آثار اجتماعي خمس

خمس، غير از عرصه‏هاي فردي، بر اجتماع و نهادهاي آن نيز تأثيرات شگرفي دارد كه در اين‏جا بعضي از آنها را بر مي‏شمريم: 1 - تقويت حكومت اسلامي‏ وقتي خمس پرداخت مي‏شود جمع كثيري از سادات از فقر نجات يافته و دستگاه‏هاي تبليغاتي نيازي به بودجه دولتي پيدا ن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آثار اجتماعي خُمس‏

قسمت اول بحث:

چرا بايد خمس بدهيم؟ (فلسفه خمس)

 

خمس، غير از عرصه‏هاي فردي، بر اجتماع و نهادهاي آن نيز تأثيرات شگرفي دارد كه در اين‏جا بعضي از آنها را بر مي‏شمريم:

 

1 - تقويت حكومت اسلامي‏

وقتي خمس پرداخت مي‏شود جمع كثيري از سادات از فقر نجات يافته و دستگاه‏هاي تبليغاتي نيازي به بودجه دولتي پيدا نمي‏كنند، در نتيجه حكومت اسلامي تقويت مي‏شود. به همين دليل بعضي از فقها و مراجع، خمس را بودجه حكومت اسلامي قلمداد كرده‏اند.

 

2 - زمينه ساز عدالت اجتماعي‏

حكمت ديگر خمس و زكات، تعديل ثروت و تأمين عدالت اجتماعي در بعد اقتصادي است. قرآن مي‏فرمايد: «ما افاء الله علي رسوله من اهل القُري فللّه و للرّسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل كي لا يكون دولةً بين الاغنياء منكم».(13) در اين آيه، دليل اختصاص في‏ء به پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان، براي تعديل ثروت است تا ميان توان‏گران دست به دست نشود و زمينه عدالت اجتماعي فراهم گردد.

اين آيه، شبيه آيه خمس است. شيعه بر اين باور است كه مقصود از يتيم، مسكين و ابن السبيل، اقرباي رسول خداست، اما اهل سنّت به آن عموميت داده و همه مردم را شامل مي‏كنند. در هر صورت، اين نوع تقسيم براي اين است كه اموال در دست عده معدودي در گردش نباشد، بلكه ثروت، توزيع و فراگير شود.

 

يك حديث جالب‏

روايتي از محمد بن سنان در اين باره رسيده است كه مي‏گويد: در محضر مولايم امام هشتم در خراسان بودم، مأمون نيز حضور داشت. در همين هنگام به مأمون خبر دادند يكي از صوفي مسلك‏ها دزدي كرده است. مأمون دستور داد او را در مجلس حاضر كردند. مشاهده كرد اين مرد در اثر سجده‏هاي طولاني پيشاني‏اش پينه بسته است. از وي پرسيد: چگونه با اين نشانه‏هاي خوبي كه داري، مرتكب اين عمل زشت شده‏اي؟ مرد صوفي گفت: به دليل اضطرار دست به اين عمل ناپسند زده‏ام، زيرا تو مرا از حقم كه از خمس و في‏ء مي‏رسيد محروم كرده‏اي. مأمون گفت: تو چه حقي در خمس و في‏ء (انفال) داري؟ گفت: خداوند متعال خمس را بر شش قسم تقسيم كرده و فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شي‏ء فان لله خمسه و للرسول ولذي القربي...»(14) و في‏ء را نيز شش سهم قرار داده است: «ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل»(15) و من از در راه ماندگان و مسكين هستم، ولي به حقوقم دسترسي ندارم و اين تو هستي كه مرا از حقم محروم كرده‏اي. مأمون به امام هشتم عرض كرد: نظر شما چيست؟ امام پس از گفت و گوي مختصري در نهايت فرمودند: او از قرآن دليل آورده است.(16)

حكمت خمس و زكات، تعديل ثروت و تأمين عدالت اجتماعي در بعد اقتصادي است

از اين گفت و گو معلوم مي‏شود كه در عصر مأمون، خمس هم مانند ساير ماليات جمع‏آوري مي‏شده است، چون او هيچ‏گونه انكاري درباره دريافت خمس و في‏ء نكرده است. ولي با توجه به پاسخ اوليه امام رضا (عليه‌السلام) كه فرمود: او مي‏گويد چون تو دزدي كرده‏اي من هم دست به دزدي زده‏ام، مشخص مي‏شود كه امام مخالف با احتجاج آن مرد صوفي نبوده است؛ يعني مسكينان و در راه ماندگانِ از غير خاندان پيغمبر نيز در خمس، سهمي دارند (سهم امام). بنابر اين مي‏توان نتيجه گرفت كه يكي از موارد مصرف خمس تأمين حوايج مسكينان، يتيمان و در راه ماندگان است كه در عصر پيامبر به وسيله آن حضرت مصرف مي‏شد و در عصر امامان متصدّي اداره آنها شخص امام بود كه از سهم مبارك خود آنان را اداره مي‏كرد و سهم سادات را به سادات فقير و يتيم و درمانده مي‏داد. همين مسئوليت در غيبت كبري به وسيله نوّاب عامِ امام زمان (عج)؛ يعني مراجع واقعي تقليد انجام مي‏گيرد.

 

وانگهي، آيه «و في اموالهم حق معلوم * للسائل و المحروم»(17) نشان مي‏دهد كه اين حق معلوم غير از زكات و ماليات است، بلكه مقصود حق نيازمندان است كه نمازگزار و انسان مؤمن در اموالش احساس مي‏كند و بر خويش لازم مي‏داند به مستمندان برساند. حق معلوم چيزي نيست كه از سوي خدا و پيامبر (جز در موارد خمس و زكات و كفارات و نذر و عهد) تعيين شده باشد، بلكه حق معلوم زاده وجدان ديني و باورهاي مذهبي و از نوع انفاق‏هاي مستحب و مؤكّد است، نه از واجبات. مسلمان‏ها از قرآن و سنّت آموخته‏اند كه بهشت برين در پرتو انفاق‏ها و ايثارهاي مالي و جاني تأمين مي‏شود. دست‏گيري از يتيمان و مستمندان، يك فرهنگ اسلامي است و در ادبيات فارسي و عربي نيز انعكاس زيادي دارد.

داني كه را سزد صفت پاكي‏

آن كو وجود خويش نيالايد

تا مردمان گرسنه و مسكينند

بر مال و جاه خويش نيفزايد

تا بر يتيم جامه نپوشاند

اندام طفل خويش نيارايد

امام باقر (عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «لا يحلّ لاحد ان يشتري من الخمس شيئا حتي يصل الينا حقّنا؛(18) براي احدي جايز نيست چيزي از مال خمس نداده خريد و فروش كند، مگر اين‏كه حق ما را از آن بپردازد.»

امام صادق (عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «ان الله لا اله الا هو لمّا حرّم علينا الصدقة انزل لنا الخمس فالصدقة علينا حرام و الخمس لنا فريضة و الكرامة لنا حلال؛(19) تحقيقاً معبودي جز الله نيست. هنگامي كه صدقه و زكات را بر ما حرام كرد خمس را جايگزين آن نمود. پس صدقه بر ما حرام است و خمس بر ما واجب و كرامت بر ما حلال مي‏باشد.»

وانگهي، زكات يك امتياز مالي است. از امام صادق (عليه‌السلام) نقل شده كه فرمود: جمعي از بني هاشم از رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) تقاضا كردند كه به آنها مأموريت دهد زكات را گردآوري كنند، زيرا آنها از ديگران بر اين امر سزاوارترند. پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) در پاسخ فرمودند: «يا بني عبدالمطلب [هاشم‏] ان الصدقة لا تحلّ لي و لا لكم و لكنّي قد وعدت الشفاعة؛(20) صدقه واجب و زكات، بر من و شما حلال نيست، و لكن در عوض من وعده شفاعت مي‏دهم به كساني كه از زكات استفاده نكنند.»

اگر زكات يك نوع امتياز مالي نبود، بني هاشم چنين استدعايي نداشتند. لازمه تقاضاي آنها اين است كه چون احساس محروميت مضاعفي مي‏كردند و خمس اموال نيز به دليل اندك بودن و يا عدم جواز بيش از استحقاق و در حد مؤونه نمي‏توانست نيازهاي اوليه آنها را بر طرف سازد، از اين‏رو تقاضاي جمع آوري زكات كردند. اما پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) آنها را از اين امر بازداشت، چون زكات از اموال عمومي محسوب مي‏شود و مخصوص مستمندان غير سيد است. از اين‏رو مصارف آن نيز در همين راستا قرار دارد و حاكم اسلامي مي‏تواند هرگونه كه صلاح بداند انفاق كند. به خلاف خمس كه در واقع بودجه حكومت اسلامي است و نمي‏توان آن را بي‏حساب مصرف كرد. از سوي ديگر، نيم آن سهم سادات است كه بايد در حد رفع احتياجات و تأمين مخارج يك سال به آنها داده شود و بيش از آن جايز نيست و نيم ديگر سهم امام است كه به مستحقان غير سادات مي‏رسد.


13) حشر (59) آيه 7.

14) انفال (8) آيه 41.

15) حشر (59) آيه 7.

16) فخر رازي، تفسير كبير ج 16 - 15، ص 166.

17) معارج (70) آيات 25 - 24.

18) الكافي، ج 1، ص 545.

19) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 41.

20) همان.

محمدباقر شريعتي سبزواري

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت