خوشنویسی اسلامی و ایرانی
خوشنویسی اسلامی و ایرانی
از همان مدارس و در دورههای ابتدایی، خط یکی از سادهترین مفاهیمی است که برای کودکان تعریف میشود. خط بعد از نقطه، دومین عنصر بصری و تجسمی است که به صورت فراوان و متنوع در طبیعت موجود است.
در هنر نیز مهم ترین عنصر و شکل دهنده موضوعات هنری است. اگر خط را به معنای دوم، یعنی هنری آن در نظر بگیریم، به مفهوم خوشنویسی بر می خوریم. امروزه هنر خوشنویسی به یکی از اصلی ترین شاخه های هنری در ایران و دیگر کشورهای جهان تبدیل شده است. هنری با یک تاریخ قدمت پشت سرش و انبوه هنرمندانی که نام های آنها اکنون به افتخارات ملت ها تبدیل شده است.
خوشنویسی تقریبا در تمام فرهنگ ها دیده می شود، اما در مشرق زمین و بویژه در سرزمین های اسلامی و ایران در قله هنرهای بصری است. خوشنویسی اسلامی و بیش از آن خوشنویسی ایرانی تعادلی است حیرت انگیز میان تمام اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن. تعادل میان مفید و مورد مصرف بودن از یک سو و پویایی و تغییر شکل یابندگی آن از سوی دیگر. تعادل میان قالب و محتوا که با آراستگی و ملایمت تام و تمام می تواند شکل مناسب را برای معانی مختلف فراهم آورد.
خوشنویسی را می توان شاخص ترین هنر در پهنه سرزمین های اسلامی دانست و آن را به منزله زبان هنری مشترک برای تمام مسلمانان دانست. هنر خوشنویسی همواره برای مسلمانان ارزش ویژه داشته است؛ زیرا در بنیاد، آن را هنر تجسم کلام وحی می دانسته اند. آنها خط زیبا را نه فقط در نسخه پردازی قرآن، بلکه در بیشتر هنرها به کار می بردند. حتی در قرآن در آیه های «ن والقلم و ما یسطرون» و «الذّی علّم بالقلم» به خط اشاره شده است.
خوشنویسی اسلامی و ایرانی برپایه قالب ها و قواعد و نظام های بسیار مشخصی شکل گرفت که هر یک از نظام شکلی خاص و تا حدود زیادی غیرقابل تغییر برخوردارند، بر همین اساس ایجاد قلم های تازه یا شیوه های ابداعی شخصی خوشنویسان شگفت انگیز می نماید.
در خوشنویسی اندازه هر حرف و نسبت آن با دیگر حروف با دقت بسیار بالایی معین شده است و هر حرف به صورت یک مدول ثابت درمی آید که تخطی از آن به منزله نادیده گرفتن توافقی چند صد ساله است که همیشه میان خوشنویس و مخاطب برقرار بوده و با رضایت طرفین حاصل می آمده است. حتی ترتیب شکل کلمات نیز براساس مبانی مشخصی تعیین می شده که در رسم الخط ها و آداب المشق ها از جانب استادان بزرگ تنظیم و ارائه شده است.
با گسترش اسلام در سراسر شبه جزیره عربستان، ایران، ماوراءالنهر، بخش هایی از هند، شمال آفریقا و اندلس، یا زبان عربی جایگزین زبان اقوام ساکن دراین مناطق شد (مانند مصر) یا دست کم خط عربی جای خطوط قدیمی را گرفت (مانند ایران) و به این سان خطی واحد در تمام قلمرو اسلام پدیدار شد. خط عربی که پیش از ظهور اسلام نگارشی ساده و کاربردی محدود داشت، بسرعت با خطوط دیگر درآمیخت و به کمال رسید.
اما سیر تکامل خط در اسلام و ایران چگونه بود. در ایران پس از این که خط تصویری به میخی تبدیل شد و مدتی میخی، آشوری، بابلی و اوستایی نوشته می شد، پس از پیدایش خط حروفی در مصر و فنیقیه و سرایت آن به یونان در دوره اقتدار سلوکی ها خط مزبور رواج یافت. سپس اشکانی ها هم همان خط را دنبال کردند و در زمان ساسانیان خط پهلوی با خط حروفی خیلی نزدیک شد تا این که بعد از اسلام خواه ناخواه خط کوفی در ایران رواج یافت و مسیر ترقی خود را پیمود و از کوفی بی نقطه به نقطه دار و نسخ و نستعلیق، ثلث ، رقاع و شکسته و غبار و امثال آن ترقی پیدا کرد.
در صدر اسلام زیبانویسی امری ناشناخته بود. در قرون اولیه هجری، خط کوفی برای تحریر قرآن پدید آمد که متشکل از عناصر مدور، عمودی های کوتاه و افقی های کشیده بود. خط کوفی در جریان تحولش تا سده پنجم هجری صورت هندسی و تزئینی یافت و تا حدی ناخوانا شد و به روشی برای تزئینات و خوشنویسی بدل گشت. حتی قدیمی ترین نسخه های قرآن نیز به خط کوفی کتابت شده است.
طبق آنچه در رسالات و کتب مولفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولین شخصی که خط نوشت مرامر ابن مره از شبه جزیره عربستان بود و اولین کسی که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهیاج بود که برای عمر بن عبدالعزیز قرآنی با زر نوشت. بعد از آن که کوفه به صورت شهر بزرگی درآمد، خط کوفی در این شهر رواج یافت و رونق گرفت و به خط کوفی شهرت یافت. قدیمی ترین قرآن به خط کوفی متعلق به اواخر قرن سوم هجری است.
در آخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، شخصی به نام ابن مقلد، وزیر مقتدر خلیفه عباسی و برادرش ابوعبدالله حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پایان دادند و با تکمیل اقلام موجود و هندسی کردن ابعاد حروف و تعیین اساس قواعد دوازده گانه در خط، خوشنویسی را تحت ضابطه در آوردند و پایه خطوط را بر سطح و دور نهادند. خط نسخ از زمان ابن مقلد به بعد به قالبی بهتر درآمد و شهرت قابل توجهی یافت. ابن مقلد قواعد خوشنویسی را به دو بخش تقسیم کرده است: حسن تشکیل و حسن وضع. حسن تشکیل قاعده اصول و نسبت از آن پدید می آید و دیگری حسن وضع که قواعد ترکیب و کرسی از آن استفاده می شود.
بعد از ابن مقلد خطاطان دیگر نیز بتدریج این اصول را بسط دادند. این قواعد عبارتند از: قاعده اصول، قاعده نسبت یا تناسب، قاعده ترکیب و قاعده کرسی.
بعد از ابن مقله، ابن بوّاب، ضمن به کار بستن قواعد دوازده گانه، با سنجش حروف با میزان نقطه، قواعدی را در خوشنویسی پیشنهاد کرد و با دقت در تراش قلم و انتخاب مرکب و نیز با ترتیب شاگردان متعدد در تکمیل اقلام ثلث، نسخ، ر قاع تأثیرگذار بود.
طی دو قرن پس از ابن بّواب، خوشنویسی توسط خطاطان متعدد رونق گرفت تا این که یاقوت مستعصمی ظهور کرد و از میان اقلام متعدد رایج شش قلم ثلث، نسخ، ریحان، محقق، توقیع و رقاع را برگزید و در زیبا گرداندن آنها ابتکاراتی به خرج داد. اقلام سته به خطوط اصول نیز مشهورند.
در حالی که عمده تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه به عهده ایرانیان بوده است، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوه هایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوه ها و قلم های ابداعی در دیگر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد، اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند است. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.
در ایران پس از فتح اسلام، خطاطی به شیوه نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ایلخانیان، کتاب ها نخستین بار با نقش های تزئینی زینت یافت. در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید. میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.
آنچه به عنوان شیوه ها یا قلم های خوشنویسی ایرانی شناخته می شود بیشتر برای نوشتن متون غیرمذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و به کار رفته است. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشته است. هرچند آنان نیز برای امور منشی گری و غیرمذهبی قلم هایی را بیشتر به کار می برند، اما اوج هنرنمایی آنان ـ برخلاف خوشنویسان ایرانی ـ در خط ثلث و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.
در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبه نویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره می گرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلم ها نیز شیوه هایی مجزا و مختص به خود آفریده اند.
خط تعلیق را می توان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده می شد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت. تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استرآبادی به آن قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.
پس از خط تعلیق که نخستین خط شکل گرفته ایرانی بود، در قرن هشتم میرعلی تبریزی از ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی به نام نسختعلیق به وجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید. بعدها در دوران شاه عباس صفوی به دست میرعماد حسنی به اوج زیبایی و کمال رسید.
خط نستعلیق علاوه بر خوشنویسانی که در حیطه ایران کنونی می زیستند، در خراسان بزرگ و کشورهای آسیای میانه، افغانستان و بویژه خوشنویسان دربار گورکانیان در هندوستان (که تعلق خاطر ویژه ای به فرهنگ ایرانی داشتند) رشد و پیشرفت قابل توجهی کرد.
واضع خط نستعلیق میرعلی تبریزی بود که قواعد پیچیده حاکم بر آن را نیز تدوین کرد. در زمان سلطنت شاه طهماسب، خط نستعلیق جای نسخ را گرفت و خط منتخب برای نگارش دیوان های شعر، داستان های حماسی و دیگر دوانین شد. یک قرآن کامل به خط نستعلیق موجود است که این نسخه منحصربه فرد که برای کتابخانه شاه طهماسب در سال 945 هـ. توسط شاه محمود نیشابوری کتابت شده است به طور کل دوران سلطنت شاه عباس، دوره طلایی خط نستعلیق به شمار می رود. در این دوران خوشنویسان بنامی بودند که معتبرترین آنها میرعماد حسینی است.
در قرن دهم، ستارگان بسیاری چون شاه محمود نیشابوری، سلطان محمد خندان، بابا شاه تربتی، پیرمحمد شاگرد میرعلی، سیداحمد مشهدی، محمود سیاوشانی، شیخ مرشدالدین شیرازی و شاه محمد مشهدی در آسمان هنر خوشنویسی این سرزمین درخشیدند. میرعلی هروی، استاد الاساتید خط نیز در این دوران ظهور کرد. وی قواعد خط را به نظم در آورد و آثاری چون هفت اورنگ جامی، چهل حدیث (سه نسخه)، گلستان سعدی و بسیاری از آثار ادبی و فرهنگی این سرزمین را به قلم جادویی خود مزین کرد.
قرن های نهم تا یازدهم هجری را می توان قرن های درخشان در هنر خوشنویسی ایران دانست. اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو، حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد. علت پیدایش آن را می توان به سبب نیاز به تندنویسی و راحت نویسی در امور منشی گری و بیش از آن ذوق و خلاقیت ایرانی دانست. همان طوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آن را نیز به وجود آوردند. درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند.
از مهم ترین حوادث خط و خوشنویسی در قرن دوازدهم، ظهور درویش عبدالمجید طالقانی، استاد مسلم خط شکسته است. از بزرگان دیگر خط در این قرن احمد نیریزی است. او از نسخ نویسان بزرگ زمان خود است و در نستعلیق و شکسته نیز مهارت دارد.
در قرن دوازدهم هجری خط نسخ متمایل به نستعلیق شد و در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بتدریج به خوشنویسی و نستعلیق توجه شده است و مشاهیر عمده این هنر عبارتند از: وصال شیرازی و فرزندانش، میرزا محمدرضا کلهر، میرزا غلامرضا اصفهانی و عماد الکتاب.
در دوران قاجار، خط کاربرد اصلی خود یعنی کتابت را از دست داد. از یک سو با تاکید و توسعه سیاه مشق نویسی به سمت هنر ناب رفت و از دیگر سو با پدید آمدن روزنامه ها و چاپ سنگی خود را به هنرهای کاربردی نزدیک شد. در دوران پهلوی روند نیازهای مدرن تجاری و تبلیغی خط را از کنج کتابخانه ها و مجموعه های خصوصی به بستر اجتماع کشاند و جریانات هنری مدرنی مانند نقاشیخط را به وجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنری جهان است.
در سال های پس از انقلاب اسلامی، خوشنویسی با اقبال عمومی روبه رو شد و انجمن خوشنویسان ایران که سال 1329 تشکیل شده بود نقش بارزی در رشد و توسعه کمی و کیفی این هنر به عهده گرفت. همچنین خطی به نام معلی در سال های اخیر با تاثیر از خطوط اسلامی ـ ایرانی ثلث و شکسته نستعلیق توسط حمید عجمی ابداع شد که تا حدی مورد استقبال قرار گرفت. از آخرین دستاوردهای خوشنویسی ایران می توان به ابداعات خوشنویسی سبحان مهرداد محمدپور اشاره کرد. خط سبحان یک خط قانونمند همانند نسخ و ثلث بوده و قابلیت کتابت و کتیبه نویسی فارسی و عربی را داراست و آن را در دسته خطوط کامل همانند خطوط ششگانه قرار داده اند.
منبع:جام جم آنلاین