چیستی و چگونگی تربیت دینی

رشد یک بعدی رشدی کاریکاتوری است. و در واقع رشد نیست. فلج شدن است. درماندگی و واماندگی از بالندگی، بندگی و سازندگی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چيستي و چگونگي تربيت ديني

مفهوم تربيت

«تربيت، عبارت است از پرورش دادن، يعني استعدادهاي دروني را که بالقوه در يکي شيء موجود است به فعليت در آوردن و پروردن. و لهذا تربيت فقط در مورد جاندارها يعني گياه و حيوان و انسان صادق است و اگر در مورد غير جاندار اين کلمه را به کار ببريم مجازاً به کار برده ايم نه اينکه به مفهوم واقعي، آن شيء را پرورش داده ايم. يعني يک سنگ و فلز را نمي شود پرورش داد، آن طور که يک گياه يا يک حيوان و يا يک انسان را پرورش مي دهند.» (تعليم و تربيت، مرتضي مطهري، ص 56)

 

تربيت تابع فطرت

«تربيت بايد تابع و پيرو فطرت، يعني تابع و پيرو طبيعت و سرشت باشد.»(همان، ص 56) ... براي شکوفايي يک موجود زنده بايد تلاش کرد تا همان استعدادهايي که در آن هست بروز و ظهور يابد، به طور مثال نمي توان يک مرغ را وادار به يادگيري رياضيات کرد، چرا که استعداد مذکور، در مرغ وجود ندارد. در مورد انسان هم مربيان به دنبال از قوه به فعل رساندن استعدادهاي دروني و پرورش و شکوفايي گرايشات فطري او مي باشند.

 

ترس و تنبيه موانع تربيت انسان ها

آيا ترس و تهديد و فشار از لوازم قطعي تعليم و تربيت است؟ آيا مي توان تنها با نرمش و ملايمت و بدون استفاده از تنبيه و تهديد به تربيت فرزندان پرداخت؟ تنبيه و ترس کي و کجا لازم است؟

بطور اجمال در پاسخ سوالات مذکور مي توان گفت: «ترس و ارعاب و تهديد، در تربيت انسان ها عامل تربيت نيست (تربيت به همان معني پرورش). يعني استعدادهاي هيچ انساني را از راه ترساندن، زدن، ارعاب و  تهديد نمي شود پرورش داد.» (همان، ص 57)

تربيت، عبارت است از پرورش دادن، يعني استعدادهاي دروني را که بالقوه در يکي شيء موجود است به فعليت در آوردن و پروردن. و لهذا تربيت فقط در مورد جاندارها يعني گياه و حيوان و انسان صادق است و اگر در مورد غير جاندار اين کلمه را به کار ببريم مجازاً به کار برده ايم نه اينکه به مفهوم واقعي، آن شيء را پرورش داده ايم. يعني يک سنگ و فلز را نمي شود پرورش داد، آن طور که يک گياه يا يک حيوان و يا يک انسان را پرورش مي دهند.

غنچه با زور گل نمي شود

«همانطور که يک غنچه گل را نمي شود به زور به صورت گل در آورد، مثلاً غنچه را بکشيم تا گل بشود، يا نهالي را که به زمين کرده ايم و مي خواهد رشد بکند، با دست خودمان بگيريم به زور بکشيم تا رشد بکند. رشد آن به کشيدن نيست. اعمال زور آنجا مفيد نيست. فقط از راه طبيعي که احتياج دارد به قوه زميني و خاک، آب، هوا، نور و حرارت [رشد مي کند]. همان هايي را که احتياج دارد بايد به او بدهيم، خيلي هم با لطافت و نرمش و ملايمت - يعني از راه خودش - تا رشد بکند. ولي اگر بخواهيم به زور گياهي را رشد بدهيم [نتيجه نمي گيريم] ... از نظر تربيت انسان ها هم ترس و ارعاب عامل پرورش نيست... [از نظر اسلام] حتي عبادت هم اگر بر روح انسان جنبه زور و تحميل داشته باشد علاوه بر اين که اثر نيک نمي بخشد اثر سوء نيز مي بخشد.» (همان، صص 57 و 59)

 

تربيت خرس مآبانه!

برتراندراسل تعبير جالبي در مورد تربيت مبتني بر زور و ارعاب دارد مرور آن در اين اجمال خالي از لطف نخواهد بود. وي در کتاب "زناشويي و اخلاق" تربيت هاي مبتني بر ترس و ارعاب را به "تربيت هاي خرس مآبانه" تعبير مي کند و مي نويسد:

[برخي از متوليان امر تربيت] چه بسا که تربيت را مانند تعليم خرس ها در سيرک شمرده اند. مي دانيد چطور به اين خرس ها رقص مي آموزند، آنها را روي يک صفحه  آهنين داغي مي گذارند و به ايشان فلوت مي زنند، آنها هم مي رقصند، زيرا اگر دائماً بايستند کف پايشان مي سوزد. نظير اين وضع براي کودکان پيش مي آيد که مورد ملامت بزرگتران قرار مي گيرند. اين ملامت ها بعدها آنان را مشوّش کرده و در زندگي ... بدبخت مي سازد.»

 

موارد استفاده از ترس و تنبيه در تربيت

همانطور که ذکر شد ترس و زور عامل پرورش و شکوفايي استعدادها نمي شود. بايد زمينه و فضا و فرصت بروز استعدادهاي بالقوه انسان فراهم شود. تا تربيت صحيح براساس فطرت پاک الهي تحقق يابد. اما نبايد فراموش کرد که بعد از طي کردن بستر آموزش و پرورش صحيح و تدارک تمهيدات لازم تربيتي، براي فرو نشاندن طغيان ها و لج بازي ها و سرکشي ها مي توان گاهي از ابزار ترس و تنبيه بهره جست. «عامل ترس نه براي رشد دادن و پرورش دادن استعدادها، بلکه براي باز داشتن روح کودک با روح بزرگسال در اجتماع از برخي طغيان ها [به کار مي رود]. يعني عامل ترس عامل فرو نشاندن است... عامل جلوگيري [از رشد] استعدادهاي پست و پايين و عامل جلوگيري از طغيان هاست.»(همان، ص 60)

براي شکوفايي يک موجود زنده بايد تلاش کرد تا همان استعدادهايي که در آن هست بروز و ظهور يابد، به طور مثال نمي توان يک مرغ را وادار به يادگيري رياضيات کرد، چرا که استعداد مذکور، در مرغ وجود ندارد.

تربيت و شفاف سازي ضوابط

نکته بسيار مهم در خصوص مساله تنبيه و تشويق در فرآيند تربيت ديني اين است که علت تشويق و يا تهديد و تنبيه بايد کاملاً شفاف و روشن براي همه، بخصوص براي کودکان طرح و تبيين شده و ضوابط و مقرراتي که مي بايست مورد توجه و عمل قرار گيرند تعيين و تفهيم گردد.

«اگر کودک نفهمد که براي چه تشويق مي شود و بالخصوص اگر نفهمد براي چه تهديد مي شود روحش به کلي مشوّش مي گردد، و امروز به اين نکته پي برده اند که بسياري از بيماري هاي رواني در اثر ترساندن ها يا کتک زدن ها و ارعاب هاي بيجا در کودکي پيدا مي شود... فرض کنيد مادري بچه اش در مجلسي روي دامن دوستش نشسته است، بچه که نمي فهمد نبايد ادرار بکند. براي اين بچه ادرار کردن مثل آب خوردن است و ديگر فرق نمي کند که در دامن مادر ادرار مي کند يا در دامن دوست مادر... مادر ناراحت و عصباني مي شود و کتکش مي زند. بديهي است اين بچه نمي فهمد که معناي اين کتک [چيست؟]... آنچه که در روح او وارد مي شود، اين است که نبايد ادرار بکند و نتيجه اين است که هر وقت بخواهد ادرار بکند يک حالت اضطراب و هيجان به او دست مي دهد، يک ترس در روحش وارد مي شود از ادرار کردن، و بعد از آن، هميشه از عمل طبيعي خودش ترسناک است، و اين ممکن است عوارض جسماني  و عصبي و عقده هاي رواني ايجاد کند و ايجاد هم مي کند.» (همان، ص 60 و 61)

کودک مورد و توجه و تاکيد قرار گيرد، تا از بروز اختلالات جسمي و رواني و تربيتي کودک پيشگيري به عمل آيد.

 

ابعاد استعدادهاي انسان کدامند؟

در تعريف تربيت بر اين نکته مهم تاکيد شد که تربيت از قوه به فعل در آوردن استعدادهاي دروني انسان است.

در اينجا بازشناسي استعداهاي دروني مورد تامل قرار مي گيرد. تا براي شکوفايي آنها برنامه ريزي، کار و کوشش لازم به عمل آيد.

ترس و ارعاب و تهديد، در تربيت انسان ها عامل تربيت نيست (تربيت به همان معني پرورش). يعني استعدادهاي هيچ انساني را از راه ترساندن، زدن، ارعاب و  تهديد نمي شود پرورش داد.

در يک تقسيم بندي کلان روح آدمي(با تأملي بر حروف هاي يونگ) در پنج بُعد اصلي مورد مطالعه و بازکاوي قرار گرفته است:

1- استعداد عقلي (علمي و حقيقت جويي)

2- «استعداد اخلاقي (وجدان اخلاقي)، و اين را امر اصلي در انسان مي دانند که انسان در عمق سرنوشت و فطرت خود، اخلاقي خلق شده، يعني [طوري] خلق شده که ديگران را دوست بدارد و خدمت کند و احسان نمايد، و از اينکه کار بدي انجام دهد مثلاً ظلمي به کسي بکند رنج مي برد. خلاصه وجداني که انسان، ديگران را از خود و خود را از ديگران بداند در هر کسي وجود دارد »... (همان- ص 68)

3- «بُعد ديني. استعداد ديني، استعدادي اصيل در انسان است، و آن به حس تقديس و حس پرستش تعبير مي شود... حس پرستش يک حقيقت مافوق و منزه است که انسان مي خواهد در مقابل او خضوع و خشوع کند. با او مناجات نمايد و او را تقديس کند.

4- بعد هنري و ذوقي يا بعد زيبايي. انسان زيبايي را از آن جهت که زيبايي است دوست دارد.»(همان، ص 69)

5- «استعداد خلاقيت، انسان آفريننده و مبتکر و مبدع آفريده شده و از جمله چيزهايي که هر کس داراست و از آن لذت مي برد قدرت ابداع و ابتکار و نوآوري است.» (همان، ص 69)

آيا اسلام هيچ عنايتي به بعد چهارم روح انسان يعني استعداد هنري نموده و در اسلام به زيبايي و جمال عنايتي شده يا نه؟ بعضي چنين تصور مي کنند که اسلام از اين نظر خشک و جامد و بي عنايت است، و به عبارت ديگر اسلام ذوق کُش است.

اسلام و پرورش استعدادها

حال بايد ديد که اسلام در زمينه پرورش ابعاد پنج گانه روح انسان و در واقع شکوفايي استعدادهاي دروني او چه دستورهايي داده است.

«قبلاً گفته شد که اسلام در زمينه علم و عقل فرو گذار نکرده در زمينه استعداد ديني هم شکني نيست که دستورات زيادي دارد. عبادت ها، تذکرها، دعاها، خلوت ها و انس ها همه در اين زمينه است.»

ولي آنچه که شايد بيشتر از همه نياز به واکاوي دارد اين است که «آيا اسلام هيچ عنايتي به بعد چهارم روح انسان يعني استعداد هنري نموده و در اسلام به زيبايي و جمال عنايتي شده يا نه؟ بعضي چنين تصور مي کنند که اسلام از اين نظر خشک و جامد و بي عنايت است، و به عبارت ديگر اسلام ذوق کُش است.» (همان، ص 70) در حالي که اگر در اسلام منعي براي بعضي از فعاليت هاي به اصطلاح هنري مقرر شده براي مقابله با آثار و عوارض مخرب آنهاست. هنر نبايد با روح نيايش و پرستش و تعالي روح انسان در تعارض باشد. مثلا موسيقي مورد نظر و تاييد اسلام، موسيقي يي نيست که موجب "خفّت عقل" و ساقط شدن(حتي) موقتي حکومت عقل بشود. همان طور که شراب و قمار چنين خاصيتي دارند.

اسلام خواسته است از عقل انسان حفاظت و حراست کند اينکه در حديث داريم که خدا زيباست و زيبايي ها را دوست دارد و يا اينکه قرآن و نهج البلاغه در زيبايي بيان بي نظيرند و ... حاکي است از عنايت اسلام عزيز به رشد متوازن و چند بعدي استعدادهاي دروني انسان دارد... رشد يک بعدي رشدي کاريکاتوري است. و در واقع رشد نيست. فلج شدن است. درماندگي و واماندگي از بالندگي، بندگي و سازندگي است.

در پايان اين مقاله لازم به ذکر است که از نظر اسلام پرورش جسم و توجه بر بهداشت و سلامت جسمي نيز مورد تاکيدات جدي واقع شده و از مهمترين پيش نيازهاي زندگي ديني به شمار مي آيد.

کسي که به بهداشت جسمي و نظافت بدني خود بي توجه باشد از نظر ايماني نيز زير سوال واقع مي شود. نظافت جزئي از ايمان مذهبي تلقي شده است...

نوشته سيد صالح زاهدي – گروه دين و انديشه تبيان

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت