آینه تمام قد
دیشب من و پنجره، شب و ماه
تا صبح ستاره می شمردیم
تک تک همه ی ستاره هارا
تا روشنی سپیده بردیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
شنبه 1387/07/06
آینه تمام قد
دیشب من و پنجره، شب و ماه
تا صبح ستاره می شمردیم
تک تک همه ی ستاره هارا
تا روشنی سپیده بردیم
دیشب من و دفترو قلم باز
در خلوت لحظه ها نشستیم
رفتیم به عالم تخیل
با شعر و ترانه باز گشتیم
دیشب من و دل نماز خواندیم
سجاده ی ما پر از دعا بود
ما بوی خوش خدا گرفتیم
همسایه ی ما خود خدا بود
دیشب دل شیشه ای و پاکم
یک آینه ی تمام قد بود
هم بازی نور و روشنی شد
او راز سپیده را بلد بود
از آن شب و لحظه های زیبا
این شعر و نوشته مانده بر جا
در خلوت کوچه های قلبم
صد پای فرشته مانده بر جا
داود لطف الله
**********************
مطالب مرتبط
پیش از اینها فکر می کردم خدا ...
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت