لشکر من رفت...

رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت هر چه توان داشتم ز پیکر من رفت پشت و پناه یکی دو روزه ی من نه ! یک جبل الرحمه از برابر من رفت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لشکر من رفت...

رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت

هر چه توان داشتم ز پیکر من رفت

پشت و پناه یکی دو روزه ی من نه !

یک جبل الرحمه از برابر من رفت

نیست کمر درد من به خاطر اکبر

دردم از این است که برادر من رفت

گفتم ابولفضل هست غصه ندارم

عیب ندارد اگر که اکبر من رفت

بسکه بلند است هلهله به گمانم

کوفه خبر دار شد که لشگر من رفت

زود زمین خوردن من علتش این است

تیر به بال تو خورد و در پر من رفت

چشم قشنگ تو سه شعبه ی مسموم

وای چه ها بر تو ای برادر من رفت

گفت مرا هم ببر به علقمه - گفتم :

زودتر از رفتن تو مادر من رفت

رفتی با رفتن تو دست حرامی

تا بغل گوشواره ی دختر من رفت

طفل رضیع مرا رباب کفن کرد

فکر کنم دیده آب آور من رفت

جان حسین - روی نیزه باش مراقب

دیدی اگر سمت کوفه خواهر من رفت

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


علی اکبر لطیفیان

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت