گذری بر مطبوعات خارجی؛
ليبراليسم و رؤياي كسب جايگاه همتراز دين
انقطاع عجيبي است بين آنچه ليبرالها اعتقاد دارند و آنچه عمل ميكنند. لیبرالها معتقدند که با سايرين بسيار مهربان هستند، اما فقط با پول دیگران. هميشه سايرين را مقصر ميدانند و هيچگاه انگشت اتهام و تقصير را به سمت خود نميبرند و همواره خود را موجه و عالي قلمداد ميكنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
شنبه 1397/01/25 ساعت 14:50
جان هاوکینز در يادداشتي با عنوان " The Six Problems With Modern Liberalism " در سايت "تون هال" شش ايراد وارده به ليبراليسم را مطرح ميكند. هاوكينز ليبرال ها را فاقد ساده ترين اصول براي برعهده گرفتن امور و متعاقبا مناصب سياسي ميداند. از نظر وي ليبرال ها در نقطه هاي حساس تاريخي با تصميمات غلط خود بشريت را از مسير خود منحرف كردند. وي اين روحيه ليبرال ها را ناشي از آن مي داند كه آنها فاقد درك و بينش عميق، نگرش بالغانه و بزرگمنشانه هستند و دائما متوسل به دغلكاري و دروغگويي و ريا و .... مي داند. و در نهايت اعتماد به نفس كاذب آنها عواقب غيرقابل جبراني براي جوامع داشته است. آنچه در ادامه ميآيد ترجمه اين مقاله است.
لیبرالها خود را روشنفکراني منحصر به فرد تصور میكنند، اما ...
انتقاد اوليه هاوكينز به ليبرالها در اين مورد خلاصه ميشود كه آنها اصول ابتدايي را كه بايد در كودكي و در مهدكودك به آنها آموزش داده ميشد؛ ياد نگرفتهاند. لیبرالها دوست دارند خود را روشنفکراني خبره و منحصر به فرد تصور كنند، اما حقیقت این است که آنها دیدگاه كودكانه اي به جهان دارند. اگر مردم موضوعي را خوب و مثبت بدانند؛ ليبرال ها به سمت همان موضوع گرايش پيدا ميكنند و اگر چيزي را بد و منفي قلمداد كنند؛ ليبرالها هم موضع مخالف در قبال آن ميگيرند. متأسفانه کمبود چشمانداز بالغانه و بزرگمنشانه در رهبران سیاسی هوشمندانه نیست؛ چراکه اين رهبران سياسي تصمیمات اساسي در زمينه مرگ و زندگی جوامع ميگيرند. تصميماتي كه تا سالهاي سال تاثیرگذار خواهند بود.لیبرالها از دين متنفرند؛ چون سیاست را جایگزین دين ميدانند
هاوكينز در ادامه اين نكته را ذكر مي كند كه لیبرال ها از دين متنفرند زیرا سیاست را جایگزیني براي دين ميدانند. جايگزيني كه لیبرالها ياراي رقابت با آن را ندارند. ان کولتر با لحني كنايه آميز ميگويد: با توجه به روابط خصمانه بین چپ و مسیحیت، اعتقادات لیبرال با دکترین مذهبی، اشتراكات بیشتري دارد تا با يك برنامه سياسي. چپهاي ليبرال بحث جدی در مورد اهداف برنامه سياسي شان ندارند و تنها "گناهي" كه مؤمنان به مكتب ليبراليسم میتوانند علیه دین ليبرال خود مرتكب شوند: انحراف از دكترين مذهبي ليبرال يا بدتر از همه همکاری با محافظهکاران است كه اين گناهان هم دیگر از لحاظ سیاسی مفید نیستند. صرف نظر از اینکه شواهد زیادی وجود دارد که دولتِ بزرگ کارا نيست، سيستم رفاهي ليبرال ها خانواده را از بین می برد و سوسیالیسم و جامعهگرايي منجر به رفاه نمیشود؛ همهي این موضوعات بر لیبرال ها اثر نمیگذارد؛ زیرا مبنای ليبرالها اعتقاد است و نه منطق. در واقع ليبراليسم خواهان دستيابي به جايگاه دين در ميان مردم بوده است. ديني با معرفتشناسي و هستيشناسي، روحانيت و حتي خداي خاص خود. كولتر ادعا میکند که "اصل اساسی لیبرالیسم این است که طبیعتِ خدا و انسان ها میمون است."رؤياي هميشگي ليبرالها؛ بازساي طبيعت بشر
هاوكينز نقد سوم به ليبرالها را در اين موضوع خلاصه ميكند كه ليبرالها دائما طبيعت انساني را متهم ميكنند. اما واقعيت اين است كه طبيعت بشريت را نبايد متهم كرد، بلكه مقصر اصلي قراردادهاي نفرتانگيز است كه بشريت را منحرف ميكند. از نظر دنیس دای ديروت: روياي هميشگي كه در قلب ليبرالها وجود دارد؛ بازساي طبيعت بشريت است. در ديدگاه ليبرالها اگر همچون اعضاي خانوادهمان دلواپس مردم سراسر جهان باشيم؛ گويي در آرمانشهر زندگي ميكنيم. متاسفانه، در عمل، طبیعت انسانی به راحتي كه ليبرالها تصور ميكنند؛ قابل دگرگوني نيست. در واقع دگرگوني طبيعت بشري از آنچه در تخیل لیبرالهاست، دشوارتر است. به همین دلیل، با وجود بیش از 5000 سال تمدن بشری، پیشرفت بسیار کمی در این زمینه صورت گرفته است. اما با اين حال ليبرالهاي چپ همچنان تلاش میکنند.لیبرالیسم و مهارت پنهان كردن ديدگاههاي خود در مقابل مردم
هاوكينز چهارمين نقد به ليبرالها را در فريب مردم مي داند. زيرا زماني كه براي بار اول تلاش ميكنيم تا سايرين را فريب دهيم؛ شبكهي پيچيدهاي از نيرنگها و دغلكاريها ميبافيم. از نظر سر والتر اسکات، لیبرالها مانند آئينهاي عجيب و غريب، در پنهان کردن دیدگاههای نفرتانگيز و منفور خود از عامهي مردم تا آخرين لحظات؛ مهارت زيادي پيدا كردهاند. امري شايع است که لیبرالها موضعي را بارها و بارها اتخاذ ميكنند تا لحظهاي كه بتوانند براي تصويب قانون مورد نظرشان رأي جمع كنند. همين كه رأيها براي تصويب قانون از حد لازم براي تصويب يك راي فراتر رفت، به يك باره تغيير موضع ميدهند و از اين رو به آن رو مي شوند. صداقت قطعا بهترین سیاست براي ليبرالهاي چپ نیست. حال فرقي نمي كند كه ليبرال ها در برابر مخالفان دروغ بگويند يا عقايد خود.كمتر پيش ميآيد كه چيزي براي ليبرالها بيشتر از رياكاري ارزش داشته باشد
نويسنده ، ليبرالها را انسانهاي دوريي ميداند. در واقع از نظر او كمتر پيش ميآيد كه چيزي براي ليبرالها بيشتر از رياكاري ارزش داشته باشد. در واقع انقطاع عجيبي است بين آنچه ليبرالها اعتقاد دارند و آنچه عمل ميكنند. لیبرالها معتقدند که آنها با سايرين بسيار مهربان هستند، اما فقط با پول آنها. ليبرالها هميشه سايرين را مقصر ميدانند و هيچگاه انگشت اتهام و تقصير را به سمت خود نميبرند و همواره خود را موجه و عالي قلمداد ميكنند و هرگز لحظهای فکر نمیکنند که آیا افراد در جهت مقابلشان هم ممکن است نقطهي قوتي داشته باشند. به عنوان مثال همواره خود را پشتيبان اقليت ها قلمداد ميكنند اما در پنجاه سال گذشته سياستهاي ليبرال در آمريكا آسيبهاي زيادي به سياهان وارد كرده است.لیبرالیسم مدرن گرفتار نوعي غرور ناخوشايند است
نويسنده در نهايت ليبرال ها را گرفتار اعتماد به نفس كاذب مي داند. اعتماد به نفسي كه به آنها ميگويد به خود اعتماد کن، علم و آگاهي شما بیشتر از آنچه كه فکر میکنید؛ است. از نظر بنجامین اسپک: این عالی است که افراد تصویري سرحال و سالم از خودشان در ذهن داشته باشید، اما این کافي نيست كه فکر کنید شما از عقل و عرف جمعی که ساليان سال از طریق تاریخ بشر منتقل شده است، زيركتر و داناتر هستيد؛ چون عقايد ليبرال را بارها و بارها خوانده ايد و با ليبرال ها دم خور هستيد. در واقع لیبرالیسم مدرن گرفتار نوعي غرور ناخوشايند است. مهمترین تصمیمات توسط ليبرالهاي مدرن گرفته ميشود، بدون آن كه کوچکترین توجهي به عواقب بالقوه آنها صورت بگیرد. فجايع تاريخي نيز ناشي از چنين تفكرهاي بوالهوسانه اي بوده است. افرادي كه گمان ميكردند نماينده خدا در زميناند و از طرف اكثريت زمام امور را به دست گرفته اند.اعتماد به نفس كاذب ليبرال ها جهان را به سمت و سوي خطرناكي مي برد
با اين اوصاف ميتوان گفت؛ اعتماد به نفسي كه ليبرالها در تصميمگيريهاي خود دارند و با همين تصميمها بشريت را در پرتگاههاي خطرناك و بيبازگشتي قرار دادهاند؛ در مقايسه با ساير سياستهاي ليبرال ثانوي و فرعي محسوب ميشود. شايد بتوان گفت اعتماد به نفس كاذب ليبرالها جهان را به سمت و سوي خطرناكي مي برد.
مطالب مرتبط مجموعه : فلسفه و كلام
آخرین مطالب سایت