برخى آثار وى همچون «اسلامشناسى متعهد با مخاطبهاى آشنا» و «تشیع علوى، تشیع صفوى» داراى ضعفهاى ساختارى و اساسى مىباشد، و برخى از آثار وى از جمله «علىعلیه السلام»، «فاطمه، فاطمه است» و «نیایش» را باید در رده كتاب هاى خوب و تأثیرگذار وى محسوب كرد.
برخى از سخنرانىها و نوشتههاى دكتر شریعتى در مورد شهادت امام حسینعلیه السلام و حادثه كربلا، از جمله آثار خوب وى به شمار مىرود. در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حدّ وسع خود، دیدگاه دكتر شریعتى را در این موارد به تصویر كشیم:
1. شهید
نوع فهم دكتر شریعتى از مفهوم عالى شهید، برداشتى خالص، عمیق و ناب از فرهنگ اصیل اسلامى است. وى در تعریف كلمه «شهید» مىگوید:"شهید در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنى آگاه و نیز به معنى محسوس و مشهود، كسى كه همه چشمها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است."(2)
«شهید» زنده، جاوید، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخابگر و روزى خوار نعم الهى است و این اصیلترین دریافت از متون و فرهنگ اسلامى به شمار مىرود، چنانچه قرآن كریم نیز بدان اشاره مىكند. دكتر شریعتى در جاى دیگر مىنویسد:
"شهید، قلب تاریخ است؛ هم چنان كه قلب به رگ هاى خشك اندام، خون، حیات و زندگى مىدهد، جامعهاى كه رو به مردن مىرود، جامعهاى كه فرزندانش ایمان خویش را به خویش، از دست دادهاند و جامعهاى كه به مرگ تدریجى گرفتار است، جامعهاى كه تسلیم را تمكین كرده است، جامعهاى كه احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعهاى كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخى كه از حیات و جنبش و حركت و زایش بازمانده است؛ شهید همچون قلبى، به اندامهاى خشك مرده بىرمق این جامعه، خون خویش را مىرساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است كه به یك نسل، ایمان جدید به خویشتن را مىبخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید؛ كى غائب است؟"(3)
بخش فوق بیشتر رویكردى كربلایى دارد، بدین معنا كه دكتر با نگاه به شهیدان كربلا و فضاى حاكم بر آن، به وصف شهید پرداخته است و الا همیشه اینگونه نیست كه در جامعهاى منحط و رو به عقب، سیماى تابناك شهید رخ نماید. شهداى جهادهاى نبى اكرم صلى الله علیه و آله و امام علىعلیه السلام شاهد این ادعاست. البته مرحوم شریعتى بدین موضوع پرداخته است كه در جاى دیگر بدان اشاره مىكنیم.
2. شهادت
شهادت، بُرندهترین سلاحى است كه هیچ دشمنى را یاراى مقاومت در برابر آن نیست، مرحوم شریعتى در این باره بحثهاى مبسوطى دارد كه براى رعایت اختصار، به گزیدههایى از آن اشاره مىكنیم."یكى از بهترین و حیات بخشترین سرمایههایى كه در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است."(4)
"در فرهنگ ما شهادت، مرگى نیست كه دشمن ما بر مجاهد تحمیل كند. شهادت مرگ دلخواهى است كه مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بیدارى و بینایى خویش، خود انتخاب مىكند!... شهادت، در یك كلمه - بر خلاف تاریخهاى دیگر كه حادثهاى است و درگیرى است و مرگ تحمیل شده بر قهرمان است و تراژدى است - در فرهنگ ما، یك درجه است، وسیله نیست؛ خود هدف است، اصالت است؛ خود یك تكامل، یك علو است؛ خود یك مسئولیت بزرگ است؛ خود یك راه نیم بُر به طرف صعود به قله معراج بشریت است و یك فرهنگ است."(5)
امروز این سخنان با پشتوانه سرمایه عظیم انقلاب، جنگ تحمیلى و اندیشههاى ناب حضرت امام قدس سره براى نسل جدید، عادى و جا افتاده شده است؛ لیكن در اواخر سال 50 كه این سخنرانىها ایراد شده، فضاى فكرى جامعه دست خوش تحولات اساسى بود و لزوم ارائه مفاهیم «حماسى اسلامى» به زبان روز و متناسب با زمان، به شدت احساس مىشد.
علاوه بر این، خفقان و امنیت پلیسى حاكم بر آن دوره تاریخى، بیانگر شهامت و شجاعت سخنران است؛ به طورى كه بعد از سخنرانى «پس از شهادت» در مسجد جامع نارمك، حاضران تظاهرات باشكوهى برپا كردند.
مرحوم شریعتى شهادت را به دو بخش حمزهاى و حسینى تقسیم مىكند. شهید مطهرى نیز از منظرى دیگر، بدان مىپردازد؛ وى در این مورد مىنویسد:"جناب حمزه، سیدالشهداى زمان خودش است و امام حسینعلیه السلام سیدالشهداى همه زمانها است."(6)
دكتر شریعتى در این باره مىگوید:"ما دو نوع شهید داریم؛ سمبل یكى حمزه سیدالشهداء، و سمبل دیگرى امام حسینعلیه السلام است."(7)
براى روشن شدن تقسیم بندى فوق، مستقلاً به هر كدام مىپردازیم.
شهادت حمزهاى
«حمزه یك قهرمان مجاهد است كه براى پیروزى و شكستن دشمن رفته، شكست خورده و كشته و شهید شده است... حمزه و سایر مجاهدان براى پیروزى آمده بودند - البته با احتمال این كه اگر هم مرگ شده، شد - و هدفشان پیروزى و شكستن دشمن بود... بنابراین شهید حمزهاى و شهادت حمزهاى، عبارت است از مردى و كشته شدن مردى كه آهنگ كشتن دشمن كرده است."(8)دكتر شریعتى شهداى حمزهاى را مجاهدانى مىداند كه نه براى شهید شدن، كه كشتن و شكست دادن دشمن به میدان جهاد شتافتهاند و شهادت، آنها را انتخاب كرده و روزى آنها شده است. به عبارتى وظیفه اولیه اسلامى شهداى حمزهاى، شكست دشمن و حفظ اردوگاه اسلام است، لیكن قضاى الهى بر سرنوشت ایشان، شهادت نوشته است. بنابراین، شهید حمزهاى آرزومند شهادت است ولى در پى آن نمىباشد؛ چرا كه وظیفه اولیه خود را شكست دادن دشمن مىداند. و در صورت لزوم، از شهادت استقبال مىكند.
شهادت حسینىعلیه السلام
"شهادت حسینى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خویش قیام كرده است... امام حسینعلیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است كه دشمن را با زور شمشیر بشكند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یك تصادف یا ترور توسط وحشى، كشته شده باشد. اینطور نیست، او در حالى كه مىتوانسته است در خانهاش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب كرده است... امام حسینعلیه السلام یك شهید است كه حتى پیش از كشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خویش، از آن لحظه كه به دعوت ولید - حاكم مدینه - كه از او بیعت مطالبه مىكرد، «نه» گفت، این، «نه» طرد و نفى چیزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است."(9(سمبل شهادت حسینى در این تعریف، تنها سلاح پیروز است. البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مىطلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مىشود و ارزشهاى والاى اسلامى مسخ مىگردد و موعظهها بر گوشهاى سنگین كارگر نمىافتد؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مىرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مىشد كرد، انجام مىدهد.
ثمره شهادت امام حسینعلیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى كریه حكومت یزید است.
در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فىسبیلالله با شهادت خود، دین خدا را یارى مىكند. شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است؛ لیكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسینعلیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مىشود و در شهادت حمزهاى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.
3. امام حسینعلیه السلام
تأثیر اباعبدالله الحسینعلیه السلام بر روى اندیشههاى دكتر شریعتى و خلق روح حماسى و نگاه حسینى وى، در همه آثارش به وضوح دیده مىشود. بازتاب حماسه حسینى در جولان فكر و روحیه وى بسیار گسترده، شورانگیز و عمیق مىباشد؛ به طورى كه بسیارى از جریانات سیاسى و اجتماعى و رویدادهاى تاریخى را با رویكرد به «حادثه كربلا» تحلیل و ارزیابى مىكند. پرداختن به عاشوراى حسینى از منظر دكتر شریعتى بیشتر انعكاس یك قریحه قوى، احساس شورانگیز و ترجمان روح حماسى و بىتاب اوست. این بخش در زوایاى مختلفى قابل مدح است، كه اختصاراً به چند مورد از آن مىپردازیم:الف) شرایط نهضت امام حسینعلیه السلام
"شكل مبارزهاى كه حسین انتخاب كرده، قابل فهمیدن نیست مگر این كه اوضاع و شرایطى كه حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهمیده بشود... اكنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است كه آخرین پایگاههاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حكومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یك شمشیر برایش نمانده و حتى یك سرباز! سالهایى است كه بنىامیه همه پایگاههاى اجتماعى را فتح كرده است."(10)اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزشهاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاكمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مىرود. امام حسینعلیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مىكند؛ از یك سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سكوت خود مشعل امیدى نمىبیند. بنابراین، با تنهاترین و برندهترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مىشتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مىشود.
"فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این كه زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زندهتر كیست؟ در تاریخ ما، كیست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شایسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد مىكند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مىكند نه وجود آن را."(11)
«بایستن» یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن، به تناسب زمان و شرایط، اقدام كردن. گویاترین كلام براى اداى این مفهوم، فرمایش حضرت امام قدس سره است؛ ایشان در پیامى فرمودند:
"ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه."(12)
هر مسلمانى در هر شرایطى، وظیفهاى دارد كه باید بدان عمل نماید؛ لیكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظیفه را به تناسب خود، دستخوش تغییر مىسازد. عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرایطى «فقه» و در برههاى «پرداختن به مسایل علمى» است؛ لیكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمىشود، اصل اداى تكلیف و انجام وظیفه است.
"او (امام حسینعلیه السلام) فرزند خانوادهاى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حیات، خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مىفهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مىشود و حسین «وارث آدم» - كه به بنىآدم زیستن داد - و «وارث پیامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اكنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند."(13)
شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان كه خوب زیستن و خوب زندگى كردن، هنر مردان الهى مىباشد. خوب مردن نیز هنرى است كه در درجه اول، شهدا آن را به ارث مىبرند. شهدا شمعهاى فروزانى هستند كه با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پیروز مىشوند. سیدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدایان امام حسینعلیه السلام كسانى هستند كه از مایه جان خویش در راه خدا نثار مىكنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بىتاب انسانهاى عاشق، تزریق مىكند.
د) آثار شهادت امام حسینعلیه السلام
"برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید كردند! و آن را قیامى خواندهاند كه شكست خورده است؛ شگفتا! كدام جهاد و كدام جنگِ پیروزى بوده است كه دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟... حسین با شهادت «ید بیضاء» كرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت كه كور را بینا مىكند و مرده را حیات مىبخشد... اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، كه «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ كلمهاى است كه با خون تلفظ مىشود."(14)
تأثیر حادثه كربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ، عمیق و فراگیر بوده است. نهضتهایى كه با فاصله كمى با الهامگیرى از قیام خونین كربلا شكفتند - مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى - و جانهاى مردمى كه از ترنم خونهاى گرم شهیدان كربلا زندگى یافتند، معدود نیستند؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است كه هم در شروع نهضت، پیروزى انقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اكنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسینعلیه السلام جریان یافته است. به راستى كدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مىتوانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد؟
"آنها كه تن به هر ذلتى مىدهند تا زنده بمانند، مردههاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا كسانى كه سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمدهاند و مرگ خویش را انتخاب كردهاند - در حالى كه صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نكردهاند و مردهاند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها كه براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسین و تحمل كردن یزید دادند، كدام هنوز زندهاند؟ هر كس زنده بودن را فقط در یك لَشِ متحرك نمىبیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مىبیند، حس مىكند و مرگ كسانى را كه به ذلتها تن دادهاند تا زنده بمانند، مىبیند."(15)
شهدا زندهاند و سیدالشهداء زندهترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسلها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى كدامین ملت را مىتوان سراغ گرفت كه با روح و خون حسین همگرایى كنند و به افتخار یكى از دو پیروزى نرسند؟ خون حسین، مایه حیات بخشى است كه در گذر زمان بر كالبد ملتها دمیده مىشود و آنها را به زندگى فرا مىخواند و حسینعلیه السلام زنده جاویدى است كه هر سال، دوباره شهید مىشود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مىكند.
"عصر عاشورا، امام حسینعلیه السلام با آن دقت نظافت مىكند، با آن دقت آرایش مىكند، بهترین لباسهایش را مىپوشد و بهترین عطرهایش را مىزند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى كه مىگذشت و شهدا هم بر هم انباشته مىشدند، چهره او گلگونتر و برافروختهتر و قلبش بیشتر به تپش مىآمد، كه مىدانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست."(16)
حضور شایسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتیاقى است كه مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مىكنند و شهادت، شایستهترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است. آرایش با دقّت امام حسینعلیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایستهترین حضورى است كه یك امام مىتواند در محضر الهى داشته باشد.
"این كه حسین فریاد مىزند - پس از این كه همه عزیزانش را در خون مىبیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمىبیند - فریاد مىزند كه: «آیا كسى هست كه مرا یارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمىداند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىكند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مىنماید."(17)
امام حسینعلیه السلام مظهر و سمبل حق است كه در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پیدا مىكند و همه كسانى را كه از پاسدارى حقیقت زمان خود طفره مىروند، به یارى مىطلبد و در واقع یارى طلبیدن امامِ عشق در كربلا، انعكاس موج اندیشه اسلامى براى كمك به حق در همه زمانهاست. «هل من ناصر ینصرنى»، یعنى آیا كمك كنندهاى هست كه حق را یارى كند؟
نمىتوان از كربلاى حسین نوشت و در آن، از كار بزرگ زینبى یادى نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بىبدیل حضرت زینبعلیها السلام كامل مىشود. مرحوم شریعتى در این مورد مىگوید:
"رسالت پیام از امروز عصر، آغاز مىشود. این رسالت بر دوشهاى ظریف یك زن، «زینب» - زنى كه مردانگى در ركاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش. آنهایى كه گستاخى آن را دارند كه مرگ خویش را انتخاب كنند، تنها به یك انتخاب بزرگ دست زدهاند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده مىمانند، دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، كاروان اسیران در پىاش، و صفهاى دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش. وارد شهر مىشود، از صحنه بر مىگردد. آن باغهاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوى گلهاى سرخ به مشام مىرسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پیروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد مىزند: «سپاس خداوند را كه این همه كرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا كرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت...» اگر زینب پیام كربلا را به تاریخ باز نگوید، كربلا در تاریخ مىماند."(18)
بدون شك حضور حضرت زینبعلیهاالسلام در كربلا به عنوان پیام رسان شهیدان، حیاتىترین عنصر در ماندگارى «حماسه حسینى» است. اگر زینب نبود، كربلا در كربلا مىماند و حماسه درخشان حسینى اسیر حصار زمان خود مىشد. حضرت زینبعلیها السلام خود سرود حماسهاى بود كه درخشید و حماسه سترگ كربلا را در همه زمانها سارى و جارى ساخت.
پىنوشتها:
1. دكتر شریعتى جستجوگرى در مسیر شدن، آیةالله دكتر بهشتى، ص 108، چاپ دوم.2. حسین وارث آدم، مجموعه آثار، 19، «شهادت» دكترعلى شریعتى، ص 171.
3. همان، «پس از شهادت»، ص 204.
4. همان، ص 202.
5. همان، «شهادت»،صص 192 و 195.
6. قیام و انقلاب مهدى (عج) به ضمیمه شهید، استاد شهید مطهرى، ص 109.
7. حسین وارث آدم، مجموعه آثار 19، (بحثى راجع به شهید، ص 116.)
8. همان،صص 216، 217 و 223.
9. همان، صص 216، 222 و 223.
10. همان، ص 136.
11. همان، صص 166 و 167.
12. صحیفه امام، ج 21، ص 284.
13. حسین وارث آدم، ص 171.
14. همان، صص 187 و 188.
15. همان، صص 203 و 204.
16. همان، ص 195.
17. همان، ص 203.
18. همان، ص 206. منبع: كوثر، شماره 52؛اكبر مظفرى
آسیب شناسی عزاداری سالار شهیدان علیه السلام
آسیبشناسی محرم و عزاداری آن (1)
آسیبشناسی محرم و عزاداری آن (2)