سیره عملى امام باقر علیه السلام
سیره عملى امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام این انسان کامل و ناموس کبریا، اسوهای کامل برای انسانهای حقیقتجو میباشد که در این مقاله برخی از سیرههای عملی و رفتاری امام را یادآور شده تا راهگشایی برای هدایت و خودسازی باشد.
عبادت
امام همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیاد مىخواند و چون سر از سجده بر مىداشت. سجدهگاهش از اشك چشمش تَر شده بود.
امام صادق علیه السلام میفرمود: پدرم در مناجات شبانهاش مىگفت: «خدایا، فرمانم دادى، فرمانبردار نبودم، نهیام كردى، اطاعت نكردم، اكنون بندهات، نزد تو آمده و عذرى ندارم.»
آنگاه كه به سفر حج مىرفت، چون به حرم مىرسید، غسل مىكرد، كفشهایش را در دست مىگرفت و مسافتى را پیاده طی مینمود. و چون وارد مسجدالحرام مىشد به كعبه نگاه مىكرد و با صداى بلند مىگریست، غلامش اَفلح مىگوید: با امام باقر علیه السلام حج گزاردم، چون وارد مسجدالحرام شد، به «بیت» نگاه كرد و گریست تا آن كه صدایش بلند شد، گفتم: «فدایت شوم، مردم به شما نگاه مىكنند، آهستهتر گریه كنید.» فرمود: «واى بر تو اى افلح، چرا گریه نكنم، شاید خداوند از روی رحمت به من نگاه كند، و فرداى قیامت بدین سبب، نزدش رستگار شوم.» حتى در شب شهادتش، مناجات شبانهاش را ترك ننمود. وقتی از چیزی غمگین مىشد، زنان و كودكان را جمع مىكرد، او دعا مىكرد و آنها آمین مىگفتند.
شایان ذکر است که وقتی میگوییم غلامان و یا کنیزان امام، منظور این نیست که امام مینشست و آنان کار میکردند بلکه حضرت خود پا به پای غلامان خویش کشاورزی میکردند و کارهای خود را انجام میدادند. و نیز این غلامان توسط امام خریداری شده و به بهانههای مختلف آزاد میشدند و عموماً این غلامان پس از آزادی، به انتخاب خود در خدمت امام میماندند و گذران زندگی میکردند.
مهابت و شجاعت
علم و تقوا، و زهد و پارسایى امام، چنان عظمت، جلالت و ابهتى به ایشان داده بود كه كسى نمىتوانست ایشان را سیر نگاه كند.
و دانشمندان بزرگ از جمله «حكم بن عتیبه» با همه عظمت و بزرگىاش، در نزد امام، كودكى دانشآموز مىنمود، یكى از همراهان هشام بن عبدالملك خلیفه اموى، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت با طرح سوالى امام را شرمنده كند، و چون به نزد آن گرامى رسید و چشمش به ایشان افتاد، تنش لرزید، رنگش پرید و زبانش بند آمد.
امام باقر علیه السلام با آن كه در میان مردم چون یكى از آنها بود، و از متواضعترین مردم به شمار مىآمد، ولى در مقابل ستمكاران، شجاعانه مىایستاد و از حق و حقیقت دفاع مىكرد. آنگاه كه خلیفه اموى هشام بن عبدالملك، آن حضرت را به دمشق احضار كرده بود، در مجلسى كه تمام سران اموى گرد آمده بودند ابتدا هشام و سپس دیگر بزرگان بنىامیه آن حضرت را سرزنش كردند؛ مردانه به پاخاست و از اسلام و اهلبیت پیامبر دفاع كرد، چنانكه هشام از سخن آن حضرت، كه امویان را غاصب حقوق اهلبیت معرفى مىكرد، به اندازهاى خشمگین شد كه فرمان داد امام را زندانى كنند. در مجلسى دیگر در نزد هشام در حالى كه در كنار او و بر تخت وى نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانیت خانواده خود را اثبات كرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد، كه صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت.
رفتار با یاران و دیگر مردم
آن بزرگوار، یارانش را به همدردى و برادرى و نیز یارى مسلمانان سفارش مىكرد و مىفرمود: «دوست داشتنىترین كارها نزد خدا این است كه مسلمانى، شكم مسلمانى را سیر كند، غمش را بزداید و دینش (قرضش) را ادا كند.»
با همه مهربان بود. حتى با كسانى كه نسبت به او رفتار بدى داشتند، از بدكاران در مىگذشت، اگر نیمه شب، مهمانى مىرسید با مهربانى در به رویش باز مىكرد و در باز كردن بار و بنهاش به او كمك مىكرد، در تشییع جنازه مردم عادى شركت مىكرد، لغزشهاى یاران را نادیده مىگرفت و مىفرمود: «اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پُرى است كه دو سوم آن زیركى و یك سوم آن گذشت است.»
از تحقیر مسلمانان نهى مىكرد و به غلامان و كنیزانش مىفرمود: «گدایان را گدا ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلكه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید.»
امام باقر علیه السلام مىفرمود: «اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پُرى است كه دو سوم آن زیركى و یك سوم آن گذشت است.»
امام در امر اصلاح جامعه و جلوگیرى از فساد و تنبیه بدكاران، تلاش مىكرد آنگاه كه از دزدى افرادى آگاه شد دستور دادند آنها را گرفتند و به والى مدینه تحویل دادند و اموال دزدیده شده را خود به صاحبان آنها برگرداند.
یاران و همراهان را غذا مىداد و چون كمى از آنان فاصله مىگرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسى مىكرد كه گویا مدتهاست آنها را ندیده است.
غذا خوردن
غذا را با «بسم الله» آغاز و با «الحمدلله» ختم مىنمود، و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر مىداشت و اگر در بیابان بود براى پرندگان وا مىنهاد.
میهمانى دادن
غذا دادن به مومنین به ویژه شیعیان را بسیار مهم مىشمرد و به یاران خود سفارش مىكرد، كه دوستان و هم كیشان خود را میهمان كنند و غذا بدهند مىفرمود: «كمك به خانواده یك مسلمان و سیر كردن شكمشان و بىنیاز كردن آنها از مردم، برایم از هفتاد حج بهتر است.» به سیر كردن شكم گرسنگان خیلى اهمیت مىداد. و سیر كردن یك نفر نزد وى از آزاد كردن یك بنده بهتر بود.
خانهاش منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود، میهمان زیاد به خانه مىبرد. به میهمانان غذاى لذیذ مىداد، اجازه نمىداد میهمانش كارى انجام دهد.
تجارت و كار
یارانش را به كار و كسب تشویق مىكرد، از شغل آنها مىپرسید. اگر بیكار بودند، سفارش اكید مىكرد كه به كارى مشغول شوند و مىفرمود: «من كسى را كه كار و كاسبى را رها كرده و به پشت بخوابد و بگوید؛ خدایا روزیم ده، دشمن میدانم.» به یكى از یارانش كه بیكار بود فرمود: «مغازهاى بگیر، جلویش را جاروب كن و آب بپاش، بساطى در آن بگستر، چون چنین كنى وظیفهات را انجام دادهاى!» به یارانش سفارش مىكرد كه اگر آب یا زمینى را مىفروشند حتما با پول آن آب و زمین بخرند. آن گرامى تنها سفارش به كار نمىكرد، بلكه خود نیز به باغ و مزرعه خویش مىرفت و حتى در هواى گرم تابستان، عرقریزان كار مىكرد. آن حضرت مىفرمود: «دنیا چه یاور خوبى براى طلب آخرت است» و غلامان خویش را که به كارى وامىداشت بر آنها سخت نمىگرفت و آنها را در انجام كار آزاد مىگذاشت، اگر كارشان سنگین و مشكل بود خود نیز به آنها كمك مىكرد و مىفرمود: «هرگاه غلامان خود را به كار مىگیرید، و كار بر آنان سخت است خودتان نیز با آنان كار كنید.»
شایان ذکر است که وقتی میگویی غلامان و یا کنیزان امام، منظور این نیست که امام مینشست و آنان کار میکردند بلکه حضرت خود پا به پای غلامان خویش کشاورزی میکردند و کارهای خود را انجام میدادند. و نیز این غلامان توسط امام خریداری شده و به بهانههای مختلف آزاد میشدند و عموما این غلامان پس از آزادی، به انتخاب خود در خدمت امام میماندند و گذران زندگی میکردند.
امام صادق علیه السلام میفرمود: پدرم در مناجات شبانهاش مىگفت: «خدایا، فرمانم دادى، فرمانبردار نبودم، نهیام كردى، اطاعت نكردم، اكنون بندهات، نزد تو آمده و عذرى ندارم.»
سخاوت و بخشش
امام باقر علیه السلام با آن كه درآمدش كم، خرجش بسیار و عیالوار بود، در عین حال بخشندگىاش بین خاص و عام آشكار و بزرگوارىاش - مشهور، و فضل و نیكىاش معروف بود، افراد زیادى به امید بهرهمندى از جود و كرم امام به سویش مىشتافتند و هیچ یك ناامید بر نمىگشتند. هر كس به خانهاش وارد مىشد، از آنجا بیرون نمىرفت، مگر آن كه غذایش مىداد، لباس نیكویش مىپوشاند و مبلغى پول به او مىبخشید بخشش او به حدى بود كه مورد اعتراض نزدیكان قرار گرفت. آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود.
هرگاه شیعیانش از شهرهاى دیگر به دیدارش مىرفتند. زاد و توشه راه، لباس و هدیه به ایشان مىداد، و مىفرمود: «پیش از آن كه ملاقاتم كنید اینها برایتان آماده شده بود.»
هدیههاشان بین پانصد تا هزار درهم بود. هم خود مىبخشید و هم به یاران و خویشانش سفارش مىكرد كه بخشنده باشند، در یك روز هشت هزار دینار به مستمندان مدینه بخشید و خانوادهاى را كه یازده نفر بودند و همه غلام و كنیز بودند آزاد كرد. به سبب بخششهایش نیازمندان زیادى به منزلش مراجعه مىكردند و آن حضرت به غلامان و كنیزانش سفارش مىكرد كه آنها را تحقیر نكنند و گدا ننامند بلكه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنند. هر روز جمعه یك دینار صدقه مىداد و مىفرمود: «نیك و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان مىشود» و نیز مىفرمود: «نیكى، فقر را مىزداید و بر عمر مىافزاید و از مرگ بد پیشگیرى مىكند.» پیوسته یارانش را به همدرى و دستگیرى یكدیگر سفارش مىكرد و مىفرمود: «چه بد برادرى است، برادرى كه چون غنى باشى همراهت باشد و چون فقیر شوى تو را تنها بگذارد.» و مىفرمود: «برادرى آنگاه كامل است كه یكى از شما دست در جیب رفیقش كند و هر چه مىخواهد برگیرد.»
منبع:
ماهنامه كوثر، شماره 19 ، محمد الله اكبرى (با دخل و تصرف)