با هویت نامعلوم چه كنم ؟
با هویت نامعلوم چه كنم ؟
نوجوانی بلاتكلیفی بزرگی است ؛ در این دوره آدمی از كودكی برآمده ولی هنوز به بزرگسالی راه نیافته است و نوجوان در برزخ میان این دو مرحله از زندگی قرار گرفته، دقیقاً مانند ذات انسان كه میانه آسمان و زمین رهاست. نه راه به آسمان دارد كه جسم خاك آلوده اش مانع است و نه می تواند با خاك درآمیزد كه روح خدائیش نهیب می زند و می غرد. از این روست كه نوجوانی نزدیكی به آسمان و طبیعت است، روح حساس او با روح انسانیتش گره می خورد . همان حس بزرگسالان را دارد ولی با حساسیتی مضاعف و بیشتر . از این روست كه رسول اكرم فرموده اند، نوجوانان دلی رقیق تر دارند(1). نوجوان در این مرحله یك امكان است نه قطعیت . آنان كه خواننده این گفتار هستند یا خود نوجوانی را پشت سر گذاشته اند و یا هنوز در تلاطم این طوفان به این سو و آن سو در حركتند كاملا این كلام را درك می كنند . به هر روی نوجوانی مجموعه ایی متناقص از احساسات و افكار ضد و نقیض است. چرایی آن كاملاً مشخص است. نوجوان هیچ سیستم ارزشی خودساخته در ذهن و جان ندارد. و برای آنكه بتواند خود را اثبات كند از " نه" شروع می كند. نه گفتن به تمام اصول و ارزش های تثبیت شده خانواده . او در صدد است كه آدم منحصر به فردی باشد ، بر تمام افراد پیرامونش خرده می گیرد، انسانی آرزویی فراتر از همگان را در ذهن دارد خود را در خیال همان انسان ایده آل تصور می كند. در یك كلام نوجوانی یعنی بحران هویت، برزخ من! نوجوان نمی داند كیست، در توصیف خود هیچ ندارد كه بگوید و این درد عظیمی است نه تنها برای نوجوان كه حتی برای جان های بزرگی كه از امتحان های بزرگ گذشته اند.
" با هویت نامعلوم چه كنم؟ این سخن فریاد پنهان هر نوجوانی است. نوجوانی كه هنوز قادر نیست خودش را بشناسد. و جوان تازه به پا خاسته، جویای نام است، با همه می جنگد تا ثابت كند كه كسی است. او هنوز به خودش اطمینان ندارد... او صبر كافی برای به بار نشستن آرزوهایش ندارد. همه چیز را یك جا، یك كاسه و فوری می خواهد . او جنگیدن را دوست ندارد و پس ازهر جنگی به پشیمانی می نشیند. ولی ناخواسته دوباره نبردی جدید را آغاز می كند... تا سرانجام بزرگ شود و هویت ناشناخته اش را پیدا كند. "(2)
با كسی كه اینچنین در التهاب است چه باید كرد. با جانی كه اینچنین چون اسپند بر آتش هر دم می جهد و رو به سویی می كند چه باید گفت
باید رهایش كرد، باید او را آزاد گذاشت تا زمان بگذرد، كسی كه هنوز نتوانسته هویت خود را بشناسد به یقین از این فراز و نشیب ها بسیار دارد."(3)
روانشناسان 10 ویژگی را برای نوجوان بر می شمرند:1- پرخاشگر و ستیزه جو .2- تندخو و عصبی.3- بی انضباط و حرف نشو.4- تك رو و سلطه جو.5- لجباز و یكدنده.6- گوشه گیر و درخود فرو رو.7- استقلال طلب .8- "نه" بگو. 9- بی حوصله و كم طاقت.10- مایوس و كلافه.
نباید از مشاهده این ویژگی ها نگران شد چرا كه تمام اینها نشانه استقلال نوجوان است. با حوصله و محبت و با اتخاذ شیوه رفتاری درست می توان این رفتارها را در درون او تعدیل نمود.
آنچه دوره نوجوانی را از دوره های دیگر زندگی جدا می سازد. نوسان های این دوره است.
نوسان های عاطفی یكی از بزرگترین مشخصه های این دوره است. به همین علت استكه نوجوانان در اثر بی اعتمادی و عدم اطمینان( به خود) نسبت به انتقاد دیگران حساس می شوند . وقتی بی ثباتی عاطفی نوجوانان با برخوردهای نامناسب بزرگسالان به هم می آمیزد به نوعی پریشانی عاطفی منجر می گردد، به گونه ایی كه نوجوان این احساس را می كند كه دارد فرو می ریزد و تكیه گاهی برای سرو سامان بخشیدن به وضعیت عاطفی خود ندارند."(4)
نداشتن تكیه گاه و خانواده گریزی نوجوان را به سوی دوستی های افراطی ( كه خود یكی از مضرات و زیان های دوره نوجوانی است) و یا تخیل گرایی سوق می دهد تخیل گرایی نوجوان را از واقعیات زندگی و واقعیات و توانایی های وجودی خود دور می كند به لحاظ احساسات و عواطف نوجوان در مقایسه با دوران كودكی درونگراتر می شود و مجموعاً شرایطی را به وجود می آورد كه بعضاً دستخوش ناكامی می گردد. شاید یكی از علل احساس ناكامی تفاوت عمده ایی كه بین خواستها و قابلیت هایش وجود دارد. از یك سو نوجوان، خواستهای نامحدود و بی نهایتی دارد و معمولاً آرزو می كند به خواسته هایش پاسخ مثبت داده شود و از دیگرسو توانایی ها و محدودیتهایش كمتر از یك انسان معمولی است . از این رو به لحاظ عدم تطبیق سرمایه های وجودیش با امیال و آرزوها، سرانجام به ناكامی و حرمان می رسد كه برآیند طبیعی و معمولی این معادله است.(5)
برای آنكه نوجوان را در مسیر درست خودشناسی قرار داده و او را از آسیب های پیش گفته دور كنیم لازم است وی را به عنوان یك فرد بپذیریم . با او همانند یك انسان بالغ و بزرگسال رفتار كنیم نه همچون كودك فاقد قوه تشخیص و ادراك . برای اطمینان از درستی رفتا با نوجوان ذكر توصیه های زیر ضروری است.
1- با توجه به نیاز مبرم نوجوان به تامل و تفكر و درونی شدن احساسات وی، لازم است كه فرصتهای كافی برای اینكه پاره ایی از ساعات با خود خلوت كند، و به اندیشه فرو رود در اختیار وی قرار گیرد.
2- عواطف نوجوان ، سركش ونیازمند كنترل و نظارت بزرگترهاست، لكن باید اعمال نظارت صحیح و به موقع ، از حد اعتدال خارج نشود و موقعیتی فراهم نگردد كه سوء ظنهای بیجا و بی مورد اساس روابط صمیمانه والدین و نوجوانان را در هم ریزد.
3- در بحبوحه مبارزه با مشكلات ، نوجوان به راحتی دلسرد و نومید می شود و دست از تلاش و فعالیت می كشد، والدین نوجوان نباید به مجرد اظهار ضعف و ناتوانی نوجوان به كمك او برخیزند و ابتكار عمل را به دست گیرند، بلكه باید فرصتهایی ایجاد كنند تا او خود راه غلبه بر مشكلات را بیاموزد.
4- روابط گرم و مستحكم فاصله ها را كم می كند و بر تفاهم و حسن سلوك می افزاید، روابط معیوب و غلط عاطفی نیز فاصله ها را عمیق تر و بیشتر می نماید... در این صورت نوجوان دچار سرخوردگی عاطفی شده و در انزوا قرار می گیرد.
5- از آنجایی كه هیجان های عاطفی، عموماً در دوره نوجوانی همواره میان" خواهش ها و قطب های متضاد" در نوسانند، لذا تظاهرات عاطفی آنان از قبیل، غم و شادی، خشم و محبت، انزوا و تعاون و...
از حالتی به حالت دیگر منتقل می شود. والدین نباید اینگونه تظاهرات رفتاری را به مثابه رفتاری پایدار و همیشگی تلقی نمایند. "(6)
میزان موفقیت والدین در رویارویی با نوجوانی فرزندشان رابطه مستقیم با خویشتن داری فعالانه و نه منفعلانه آنان دارد. نوجوان درصدد تجربه درك كردن و درك شدن است. نوع رفتار والدین در این زمان به او می آموزد كه فردی بدبین، خوش بین، ساده لوح و یا واقع نگر باشد. والدین باید در نظر داشته باشند كه آینده یك انسان را در دستان خود دارند و در كار آفرینش این انسان هستند. سعادت و یا شقاوت این انسان به آنان بستگی دارد.
والدین عزیز به یاد داشته باشید، " كودكان شما بچه های شما نیستند، آنان دختران و پسران آن زندگی اند كه به خود شور و شوق و میل دارد. آنان به دست شما پا به مرحله وجود می نهند اما از شما نیستند، با آنكه با شمایند، اما از آن شما نیستند. می توانیدعشقتان را ارزانیشان كنید، اما نه افكار و اندیشه هایتان را، چرا كه آنان افكار خویش را دارند، می توانید جسم ایشان را كاشانه بخشید اما نه روحشان را، چرا كه روح آنان در خانه فردا ساكن است. می توانید رنج برید تا مثل آنها باشید، اما در این طلب نباشید كه آنان را همچون خود سازید چرا كه زندگی به عقب باز نمی گردد و در دیروز رحل اقامت نمی افكند."(7)
پی نوشتها:
1- الحدیث، جلد1، ص 349.2- كیهان نیا. اصغر، نوجوانان چه می گویند، انتشارات مادر 1376، ص45.
3- همان، ص 46.
4- شرفی محمدرضا، دنیای نوجوان، انتشارات تربیت 1370، ص 110.
5- همان، ص 113.
6- همان، صص 135-133.
7- خلیل جبران، این من كیست، ص 53.