انتخاب حکیمانه

همراهان عزیز با گزیده ای از زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم همراه باشید...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
هوای شهر مکه گرم بود. گاهی هوا به قدری زیاد می شد که اطفال شیرخوار مریض می شدند. کسانی که می توانستند برای کودک خود پرستار بگیرند، او را برای چند سال به میان چادرنشین های بیرون مکه می فرستادند. آن روز در خانه ی سَروَر حجاز، عبدالمطلب، غوغایی برپا بود.

با تولد پیامبر، مادرش می خواست برای او پرستاری پیدا کند. زن هایی که می خواستند به این افتخار برسند در اطراف او و فرزند زیبایش حلقه زده و با صدای بلند گفتگو می کردند.

آن ها یک به یک فرزند آمنه را در آغوش می گرفتند و می کوشیدند به او شیر بدهند. اما آن کودک آسمانی سینه ی هیچ کدام آن ها را به دهان نمی گرفت. عبدالمطلب با ناامیدی از تلاش آن ها، برای یافتن یک پرستار دیگر از خانه بیرون رفت و ساعتی بعد با زنی مهربان و خداپرست به نام حلیمه به خانه برگشت.

حلیمه درباره ی اولین دیدارش با رسول خدا (ص) چنین می گوید: «هنگامی که نگاهم به چهره ی او افتاد محبتش در دلم نشست. آن کودک یتیم را در آغوش گرفتم. با نگاهی عمیق و پرمهر به من لبخند زد و از میان تمام کسانی که برای پرستاری اش آمده بودند، مرا انتخاب نمود.

فضائل ابن شاذان، ص 24، 27 و 28

مطالب مرتبط:
نسیم محمدی
ولادت و بشارت
زمزمه های مادرانه

کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: فهیمه امرالله
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت