دم الاغ
الاغه رفت لب دریا آب بخورد. دریا او را گرفت. دُم الاغه فرار کرد. پرید توی ساحل و داد و زد:...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1395/06/08
دُم الاغ
الاغه رفت لب دریا آب بخورد. دریا او را گرفت. دُم الاغه فرار کرد. پرید توی ساحل و داد زد:
بهش خرچنگ داد. گفت: نمی خوام.
دریا غصه ش شد. گفت: من این جا همه چیز دارم، الاغ ندارم. می خوام سوار الاغت بشم و الاغ سواری کنم. بذار الاغت مال من باشه.
گفت: نمی شه.
بعد با قلابش دریا را کشید. آورد توی ساحل. دریا نفسش بند آمد. داشت خفه می شد. هی مثل ماهی بالا و پایین پرید و داد زد: باشه، باشه. قلابت رو در بیار،الاغتو می دم.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت