تأثیر حافظ و خیام بر «مائده‌های زمینی»

آندره ژید ( 1869- 1951 Andre Gide) نویسنده بزرگ معاصر فرانسه، با وجود بیش از بیست وپنج اثر، در دنیای ادبیات به عنوان خالق اثر «مائده‌های زمینی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأثير حافظ و خيام

بر «مائده‌هاي زميني»

آنچه نفس خويش را خواهي حرامت سعديا  گر نخواهي همچنان بيگانه را و خويش را

«سعدي»

من سعادت خود را در سعادت ديگران مي‌جويم و براي سعادت خويش محتاج به سعادتمندي ديگران هستم.

«آندره ژيد»

آندره ژيد ( 1869- 1951 Andre Gide) نويسنده بزرگ معاصر فرانسه، با وجود بيش از بيست وپنج اثر، در دنياي ادبيات به عنوان خالق اثر «مائده‌هاي زميني» ( 1897 Les Nourritures terrestres ) شناخته مي‌شود و بويژه اين اثر او براي شرقيان و به‌خصوص براي ايرانيان اثري بر‌جسته محسوب مي‌شود و به نوعي  تفاهمنامه‌اي است بين شرق و غرب که پيوند ادبيات ايران و فرانسه را به‌خوبي نشان مي‌دهد و پس از« ديوان شرقي» گوته که ستايشنامه‌اي است از شاعران ايراني، در قرن بيستم،« مائده‌هاي زميني» آندره ژيد مهمترين اثري است که قدرت تاثير و نفوذ ادبيات فارسي بر ادبيات غرب را نشان مي‌دهد و بسياري از منتقدين و خاورشناسان آن را «ميراث تاثير‌پذيري ادبيات فارسي در غرب» مي‌دانند.

«ديوان شرقي» گوته، «چنين گفت زرتشت» نيچه، ترجمه انگليسي رباعيات خيام به قلم فيتز جرالد، ترجمه فرانسه «هزار و يک شب» توسط دکتر ماردروس، مقدمه‌اي بر گلستان به قلم کنتس دو نوآي، «دلبستگي به سعدي» اثر ژراردويل و شعر بلند «براي فردوسي» اثر پل فور، از جمله آثاري هستند که ژيد از طريق مطالعه و بررسي آنها با انديشه و ذوق و احساسات شرقيان به‌ويژه ايرانيان آشنا شد و به گفته ژيد: «شاعران بزرگ ايران چون خيام، حافظ، سعدي، مولوي، فردوسي، منوچهري و عطار از چشمه الهام بخش هستي نوشيده‌اند و از اين چشمه خود و ديگراني چون من را سيراب کرده‌اند و من بسيار از آنان تاثير و الهام گرفته‌ام.»

آندره ژيد در مقاله‌اي درباره «مائده‌هاي زميني» مي‌نويسد که «از ميان شاعران ايراني حافظ و خيام را بيش از ديگران مي‌پسندم و بيشترين الهام را از اين دو گرفته‌ام و خودم به تاثير رباعيات خيام و غزليات حافظ بر مائده‌هاي زميني آگاه هستم و منکر بازتاب انديشه‌هاي حافظ و خيام در خود و آثارم نمي‌شوم و اين تاثير‌پذيري من از آنان شايد به دليل نزديکي افکار و عقايدمان باشد. من در خلال ديوان شرقي گوته حافظ را شناختم و از طريق ترجمه انگليسي فيتز جرالد با «منطق الطير» عطار و «سلامان و ابسال» جامي و با رباعيات خيام و دنياي ذهني و روحي او آشنا شدم و از خيام آموختم که دم را غنيمت شمرم و قدر لحظه‌ها را از ياد نبرم.»

اين يک نفس عزيز را خوش مي‌دار                   که حاصل عمر ما همين يک نفس است.

«خيام»

امروز تو را دسترس فردا نيست

و انديشه فردات به جز سودا نيست

ضايع مکن اين دم ار دلت بيدارست

کاين باقي عمر را بقا پيدا نيست

«خيام»

ناتانائل، برايت از لحظه‌ها خواهم نوشت. از نيروي جادويي حضور لحظه‌ها خواهم گفت. از ارزش و قدرت لحظه‌اي از زندگي که حتي توان نفي مرگ را نيز دارد، برايت خواهم سرود. ناتانائل، به گذشته و آينده بي‌اعتنا باش و «دم» را دوست بدار. چرا که گذشته در «آن» مي‌ميرد و آينده هم در حسرت رسيدن به «حال» است، پس براي اينکه در ترس از مرگ و در حسرت به سر نبريم، بايد در حضور لحظه‌هايمان با تمام عشق زندگي کنيم.»

«مانده‌هاي زميني آندره ژيد»

چو عمر بسر رسد، چه بغداد و چه بلخ پيمانه چو پر شود، چه شيرين و چه تلخ

«خيام»

چون بايد مرد و آرزوها همه هشت  چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت.

«خيام»

ناتانائل بايد مرگ را پذيرفت و مرد! حال چه اهميتي دارد که کجا و چطور. وقتي قرار است که نباشي، در کجا بودن مرده‌ات چه فرقي مي‌کند؟!»

«مائده‌هاي زميني آندره ژيد»

شخصيت «ناتانائل» در مائده‌هاي زميني به عنوان همسفر، همدم و همراز ژيد همانند حضور «ساقي» در اشعار خيام و حافظ است که ژيد با او درد دل مي‌گويد و از او عشق مي‌گيرد.

اين کوزه چون من عاشق زاري بوده‌ست

در بند سر زلف نگاري بوده‌ست

اين دسته که بر گردن او مي‌بيني

دستي است که برگردن ياري بوده است.

«خيام»

وژيد با توجه به اين رباعي خيام، اين‌چنين با او در مائده‌هاي زميني همنوايي مي‌کند که: «اين استخوان‌هاي سفيد و اين صندوق‌هاي تهي که بر شن‌هاي ساحل مي‌بيني، عاشقي بوده، نشسته بر ساحل مي‌بيني، عاشقي بوده، نشسته بر ساحل به انتظار يار.»

آندره ژيد درباره حافظ و شعر و ادب فارسي مي‌گويد:

«حافظ علاوه بر اينکه شاعري توانمندي است، بسيار هم باهوش و زيرک است. چون با توان شاعرانه و هنرمندانه خود، موضوعات و مضامين معنوي و عرفاني را با مسائل  احساسي روز مردم در هم مي‌آميزد، چنانکه هر خواننده براساس فهم و درک عرفاني يا عامي خود، برداشتي متفاوت از آن مي‌کند و اين يکي از ويژگي‌هاي آثار ادبي بزرگ و ماندگار است که قابليت پذيرش تفسيرهاي گوناگون و معناهاي چند گانه را دارند.

در کل شاعران ايران بسيار از صنايع ادبي‌اي چون مراعات نظير، جناس، استعاره، کنايه، ايهام، مجاز و ... استفاده مي‌کنند و زبان و ادبيات فارسي هم قابليت پذيرش آن را دارد، به همين دليل اشعار فارسي پس از ترجمه آن ظرافت و لطافت و معناي عميق و چند گانه خود رااز دست مي‌دهند، ولي با وجود اين، ادبيات فارسي از بهترين ادبيات‌ها و شاعران ايراني از توانمندترين شاعران جهان هستند.»

نخستين کتاب از کتاب‌هاي هشت‌گانه مائده‌هاي زميني ژيد با اين مصراع حافظ آغاز مي‌شود که: «بخت خواب‌آلود ما بيدار مگر خواهد شد»

حافظ براي ژيد در کتاب «مائده‌هاي زميني» منبع الهام و الگوي تمام و کمال بوده است و خطوط مشخص و برجسته شعر و ادب فارسي را به خوبي مي‌توان در اين اثر پيدا کرد و شايد يکي از دلايلي که «مائده‌هاي زميني» ژيد در سال‌هاي آغاز انتشار موفق نبود، به دليل ناآشنايي فرانسويان و بطور کلي غريبان با ادبيات شرق بويژه شعر فارسي بود.

ژيد درباره تاثير‌پذيري‌اش از حافظ مي‌گويد: «من در کتاب مائده‌هاي زميني سعي کرده‌ام مانند حافظ با کمترين الفاظ بيشترين معنا را برسانم و مانند حافظ از عشق‌هاي زميني به عشق الهي و عالم  وارستگي و روحاني دست پيدا کنم، ولي برخي از کوته نظران تنها غرايز و عشق‌هاي زميني را در آن ديدند.»

آندره ژيد ادبيات فارسي را به کاخ زرين «هزار و يک شب» تشبيه مي‌کند و به کنايه مي‌نويسد:

در اين کاخ چهل در وجود دارد که در اول به باغي پر از گل باز مي‌شود (کنايه از گلستان سعدي)، در دوم به باغي پر از ميوه گشوده مي شود (کنايه از بوستان سعدي)، در سوم اين کاخ رو به سوي قفسي از پرندگان خوش‌الحان باز مي‌شود (کنايه از منطق الطير عطار) و چهارمين در اين کاخ، به سوي اتاقي پر از جواهرات گشوده مي‌شود (کنايه از پنج گنج نظامي يا خمسه) و...

آندره ژيد هميشه از اينکه زبان فارسي را نمي‌دانست، افسوس مي‌خورد و مجبور بود از آثار فارسي که به آلماني ترجمه مي‌شد، استفاده کند و مي‌گويد اين مساله باعث مي‌شود تمامي ظرافت و لطافت اشعار فارسي حس و درک نشود، ولي با وجود اين به قدري اشعار فارسي به‌ويژه غزليات حافظ نافذ و قدرتمند هستند که حتي ترجمه‌هاي آلماني آنها براي من فرانسوي زبان تاثير گذار و شاهکار هستند و در اين باره در مقدمه کتاب «ضد اخلاق» (1902- Immoraliste) مي‌نويسد: «من را ببخشيد که به خود جرات مي‌دهم از ادبيات فارسي سخن بگويم و يا اينکه از آن بهره بگيرم. من اين ادبيات را کم مي‌شناسم، ولي با تمام وجودم به آن عشق مي‌ورزم و معتقد به آن هستم. کاش به اين زبان شيرين و ادبيات غني آن آشنايي بيشتري داشتم، ولي من براي کساني مي‌نويسم که اين ادبيات را باز کمتر از من مي‌شناسند.»

و ژيد با الهام از حافظ و خيام در مائده‌هاي زميني خود اين چنين مي‌آورد که:

«من از گناه پاک و منزه نمي‌شدم، مگر آنکه هيچ کاري نمي‌کردم.»

«ناتانائل، من ديگر به گناه اعتقاد ندارم، چون من «عشق» را مي‌شناسم.»

هميشه اين بحث در مورد حافظ مطرح بوده است که آيا او شاعري کام طلب است که به عشق‌هاي زميني دل خوش کرده و يا اينکه شاعري عارف است که افکار و احساسات عرفاني خود را در پس هوس‌هاي زميني بيان مي‌کند؟ اما اين بحثي کاملا بيهوده است. چون در ذهن شاعر واقعي و برجسته‌اي چون حافظ اين دو متناقض هم نيستند و هر دو در حالت «شور، شوق و عشق» حل مي‌شوند و اين کلمه «شوق» يکي از کلمات کليدي و محوري اشعار حافظ است» (عقيده فرانسيس دوميوماندر، منتقد فرانسوي و شرق‌شناس)

چشمم آن دم که ز«شوق» تو نهد سر به لحد 

تا دم صبح قيامت نگران خواهد بود.

«حافظ»

به خاک حافظ اگر يار بگذرد چون باد

ز «شوق» در دل آن تنگنا کفن بدرم.

«حافظ»

وژيد هم با الهامي که از حافظ مي‌گيرد در سراسر کتاب اول مائده‌هاي زميني کلمه شور و شوق نکته کلامش مي‌شود و بارها اين جمله را خطاب به ناتانائل مي‌گويد که:

«ناتانائل، من از تو عشق مي‌گيرم و به تو «شور و شوق» مي‌آموزم.»

الهام گرفتن حافظ از قرآن و ستايش آن توسط حافظ، ژيد را به اين کتاب مقدس هدايت مي‌کند، بطوري که در کتاب مائده‌هاي زميني بسيار به انديشه‌هايي بر مي خوريم که کاملا تاثير و نفوذ آيات قرآن در آن محسوس است و ژيد دقيقا بخشي از آيه بيست و دوم سوره «بقره» را در کتاب مائده‌هاي زميني خود ذکر مي‌کند.

حافظ در غزلياتش بر «مستي» معنوي تاکيد مي‌کند که باعث فراموشي غم‌ها و افزوني عشق مي‌شود و انسان را به «من» وجودش و کمال نزديکتر مي‌کند و در اين مورد ژيد نيز به همصدايي با حافظ برمي‌خيزد و خطاب به ناتانائل به مستي بي مي و باده سفارش مي‌کند:

ژيد: ناتانائل، بايد که عشق به هر چيز در توبه «مستي» بدل گردد تا از دام غم و اندوه رها شوي.

در «مستي» به دنبال افزايش عشق و شور زندگي باشي، نه کاهش دادن آن. من آن «مستي» را مي‌خواهم که من را بهتر، بزرگتر، احترام انگيزتر، غني‌تر و صادق‌تر به خودم و ديگران بشناساند.

حافظ:

مي‌ام ده مگر گردم از عبيب پاک

برآرم به عشرت سري زين مغاک

بيا ساقي آن مي که حال آورد

کرامت فزايد کمال آورد

به من ده که بس بيدل افتاده‌ام

وزين هر دو بي حاصل افتاده‌ام

ژيد در مائده‌هاي زميني اين چنين از حافظ و ميخانه او ياد مي‌کند:

«من هميشه در انديشه و خيال ميخانه کوچک شيراز هستم که حافظ از آن بسيار ياد مي‌کند و مست از شراب ساقي آن است و به گل‌هاي سرخ ايوان آن عشق مي‌ورزد.»

از آنجايي که ژيد در ديوان حافظ، گلستان و بوستان سعدي، بهارستان جامي و ... بسيار مي‌ديد که اين بزرگان از گل و باغ مي‌گويند و آن را مي‌ستايند، در يکي از مقالات خود مي‌نويسد: «تماشاي باغ‌هاي پرگل و عطر گل سرخ‌هاي تازه، گويي تاثيري خاص در تحريک نيروي تخيل شرقيان دارد، و در بخشي از کتاب مائده‌هاي زميني خطاب به ناتانائل مي‌گويد: «ناتانائل، با تو از زيباترين باغ‌ها خواهم گفت. باغ‌هايي که مانند عجايب ايران است. من با آنکه باغ‌هاي ايران را نديده‌ام، اما آن را به هر چيز ديگري ترجيح مي‌دهم، چون عطر گل سرخ‌هاي گلستان ايران را در لابه لاي اشعار شاعران ايراني‌اي مانند حافظ، سعدي، خيام و ... حس کرده‌‌ام و بارها از عطر گل‌هاي آن مست شده‌ام. ستايش باغ‌هاي نيشابور توسط عمر خيام و وصف حافظ از باغ‌هاي شيراز هر کسي را به ديدار آنها وسوسه مي‌کند، اما افسوس  که هرگز آنجا را نخواهم ديد.»

با توجه به اينکه حافظ از «گل و بلبل» بسيار در اشعارش ياد مي‌کند، ژيد هم تحت تاثير او در کتاب مائده‌هاي زميني چندين بار از بلبل مي‌گويد و حتي يک بار هم کلمه بلبل را عينا با لفظ فارسي آن به کار مي‌برد.

ژيد: «ته باغ درخت تنومندي است که گويي «بلبلي» بدان دوخته‌اند.»

«ناتانائل، هيچ مي‌داني که بلبل نابينا بهتر آواز مي‌خواند؟! البته نه از روي حسرت، بلکه از سراشتياق.»

«مائده‌هاي زميني»

«منالک» يکي ديگر از شخصيت‌هاي آثار ژيد است که در کتاب «مائده‌هاي زميني» و به‌ويژه«ضداخلاق» ژيد ظاهر مي‌شود و برخي از منتقدين آثار ژيد و شرق‌شناسان معتقد هستند، همانطور که «ناتانائل» براي  ژيد حکم ساقي حافظ را دارد «منالک» هم نقش «رند» و «پيري» را دارد که حافظ بسيار در ديوان خود از آن ياد مي‌کند.

فکر خود و راي خود در عالم رندي نيست

کفرست در اين مذهب خودبيني و خود‌رايي.

«حافظ»

«منالک، فرد هرگز به اندازه‌اي که خود را فراموش مي‌کند، اثبات نمي‌شود، آنکه در انديشه خويش است، مانع پيشرفت خود مي‌شود.»

« آندره ژيد»

ليدا فخري

روزنامه ايران

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت