چرا خدا شیطان را آفرید؟
چرا خدا شیطان را آفرید؟
ابلیس از آفریدگان خداوند واز جنیان است و مدتهاى طولانى خداوند را عبادت كرده بود، و به واسطه نافرمانى خداوند، از درگاه او رانده شد و از این پس به نام شیطان شناخته مىشود. شیطان به هر موجودى گفته مىشود كه انسان را فریب دهد، خواه از جنیان باشد یا از انسانها، بنابراین، شیطان از ابتدا شیطان آفریده نشد. او در ابتدا پاك بود. او مخلوقى چون سایر مخلوقات خدا در اطاعت پروردگار و از مقربین درگاه ربوبى بود، اما در مقابل یك دستور الهى كه سجده و تعظیم در مقابل انسان بود ، لغزید (1) و از درگاه الهى رانده شد.(2) شیطان در برابر آن همه عبادت، از خداوند تقاضاى زنده ماندن تا روز قیامت را نمود و خداوند او را تا آن روز مهلت داد . شیطان آفریده نشد تا خلایق را بفریبد. او فریب نفس خویش را خورد و از خداوند مهلت خواست تا دنیا هست، او نیز باشد، و از آن پس قسم خورد تا انسانها را بفریبد مگر كسانى را كه مۆمن باشند.(3) و خداوند نیز این مهلت را به شیطان داد .اما چرا این مهلت را از طرف خداوند یافت ، مىتوان گفت فلسفه وجود شیطان براى انسان، همانند وجود قواها و غرایز و نفس اماره درون انسان است كه انسانها را به سوى بدى و دور شدن ا ز خدا امر مىكنند. از طرف دیگر گرایش به سوى كمال و نیكى و خرد و رسولان و پیامبران الهى، در مقابل آنها قرار مىگیرند تا انسانها را به كمال و خوشبختى سوق دهند. تنها در صورت وجود هر دو نیرو در انسان است كه وى مىتواند با اختیار خود، یكى از دو راه را انتخاب كند تا به سعادت یا شقاوت برسد. بنابراین اگر نفس اماره و نیروهاى سركش و شیطانها نبودند، انسان نمىتوانست در معرض آزمون الهى قرار گیرد و با نفى و طرد و مبارزه با آنها، موجب شكوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سیر در مسیر كمال و خوشبختى و سعادت ابدى شود، پس شیطان شر مطلق نیست.
"علامه طباطبایى" فرموده است: "اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى كه انسان را به شر و معصیت دعوت كند، از اركان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله كناره و لبه جاده است و معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمىشود".( 4)
شیطان (چه شیطان جنى و چه شیطان انسى) با انواع حیلهها و القاها و زینت دادنها به زمینه گناه كه در نفس انسان است، ترغیب مىكند، امّا شیطان، علّت تامه گناه نیست به این معنا كه غرائز نفسانى در وجود انسان، باعث و علّت گناه است و شیطان هم با ترفندهاى خود به آن كمك مىكند
به تجریه و تحقیق ثابت شده است كه فلزات براى آن كه از ناخالصى و زوائد پاك شوند، باید در كورههاى داغ قرار گیرند تا پس از آن به شكل فلزى با ارزش درآیند. انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود كه در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب "ارجعى" لایق دیدار پروردگارش شود. دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارقالعاده خود را شكوفا كند.بنابراین ماهیت وجود انسانى ، ماهیت موجود در خویش که داراى اختیاراست ،چون مسئله انتخاب به میان می آید ، باید دو طرف نیك و بد فرض شود تا انتخاب و اختیار معنا داشته باشد.
پس خداوند چون انسان را موجود داراى اختیار آفرید ، نمى توان گفت چرا راههاى گناه ( و از جمله وجود شیطان ) بسته نشد و چون راههاى گناه بسته نشد ،راه دوزخ هم بسته نیست. بله خداوند انسان را آفرید و هدف این است كه او به بهشت دست یابد ، اما با اختیار و انتخاب خود او و طبعا انسان هائى وجود دارند كه با سوء اختیار خود راه بهشت و رحمت الهى را انتخاب نمى كنند ، بلكه جایگاه دوزخ را انتخاب مى كنند.بنابراین وجود بهشت و دوزخ ، بنابر انتخاب و اختیار انسان ها است و انتخاب و اختیار انسان ها ، لازمه وجود موجود داراى اختیار است. پس نمى توان گفت چرا خداوند فقط بهشت را نیافرید . هم چنین باید دانست كه شیطان (چه شیطان جنى و چه شیطان انسى) با انواع حیلهها و القاها و زینت دادنها به زمینه گناه كه در نفس انسان است، ترغیب مىكند، امّا شیطان، علّت تامه گناه نیست به این معنا كه غرائز نفسانى در وجود انسان، باعث و علّت گناه است و شیطان هم با ترفندهاى خود به آن كمك مىكند.
"علامه طباطبایى" فرموده است: "اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى كه انسان را به شر و معصیت دعوت كند، از اركان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله كناره و لبه جاده است و معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمىشود
بنابراین، اگر شیطان هم خلق نمىشد، انسان به وسیله همان غریزه اى كه در وجودش هست، گناه مىكرد، بله اگر شیطان نبود، انسان، كمتر گناه مىكرد، چون تحریكات شیطانى نبود. قلمرو قدرت شیطان در حد وسوسه است. "یوسوس فى صدور لذا پیامبر(ص) در خطبه آخر شعبان فرمود :یغلّ فیه الشیاطین؛ یعنى در ماه مبارك رمضان شیاطین در غل و زنجیرند و قدرت بر وسوسه ندارند". اما معصیت و گناه انسان ها در این ماه بسته و ختم نمى شود ، اگر چه كمتر مى شود. در مقابل وجود شیطان ونفس اماره در جود انسان ، عقل و خرد وى و فطرت خداجوى و پیامبران الهى قرار دارند .پس در یك طرف نیروهاى خیر و در طرف دیگر نیروهاى شر وجود دارند .
حدیثى را از امام صادق(ع) نقل است كه فرمود: "اصول الكفر ثلاثة: الحرص و الاستكبار و الحسد، فامّا الحرص، فانّ آدم(ع) حین نهى عن الشجرة حمله الحرص على أن أكل منها و امّا الاستكبار فابلیس حیث امر بالسجود لآدم(ع) فأبى و امّا الحسد فابنا آدم حیث قتل احدهما صاحبه؛ امام صادق(ع) فرمود: ریشههاى كفر سه چیز است: حرص و استكبار و حسد، امّا حرص، باعث شد كه آدم از درختى كه خوردن از آن ممنوع شده بود، بخورد و از بهشت رانده شد و اما استكبار، باعث شد كه ابلیس وقتى كه خدا به او امر كرد كه بر آدم سجده كن، سجده نكرد و باعث كفر او شد و امّا حسد باعث شد كه قابیل، برادرش هابیل را بكشد.(5) در این روایت ریشههاى گناه را همان غرایز موجود در نفس انسان دانسته است. فریب شیطان از طریق همین نیروها در وجود انسان است و اگر كسى بتواند نیروهاى وجود خود را در كنترل خود قرار دهد و عقل و خرد بر هواهاى نفسانى غالب كند ، فریب شیطان را نخواهد خورد.
پىنوشتها :
ر. ك : سوره بقره، آیه 34
ر. ك: سوره حجر (15) آیه 34.
ر. ك: سوره ص (38) آیات 83 و 82.
تفسیر المیزان، ترجمه فارسى، ج 8، ص 50.
اصول كافى، ج 2، ص 289
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع : سایت آل البیت