عقیده تناسخ از کدام فرقه و اقلیم شکل گرفت؟
پیشینه عقیده به تناسخ
معتقدان به تناسخ عقیده دارند که در پارهای از موارد، برگشت ارواح به دنیا برای جبران کاستیها و به منظور کمال نفس و رسیدن به مدارج عالی انسانی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
يکشنبه 1401/08/15 ساعت 18:07
عقیده به انتقال روح مجرد یا جزئی مادّی از یک فرد به جسم دیگر در تاریخ بشر سابقة دیرینه دارد و حضور آن را از اساطیر تا حکایات عامیانه و در کتب دینی تا ادبیات و شعر و علوم نظری میتوان دید.
معتقدان به تناسخ عقیده دارند که در پارهای از موارد، برگشت ارواح به دنیا برای جبران کاستیها و به منظور کمال نفس و رسیدن به مدارج عالی انسانی است. آنان همچنین میگویند: یکی از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان در زندگی، دوباره از پاداش اخلاق و اعمال پسندیده خویش برخوردار گردند و افراد بد نیز کیفر اخلاق و رفتار ناپسند خود را ببینند؛ چون برای افرادی که نیک زندگی کرده و عمرشان به پاکی طی شده، اما همواره گرفتار محرومیتهای گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقر و تنگدستی، یا دردها و بیماری سپری گردیده، جبران شود. اعتقاد به تناسخ به دو دوره قبل از اسلام و در دوره اسلام تقسیم میشود که به آنها میپردازیم.
در دوره قبل از اسلام
از قرنها پیش در هندوستان نظریهای به نام "تناسخ" طرح شد که از برگشت ارواح و بازگشت مکررشان به دنیا سخن میگفت. اینها معتقدند روح پس از جدائى از بدن به بدن حیوان یا انسان دیگرى مىرود تا خود را تکمیل نموده، و شایسته زندگى در میان ارواح عالى در عالم قدس گردد. این نظریه با گذشت زمان، رفته رفته توجه عدۀ زیادی از مردم جهان را به خود جلب کرد، و آن را یک امر واقعی پنداشتند.یونانیان باستان نیز تناسخ را میشناختند و آن را به مصریان نسبت میدادند و افلاطون هم تناسخ را مطرح کرده است.(دایرة المعارف فلسفه، ذیل "reincarnation")
همین سنّت از افلاطون به نوافلاطونیان و غُنوسیان منتقل شده، تا جایی که بسیاری فرقههای غنوسی از جمله مانویان که ظاهراً تحت تأثیر آیینهای هند هم بودهاند به نوعی تناسخ اعتقاد داشتهاند. (فلوطین، ج۱، ص۵۱۱)
علاوه بر اینها، باید به مفهوم مسخ اشاره کرد که در ادیان ابراهیمی وجود دارد. احتمالاً آشنایی بعضی اعراب جاهلی با تناسخ از همین مقوله مسخ بوده است. (ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۱۹) در اعتقادات اعراب آمده که مار را صورت مسخ شده جنها میدانستند ابن منظور، ذیل «رأی»؛ اعتقاد به تناسخ روح در بدن انسانی را هم به اعراب جاهلی نسبت دادهاند.(بحارالانوار، ج۷، ص۲۵)
غُلات تناسخ را بیشتر به معنای خاصِ انتقالِ روح الاهی در ائمه میدانستند. چنان که کیسانیه یا مختاریه، پیروان مختار سقفی، تصور میکردند روح خدا در پیامبر اکرم حلول کرده و از پیامبر به امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام منتقل شده و سپس به محمدبن حنفیه، فرزند امیرالمومنین رسیده است
تناسخ در میان هندوان
در آیینهای مختلف هندی، از جمله آیین بودا، صورتهایی از اعتقاد به تناسخ از دیرباز رایج بوده است. سخن ابوریحان بیرونی (البیرونی فی تحقیق ماللهند، ج۱، ص۳۸) که تناسخ را در مقایسه با یوم السبت یهودیان و تثلیث مسیحیان و شهادت بر توحید مسلمانان، نشانه و مشخصه هندوان میخواند، حاکی از شناخت مسلمانان از این امر است.یونانیان و تناسخ
یونانیان باستان نیز تناسخ را میشناختند و آن را به مصریان نسبت میدادند. افلاطون (دوره آثار افلاطون، ج۱، ص۴۸۳ـ۴۸۴) احتمالاً به پیروی از سنّت اورفِهای ـ فیثاغوری، فرض تناسخ را مطرح کرده است.(دایرة المعارف فلسفه، ذیل "reincarnation")همین سنّت از افلاطون به نوافلاطونیان و غُنوسیان منتقل شده، تا جایی که بسیاری فرقههای غنوسی از جمله مانویان ــ که ظاهراً تحت تأثیر آیینهای هند هم بودهاند ــ به نوعی تناسخ اعتقاد داشتهاند.(دوره آثار فلوطین، ج۱، ص۵۱۱)
در دوره اسلامی
تناسخ از طریق منابع متعددی در سرزمینهای اسلامی شناخته شده است که هند و یونان از مهمترین آنها بودهاند. در آیینهای مختلف هندی، از جمله آیین بودا، صورتهایی از اعتقاد به تناسخ از دیرباز رایج بوده است. سخن ابوریحان بیرونی که تناسخ را در مقایسه با یوم السبت یهودیان و تثلیث میسحیان و شهادت بر توحید مسلمانان، نشانه و مشخصۀ هندوان میخواند،(ابوریحان بیرونی، ص38) حاکی از شناخت مسلمانان از این امر است.با ترجمه آثار فلسفی یونان و رواج عقاید مانویان در عصر عباسی، این سنّت به جهان اسلام رسیده است. علاوه بر اینها، باید به مفهوم مسخ اشاره کرد که در ادیان ابراهیمی وجود دارد. احتمالاً آشنایی بعضی اعراب جاهلی با تناسخ (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج1، ص 119) از همین مقوله مسخ بوده است. در اعتقادات اعراب آمده که مار را صورت مسخ شده جنها میدانستند و آن را جن و شیطان مینامیدند. هر چند تناسخ روح در بدنهای انسانی را هم به اعراب جاهلی نسبت دادهاند. (بحارالانوار، ج7، ص25/تفسیر المیزان، ج18، ص174)
مسلمانان از قدمت عقیده تناسخ خبر داشته و در اسناد قدیمی دیده میشود. (اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۱۰۶/ ابن جوزی ، تلبیس ابلیس ، ص ۹۳، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷) تناسخ از طریق منابع متعددی در سرزمینهای اسلامی شناخته شده که هند و یونان از مهمترینشان بودهاند.
همه مسلمانان معتقدند که اعتقاد به تناسخ، باعث خروج شخص از دایره اسلام میشود، ولی برخی گروهها هستند که هم خود را مسلمان میدانستهاند و هم به تناسخ باور داشتند. این گروهها عبارتند از:
غُلات
غلات تناسخ را بیشتر به معنای خاصِ انتقالِ روح الاهی در ائمه میدانستند. چنان که کیسانیه یا مختاریه، پیروان مختار سقفی، تصور میکردند روح خدا در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حلول کرده و از پیامبر به امیرالمومنین علیهالسلام و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام منتقل شده و سپس به محمدبن حنفیه، فرزند امیرالمومنین رسیده است.فرقههای مختلفِ منشعب از اینان، مثل حارثیه و حربیه و بیانیه و دیگر فرقههای غلات، مثل خطابیه، راوندیه و جناحیه و مخمسه و علباییه نیز به تناسخ روح الاهی در امام خود اعتقاد داشتند. (الفرق، بغدادی، ص۲۷۲-۲۷۳)
تناسخ نزد اینان به حلول نزدیک میشود و تفکیک دقیق این دو را دشوار میکند، چنانکه به فرقههای مختلف حلولیه، مثل پیروان عبدالله بن سبا که قائل به الوهیت امیرالمومنین علیهالسلام شمرده شده است، نسبت تناسخ هم دادهاند، (الفرق، بغدادی، ص۲۷۲) همچنین ابوالحسین ملطی نویسنده التنبیه و الرد علی اهلِ الاهواء و البِدَع، یکی از قدیمیترین کتب ملل و نحل، اصحاب تناسخ را فرقهای از حلولیه خوانده (ملطی، التنبیه و الرد،ص۲۹) و عبدالقاهر بغدادی گروهی از حلولیه را در زمرۀ تناسخیه شمرده است.(الملل والنحل، ص۱۱۷)
البته در میان عقائد غلات، علاوه بر تناسخ روح الهی، اعتقاد به تناسخ روح انسانها نیز دیده میشود. (سعد اشعری، صص۴۴- 48)
برخی معتزلیان
غیر از غلات، نام چند تن از معتزلیان، که از نظریهپردازان مهم معتزلی نیستند، در شمار معتقدان به تناسخ آمده است. افرادی همانند احمدبن خابِط (حابِط)، احمدبن ایوب بن بانوش(مانوش)، فضل حَدَثی از شاگردان نَظّام، و نیز فرقۀ حِماریه که به احمدبن خابط منسوباند. (الملل و النحل، ج ۱، ص۶۰-۶۲) عبدالقاهر بغدادی (الفرق، بغدادی، ص۲۷۳) و به تبع او (ابوالمظفر اسفراینی،ص۸۱) ابن ابی العوجاء را هم به فهرست معتزلیان تناسخی افزودهاند.از قرنها پیش در هندوستان نظریهای به نام "تناسخ" طرح شد که از برگشت ارواح و بازگشت مکررشان به دنیا سخن میگفت. اینها معتقدند روح پس از جدائى از بدن به بدن حیوان یا انسان دیگرى مىرود تا خود را تکمیل کند
نُصیریه و دروزیه
نُصیریه و دروزیه نیز به تناسخ معتقدند. دروزیان معتقدند، نفس پس از مرگ به بدن دیگری منتقل میشود؛ زیرا بدن چیزی جز پیراهن برای نفس نیست. آنان انتقال نفس انسان به بدن حیوان را نپذیرفتهاند. (ابوعزالدین، ص۱۴۶-۱۴۷)نصیریه معتقدند تناسخ کیفر ارواح عاصی است که در ازل بر خداوند که او را معنا میخوانند شوریدند، خداوند آنان را به زمین فرستاد و اسیر بدنهای مادّی کرد؛ کسی که معنا را بشناسد میتواند از تناسخ رهایی یابد، از بدن خود رها شود و به ستاره تبدیل گردد تا به آسمانها و به هدف و نهایت خویش باز گردد.(مفضل بن عمر، ص۴۹-۵۱)
اهل حق
اهل حق، همچون دیگر معتقدان به تناسخ، مرگ را پایان قطعی زندگی و قطع شدن حضور روح در این جهان و عبور آن به عالمی دیگر نمیدانند. آغاز هر زندگی به پیشواز مرگ رفتن و هر مرگ آغاز زندگی مجددی است. (نیک نژاد، گنجینه، ص۱۱۴) اما زندگی و مرگهای پیاپی، برای نجات انسان است. (خرده سرانجام، ص۵۷۷-۵۷۸)هرکس باید هزار بدن(دون) پنجاه ساله را در جهان بگذراند و در صورتی که در این مدت پاک شده باشد، به حق ملحق میشود و در غیر این صورت باید باز دونهای دیگری را بپیماید.(خرده سرانجام، ص۴۴)
همچنین گفته شده کسی که عملش نادرست باشد و بر اساس قواعد حقیقت عمل نکرده باشد، در زندگی بعدی به حیوانی کثیف تبدیل خواهد شد و جهنم را خواهد دید.(ذیل تذکره اعلی، ص۱۶۸)
بعضی اهل حق خواستهاند عقیدۀ «دون به دون» خود را غیر از تناسخ هندوان معرفی کنند که آن تناسخ بیپایان است و «دون به دون» نهایتی دارد و سپس روح برای حسابرسی به عالم بعد خواهد رفت. لکن در تناسخ عدد خاص یا پایانپذیر بودن شرط نشده و «دون به دون» نیز نوعی تناسخ است.
برخی اعراب
با شروع طغیانهای قومی بر ضد سلطه اعراب و شورشهای اعراب بر حکام اموی و عباسی، عقیده به تناسخ رواج وسیعی یافت. پیروان ابومسلم خراسانی و مقنّع و بابک خرمدین، همچون بسیاری از فرقههای شورشی غلات، معتقد به تناسخ شمرده شدهاند. (ابن خلدون، ج۳، ص۲۳۳، ۲۵۹)میتوان حدس زد که برای تضمین دوام رهبری شورش، اعتقاد به وجود نوعی ابهت الهی در رهبر شورش، ضروری بوده است. این عنصر برتر با مرگ رهبر، لزوماً به رهبر بعدی منتقل میشده است. روح الاهی که غلات در رهبر و امام خود فرض میکردند، به خصوص در میان فرقههایی که پس از مرگ محمدبن حنفیه پدید آمدند و اغلب اختلافشان بر سر تعیین فردی بود که روح الاهی به او منتقل شده است، نمونهای از این معناست. درباره بابک گفته شده که مدعی بود روح «جاویدان»، رهبر فرقه سیاسی دینی خرمدینان، به او منتقل شده است. (ابن کثیر، ج۱۰، صص۸۱، ۱۴۲،۱۵۴،۲۷۰)
نتیجه:
معتقدین به تناسخ، روح را جاودانه و جسم را از بین رونده میدانند. یعنی روح انسان پس از مرگ بلافاصله به بدن انسان ديگر، حيوان، گياه يا جمادى که موجودی بیجان است، منتقل میشود.موضوع «فراموشى مطلق» خاطرات گذشته، از دلایل عقلی در رد تناسخ است که هیچ کس را سراغ نداریم که به خاطر داشته باشد بار دیگرى به این جهان آمده و حوادث آن را دیده باشد.
قرآن نیز با بیان آیاتی روشن بازگشت ارواح به دنیا در قالب تناسخ را رد میکند. در آیه 40 سوره روم نیز صریحاً مىفرماید: پس از مرگ یک بار بیشتر زنده نخواهید شد و آن زنده شدن در قیامت است.
خداوند در آیه 99 و 100 سوره مومنون میفرماید: وقتی مرگ یکی فرا میرسد میگوید: خدایا فرمان ده مرا به دنیا باز گرداند، شاید کارهای نیکی را که در گذشته ترک کرده بودم، در آینده انجام دهم. که خداوند میفرماید این درخواست بیاساسی است و بعد از مرگ به عالم برزخ میروند تا قیامت شود و زنده شوند. ائمه اطهار نیز با بیان روایاتی تناسخ را مردود دانسته و هیچ جنبه علمی برای آن قائل نیستند. امام رضا علیهالسلام در پاسخ کسى که از «تناسخ» پرسیده بود، فرمود: هر کس به تناسخ معتقد باشد، به خداوند بزرگ کافر است و بهشت و جهنم را انکار مىکند. (عیون اخبارالرضا ع، ج2، ص202)
امام صادق علیهالسلام نیز میفرماید: معتقدان به تناسخ راه درست دین را پشت سر انداخته و گمراهى را برگزیدهاند، و نفس خود را در زمین شهوات به چرا واداشتهاند، اینان پنداشتهاند که نه بهشت و نه جهنمی است و نه برانگیختن و زنده شدنی. (الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج2، ص344)
بنابراین با دلائل عقلی و نقلی که آیات و روایات است تناسخ، نظریهای مردود و بیاساس میباشد.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت