تاریخچه زورخانه در ایران

زورخانه جایی است كه مردان در آن ورزش می كنند و بیشتر در كوچه پس كوچه های ......
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخچه زورخانه در ایران 

* ساختمان زورخانه

زورخانه جایی است كه مردان در آن ورزش می كنند و بیشتر در كوچه پس كوچه های شهر ساخته شد است. بام آن به شكل گنبد و كف آن گودتر از كف كوچه است . در آن كوتاه و یك لختی است و هر كه به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود باید خم شود . می گویند در زورخانه را از این رو كوتاه می گیرند كه ورزشكاران و كسانی كه برای تماشا به آنجا می روند به احترام ورزش و ورزشكاران و آن مكان خم شوند. این در به یك راهروی باریك با سقف كوتاه باز می شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» می رود . درمیان زورخانه گودالی هشت پهلو و گاهی شش پهلو به درازی 5 یا 4 متر و پهنای 4 متر و ژرفای 3 چارک تا یك متر كنده شده كه «گود» نامیده می شود. در كف گود چند لایه بوته و خاشاك گذاشته و روی آن بوته و خاشاك خاك رس ریخته و هموار كرده اند. بوته و خاشاك را برای نرمی كف گود می ریزند و هر روز روی این كف را پیش از آن كه ورزش آغاز شود با آب «گل نم» می زنند تا از آن گرد برنخیزد.سراسر دیواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جای هزاره آجری با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشكاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمی نشود. در بالا و دور گود غرفه‌هایی ساخته شده كه جای نشستن تماشاچیان و گذاشتن جامه ورزشكاران و لنگ بستن تنكه پوشیدن آنان است . یكی دو غرفه از این غرفه‌ها نیز جایگاه افزارهای ورزشی است

 

* سَر دم

سر دم زورخانه در یكی از غرفه های چسبیده به راهروی زورخانه درست شده است و آن صفه ای است نیم گرد كه كف اش از كف زورخانه یك متر تا یك و نیم متر بلندتر است. در جلوی «سر دم» چوب بستی است كه به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آویخته است. بر روی سكو زیر چوب بست اجاقی كنده شده كه در آن آتش میریزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلی زیر چوب بست می گذارند و مرشد تنبك خود را با آتش اجاق یا منقل گرم می كند تا صدای آن رساتر درآید میگویند نخستین كسی كه طرح ساختمان زورخانه را ریخت «پوریای ولی» بود. نام پوریای ولی (محمود قتالی خوارزمی) است و او در نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخستین سده هشتم هجری می زیسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمی گرم و گیرا داشته است.

با لب زمزمه آرا چه خفی و چه جلی جرگه را گرم بكن از دم پوریای ولی

* ورزش باستانی

* تخته شنا: چوبی است هموار به درازای 70 سانتی متر و پهنای 7 و  ستبری 2 سانتیمتر و گاهی كوچكتر و بزرگتر از این اندازه هم ساخته می شود. به زیر تخته نزدیك دو سر آن دو پایه زنخی (ذوزنقه ای) به بلندی چهار سانتیمتر میخكوب شده است.

* میل ورزش: افزاری است چوبی و كله قندی و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت یا گرد است و در میان آن دستهای به درازای پانزده سانتیمتر فرو برده اند . وزن هر میل از پنج كیلو تا چهل كیلو گرم است .

* میل بازی: مانند میل ورزش است ولی دسته آن بلندتر از میل ورزش و وزنش كمتر از آن است تا در هنگام بازی و پرتاب كردنش آسان باشد .وزن هر میل بازی از چهار تا شش كیلو گرم بیشتر نمی شود .

*سنگ: دوپاره و راست گوشه است كه از درازا با بست های فلزی به یكدیگر چسبانیده شده و یك بر آن هلالی است، درازای سنگ یك متر و پهنای آن هفتاد سانتیمتر است. در میان سنگ سوراخی است كه در آن دستگیره ای گذاشته اند و روی آن را با نمد یا كهنه پوشانده اند تا دست ورزشكار را هنگام سنگ گرفتن زخم نكند. وزن هر دو سنگ ازبیست كیلو تا صد و بیست كیلو است. سنگ را در قدیم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم می نامیدند زیرا به شكل نعل است.

*كبـّاده: افزاری است آهنی، مانند كمان و سراسر تنه آن از آهن است و در میانش «جا دستی» دارد. درازای آن نزدیك به صد و بیست تا صد و سی سانتیمتر است. چله كبـّاده زنجیری است شانزده حلقه ای ـ و گاهی كمتر یا بیشتر ـ و در هر حلقه شش پولك آهنی دارد و میان آن جا دستی گذاشته شده است. وزن كباده از ده كیلو تا چهل كیلو است. گاهی نیز كبادههای سنگینتر و سبكتر هم می سازند و بكار میبرند

 

*جامههای ورزش باستان

* تنكه یا تنبان نطعی : شلوار كوتاهی است كه ران را تا زیر زانو می پوشاند و آن را هنگام ورزش كردن و كشتی گرفتن می پوشند. این تنبان از یك رویه چرمی یا پارچه ماهوتی ستبر و چند لایه آستر كرباسی دوخته شده است . رویه آن بیشتر به رنگ آبی مایل به سبز است.كمر و نشیمنگاه و سر دو زانوی تنكه از چرم است. روی رانهای تنكه گل و بوته های بزرگی ـ بیشتر بوته جقّه سركج قلاب دوزی شده است . بالای تنكه را «برج»، پیش روی تنكه را كه زیر شكم می افتد «پیش قبض»، روی زانو را (پیش كاسه) یا ( سر كاسه) و پشت زانو را (پس كاسه) می نامند.

* لُنگ: همان لنگی است كه مردان در گرمابه میبندند. در روزگار ما به جای پوشیدن تنكه ، ورزشكاران لنگی روی «زیر شلوار» خود می بندند و در گود میروند و بستن آن چنین است :دو سر از پهنای لنگ را در كمر گاه بر روی ناف گره می زنند و پایین لنگ را كه آویزان است از پشت پا می گیرند و از میان دو پا بالا می برند و در «پیش قبض» كه همان «گره» است فرو می كنند.

* گردانندگان زورخانه

* مرشد: امروز در زورخانه مرشد به كسی می گویند كه آوازی خوش دارد و هنگام ورزش روی «سر دم» می نشیند و با آهنگ های گوناگون كه هر كدام ویژه یكی از حركات ورزشی است ضرب میگیرد و شعرهای رزمی كه بیشتر از شاهنامه فردوسی برگزیده می شود می خواند و صدای ضرب و آواز خود را با حركات ورزشكاران ، هماهنگ می كند و آنان را به ورزش بر می انگیزد. در قدیم « مرشد» یا «كهنه سوار» كسی بود كه كار آموزش ورزشكاران و پهلوانان با او بود. كهنه سوار در هنگام ورزش لنگی به دوش می انداخت و چوبی هم كه به آن «تعلیمی» می گفتند در دست می گرفت و در كنار گود می نشست و باستانی كاران یا كشتیگیران را در كارهای ورزشی و كشتی گیری راهنمایی می كرد. كهنه سواران یا مرشدان از چابكترین و آزمودهترین پهلوانان و ورزشكاران بودند . ( گویا مرشد امروزی را «ضرب گیر» می خواندند).

* مُشتُ مالچی: كسی است كه پیش از ورزش به ورزشكاران و پهلوانان لنگ و تنكه میدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال میكند، تا كوفتگی و خستگی از تنشان بدر رود و پادویی زورخانه نیز با مشت مالچی است.

* مقام ورزشكاران در زورخانه

* پیش كِسوَت: پیش كسوت در زورخانه به كسی می گویند كه سالمندتر و آزموده تر از ورزشكاران دیگر باشد . پیش كسوت از همه گونه ورزشهای باستانی و ریزه كاریهای یكایك آنان آگاه است و می تواند بهتر و سنگین تر از دیگران ورزشهای باستانی را انجام دهد.

* میاندار: ورزشكاری است كه در گود روبروی مرشد و میان ورزشكاران دیگر می ایستد و گرداندن ورزش و پیش و پس انداختن كارهای ورزشی را به عهده می گیرد. ورزشكاران هنگام ورزش به او نگاه و از حركات ورزشی او پیروی می كنند. میاندار باید مانند پیش كسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ریزه كاریهای یكایك آنها باشد. معمولاً پیش كسوت هر زورخانه میاندار آنجا می شود.

* پهلوان: به كسی گفته می شود كه بسیار آزموده و چابك و كار كرده باشد و هماوردی نداشته باشد.

* نوخاسته: جوان نوچهای است كه آزمودگی یافته و پهنه كارهای ورزشی خود را گسترش داده و برای كشتی گرفتن و ورزشهای «تو گودی» به زورخانه های دیگر می رود.

* نوچه: به جوان ورزشكاری گفته می شود كه زیر نظر پهلوانی، فن های كشتی را می آموزد و شاگرد او به شمار می رود. او از نظر تردستی و چابكی برگزیدهترین شاگردان آن پهلوان است.

 

* شیوه ورزش باستانی

*سنگ گرفتن: سنگ گیرنده در بالای گود در جایی از زمین كه لنگ انداخته اند به پشت میخوابد و سه بالش، یكی را زیر سر و دوتای دیگر را زیر بازوی راست و چپ می گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان می گیرد كه سرهای هلالی آن دو به سوی سرش باشد و پی در پی به پهلوی چپ و راست میغلطد. هنگامی كه بر پهلوی چپ است سنگی را كه در دست دارد مستقیم چنان بالا می برد كه بازوی خمیدهاش راست شود و به همان شیوه هنگامی بر پهلوی راست است سنگی را كه در دست چپ دارد مستقیم به بالا می برد. این گونه سنگ گرفتن را «غلطان» می گویند. گونه دیگر سنگ گرفتن آن است كه ورزشكار به پشت میخوابد و پاهایش را دراز می كند و دو سنگ را باهم پی در پی روی سینه بالا و پایین می برد، این سنگ گرفتن را (جُفتی) مینامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشكاران را تا  (117) یا(114) بار می شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن برای ورزشكاران درون گود باشد، یكی از دوستان سنگ گیرنده سنگهای او را می شمارد. شماره (117) و (114) مسان باستانی كاران مقدس است و مرشد یا دیگران از این دو شماره بیشتر نمی شمارند. (117) اشاره به صد و هفده تن كمربسته مولا است و (114 ) اشاره به یكصد و چهارده سوره قرآن است. سنگ شمار یا مرشد پیش از سنگ گرفتن برای شور بخشیدن به سنگ گیرنده (سرنوازی) می خواند:

هر كار كه می كنی بگو بسم الله تا جمله گناهان تو بخشد الله

دستت كه رسد به حلقه سنگ بگو لا حول ولا قُوه الا بالله

و سپس شمارش را چنین آغاز می كند:

لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلی الَعظیم.

بِسِم اللهِ الـّرحمنِ الرحیم

اول خدا ـ دو نیست خدا ـ سبب ساز كل سبب یا (سید كائنات) چاره ساز بیچارگان الله ـ پنجه خیبر گشای علی ـ شش گوشه قبر حسین ـ امام هفتم باب الحوایج ـ قبله هشتم یا امام رضا ـ یا اما محمد تقی روحی فداه و جسمی ـ دهنده بی منت الله ـ یا امام حسن عسگری دخیل ـ جمال امام زمان صلوات. یا (جمال هشت و چهار صلوات) ـ زیاده باد دین خاتم انبیاء ـ ای چهارده معصوم پاك ـ نیمه كلام الله مجید ـ شانزده گلدسته طلا ـ صد و هفده كمر بسته مولا ـ خدای هجده هزار عالم و آدم ـ بر بی صفتان روزگار لعنت ـ یا (بر نمك نشناس لعنت) ـ بیس (بیست) لعنت خدا بر ابلیس ـ یك بیس (بیست و یك) آقای قنبر علیس (علی است) ـ دوبیس مرد دو عالم علیس ـ چاربیس بیمار دشت كرب و بلا (كربلا) یا (ناز چهار ستون بدنت) ـ پنج تن زیر كسا ـ شش ساق عرش مجید یا (باقر العلوم بعد از نبی) علی است ـ سه بیس یا علی مثلت كیس(كیست) هفت بیس یا علی موسی بن جعفر ـ هش بیس یا علی بن موسی الرضا ـ نُه بیس نوح نبی الله ـ سی ختم كلام الله ـ یك سی گرفتی ماشاءالله ـ دوسی برایش ذولفقار ـ نیستی جان كفار ـ چاره بیچارگان خود الله ـ دادرس درماندگان خود مولا ـ یا ابوالفضل العباس دخیل ـ یا موسی بن جعفر ـ یا علی بن موسی الرضا بطلب ـ نه سی طوفان بلا ـ چهل ختم اولیاء و انبیاء ـ یك چل بزرگ است خدا ـ دو چل محمَّد است مُصطفا ـ سه چل علیس شیر خدا ـ چار چل یا فاطمه زهرا ـ پنج چل خدیجه كبرا ام المؤمنین ـ شش چل ابراهیم خلیل الله ـ هفت چل موسی كلیم الله ـ هش چل عیسی روح الله ـ نه چل آدم صفی الله ـ پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبیاء صلوات ـ ز آدم و حّوا دگر نبی الله ـ شعیب و یوسف و یعقوب ـ پس خلیل الله ـ ملائكان مُقّرب ـ دگر ز جبرائیل ـ ز حسُن یوسف ـ جمال شصت بند دیو ، علی را صلوات .

در این هنگام مرشد برای دنبال كردن شماره و رساندن آن به (114)  یا (117) از پنجاه به پایین می شمارد بدینگونه:

نه چل آدم صفی الله ـ هش چل عیسی روح الله ـ هفت چل موسی كلیم الله . . . . . . . تا به شماره یك برگردد.(17) شماره یا (14) شماره بازمانده از (117 یا (114) را دوباره از یك به بالا می شمارد. ولی اگر مرشد از شماره شصت به پائین شمرده باشد سه شماره یا شش شماره به یك مانده كه روی هم (117) یا (114) شماره می شود شماره را به پایین می رساند. البته این اندازه شمارش در صورتی پیش می آید كه سنگ گیرنده به تواند (117) یا (114) بار سنگ بگیرد. 

منبع : سایت آفتاب

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت