سلسله سخنرانی استاد پناهیان درباره خانواده خوب
برای بی ادب نشدن بچه ها چه کار کنیم؟
امروز خیلی از پدر و مادرها از دست فرزندانشان گلهمند هستند که «ما چهکار کنیم تا بچههای ما نمازخوان بشوند؟ چهکار کنیم تا کارهای بد نکنند؟ تا بیادب نشوند؟» باید به این پدر و مادرها گفت: شما خودتان جلوی فرزندانتان چقدر مبارزه با نفس کردهاید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1396/11/16
چهکار کنیم تا فرزانمان کارهای بد نکنند و بیادب نشوند؟ در تربیت فرزند، مهم این است که جلوی فرزندتان «پا روی نفس خود» بگذارید.
امروز خیلی از پدر و مادرها از دست فرزندانشان گلهمند هستند که «ما چهکار کنیم تا بچههای ما نمازخوان بشوند؟ چهکار کنیم تا کارهای بد نکنند؟ تا بیادب نشوند؟» باید به این پدر و مادرها گفت: شما خودتان جلوی فرزندانتان چقدر مبارزه با نفس کردهاید؟ اینکه آدم خوبی باشید کفایت نمیکند ،
ما خودمان در خانه، بچهها را خراب بار میآوریم و سپس این خراب شدن را گردن فساد جاری در جامعه میاندازیم! یک خانوادۀ خوب خانوادهای است که در همین وضعِ موجود جامعه و یا حتی در اوضاع بدتر از این، بچههای خوب تربیت کند.
وقتی آدم میبیند که فرزندش دارد در خانه خراب میشود و خودش عامل این خرابی است(نه فرزندش)، یکدفعه خودش را جمع میکند و ضرورتِ دینداری و مبارزه با نفس را در مورد خودش احساس میکند.
مقصر دانستن جامعه در تربیت نشدن فرزندان
ما خودمان در خانه، بچهها را خراب بار میآوریم و سپس این خراب شدن را گردن فساد جاری در جامعه میاندازیم! یک خانوادۀ خوب خانوادهای است که در همین وضعِ موجود جامعه و یا حتی در اوضاع بدتر از این، بچههای خوب تربیت کند. خانوادۀ خوب، بچۀ عقدهای تربیت نمیکند که اگر مذهبی شد افراطیگری کند. مثلاً گیر بدهد به قمهزنی و بگوید «من حتماً باید قمه بزنم!» این قبیل آدمها، در هر کاری که وارد میشوند میخواهند تا آخرش بروند! مثلاً در خوردن، میخواهند تا آخرش بروند و لذا به حرامخواری میافتند، در رفیقبازی هم تا آخرش میروند و به خاطر رفیقبازی ممکن است مرتکب قتل هم بشوند، در عزاداری هم افراطیگری میکنند و به خاطر قمه زدن، وجهۀ دین را پیش بعضیها خراب میکنند. در لذت بردن هم میخواهند تا آخرش بروند و باز هم به حرام میافتند.باید دید این قبیل آدمها در چه خانودهای تربیت شدهاند و اخلاق پدر و مادرشان در خانه چگونه بوده است. اگر بررسی کنید میبینید اغلب اینطور هستند که پدر و مادرهایشان هر وقت عصبانی میشدند، هر چیزی دلشان میخواسته بر زبانشان جاری میکردند و همین باعث شده بچۀ آنها اینطور بار بیاید. اگر هم چیزی نمیگفتند به خاطر خدا نبوده بلکه در اثر یک عامل دیگری گیر میکردند و نمیتوانستند آن حرف زشت را بگویند؛ مثلاً برای آبروداری پیش همسایه و فامیل، نه اینکه به خاطر خدا، خودشان را کنترل کنند. لذا بچهای که در این خانواده تربیت شده، هیچ وقت ندیده که پدر و مادرش «به خاطر خدا» خودشان را کنترل کنند و آن کاری که دلشان و هوای نفسشان خواسته، انجام نداده باشند.
منبع: سخنرانی استاد پناهیان
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت