آقا شیره و قولش!
آقا شیره مریض شده بود. خرگوشه از آزار و اذیتش دلخور بود و نمی خواست به دیدنش برود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
شنبه 1394/06/14
آقا شیره و قولش!
آقا شیره مریض شده بود.
اما کم کم دلش به حال آقا شیره سوخت. تصمیم گرفت به دیدنش برود و حالش را بپرسد.
خرگوشه با خودش گفت: « بهتر است یک هویج هم برایش ببرم.»
آقا شیره از درد ناله می کرد.
خرگوشه با مهربانی گفت: « کار تو بد است؛ اما من تو را می بخشم!»
آقا شیره آهسته سرش را از زیر پتو بیرون آورد.
خرگوشه هویج را به آقا شیره داد. آقا شیره هویج را خورد و گفت: « حالم بهتر شد.»
آن روز آقا شیره به خودش قول داد که دیگر خرگوشه را اذیت نکند؛ ولی به خرگوشه نگفت.
چون می ترسید قولش را فراموش کند!
منبع: ماهنامه رشد نوآموز
تنظیم: فهیمه امرالله
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت