حسی که ما را همردیف شیطان می کند

آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت می‏شود، در حقیقت همین دو چیز است: یكی برتری‏جویی، استكبار و استعلا و دیگری فساد در زمین كه همه گناهان در آن جمع است. عدم اراده برتری جویی در زمین، می‌تواند منشأ حركت‌های تهذیبی و معنوی بین خود و خدای هر كسی باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حسی که ما را همردیف شیطان می کند


از مهمترین عوامل سلوک، پی بردن به موانع این حرکت و راه نجات از آنان است؛ چه اینکه رهرو اگر موانع را نشناسد زحماتش بی‌نتیجه خواهد ماند و او را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند و برای از بین بردن هر مانع روش خاصی وجود دارد که باید سالک آن را بشناسد وگرنه شناخت مانع به تنهایی مفید نیست.

یکی از موانع سلوک، برتری‌جویی است که در نوشته حاضر ضمن تبیین آن، راه از بین بردن آن نیز ارائه شده است. «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علواً فی الأرض و لا فساداً والعاقبه للمتقین1 ؛ سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که نه اراده برترى‏جویى در زمین دارند، و نه فساد مى‏کنند و سرانجام نیک‏ از آن پرهیزکاران است». برخی از مۆمنان، نه تنها برتری‏جو و مفسد نیستند که اراده آن را نیز نمی‏کنند.

قلبشان از این امور پاک، و روحشان از این آلودگی‌ها منزه است. آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت می‏شود، در حقیقت همین دو چیز است: یکی برتری‏جویی، استکبار و استعلا و دیگری فساد در زمین که همه گناهان در آن جمع است. عدم اراده برتری جویی در زمین، می‌تواند منشأ حرکت‌های تهذیبی و معنوی بین خود و خدای هر کسی باشد. اگر انسان حرکت اولیه نفسانی به سمت  پلیدی‌ها را در هر بعدی نگاه کند، می‌بیند منشأ آنها همین امر است. هنگامی که امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمودند، گریه کردند و فرمودند: «ذهبت و الله الامانی عند هشذه الایة2؛با وجود این آیه، همه آرزوها بر باد رفته است» و دسترسی به سرای آخرت مشکل است!

طغیان و حرکت اولیه شیطان نیز از اینجا شروع شد. وقتی شیطان به حضرت آدم علیه السلام سجده نکرد، خداوند به او فرمود: «یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَک أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعالِینَ؛ چه چیزی مانع سجده کردنت بر آدم شد؟ تکبر ورزیدی یا از عالین هستی؟ (عالین افراد بلند مرتبه‌ای‌اند که شأن آنها رفیع‌تر از آن است که بر آدم علیه السلام سجده کنند)». از پاسخی که شیطان داد، معلوم شد که اراده علو و برتری جوئی و گردن فرازی دارد. «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل».

ذکر سبحان الله قبل از ذکر یونسیه خوب و مفید است و انسان را به حالت حضور می‌رساند و در این هنگام است که زمان ذکر یونسیه فرا می‌رسد که بگوید: «لا اله الّا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». این ذکر نه تنها موانع را زایل می‌کند که مقتضی را هم ایجاد می‌کند. اگر انسان در امور معنوی حتی رزق نداشته باشد، سجده برایش رزق می‌آورد و این امتیاز انسان است. اگر مکتوب نباشد، مکتوب می‌شود؛ به شرط اینکه از ناحیه ما طلب باشد

از اینجا روشن می‏شود که علوّخواهی یکی از مصادیق فسادخواهی است و علت ذکر شدن علوّخواهی و برتری‌جویی، این است که عنایت بیشتر بر این مصداق است. یعنی خانه آخرت (بهشت) را به افرادی اختصاص می‏دهیم که نمی‏خواهند با برتری‏جویی بر بندگان خداوند و معصیت‌های دیگر، در زمین فساد راه بیندازند.

آنچه مایه بدبختی و هلاک و نابودی فرعون و قارون شد، همان استکبار و برتری‏جویی بود. مصادیق کوچک‌تر را نیز می‌توان یافت. در روایات  به طور خاص بر این مسئله بسیار تکیه شده است؛ به طوری که در حدیثی، امیرمۆمنان علی علیه السلام هنگام ذکر این آیه، به یکی از مصادیق کوچک  آن اشاره فرموده است: «ان الرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها؛2 گاه می‏شود که انسان از این لذت می‏برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به همین خاطر، داخل این آیه می‏شود»؛ چرا که این هم شاخه کوچکی از برتری‏جویی است و با این مثال حضرت، حکم مصادیق بزرگ‌تر به مفهوم اولویت مشخص می‌شود.

این برتری جویی خلاف عبودیتی است که طریق اصلی بندگی است. خدای متعال انسان‌ها را به عنوان خلیفه و برگزیده آفرید و این خلافت، فقط با عبودیت حاصل می‌شود؛ چون در عبودیت، کانالِِ ربوبیت وجود دارد.

حق تعالی اراده نداشته که شیطنت در عالم توسعه پیدا کند، منتها شیطان و ایادی شیطان -که نفس آدمی است- در مقابل ربوبیت حق تعالی و عبودیتی که او می‌خواست، جبهه‌گیری کرد و بنا شد هر کسی که می‌خواهد به باطن عبودیت یعنی ربوبیت برسد، ایادی شیطان را کنار بزند و به ارتقا برسد.

اولین جوانه‌ای که نفس برای صغیر، کبیر، عالِم، عابد، زن، مرد، پیر و جوان می‌زند، همان «خودیت»، «برتری‌جوئی» و «علوّ»، یا به اصطلاح «اراده علوّ» و «اراده جلب منفعت» است. رسیدن به سلامت نفس، به معنای کنارگذاشتن زیاده خواهی‌ها و حیات‌دادن به نفس است و به یک اعتبار، به معنای تعدیل نفسانیتی است که در وی شعله می‌کشد و همه خیرها و برتری‌ها را برای خودش می‌خواهد، نفس، قُدسی می‌گردد و این صفات از بین می‌رود. امام باقر علیه السلام  در جواب کسی که از دار جلال پرسید، با استناد به همین آیه فرمودند : «نحن الدار»3  و این نکته لطیفی است؛ یعنی اگر کسی اهل بیت علیهم السلام را بخواهد و قصد تقرب به ایشان را داشته باشد، باید علو و برتری‌جویی را از سرش بیرون کند.

اگر انسانی می‌خواهد در مسیر خدا قرار بگیرد،  علوّ و ارتفاع باعث گرفتاری‌اش می‌شود، از خیرات محرومش می‌کند و مستحق عذاب می‌گردد، کسی در دایره معنویت رزق فراوان دارد که افتادگی، ذلت و خاک‌ساری داشته باشد.

 نفسش بر اثر بلند‌پروازی بیجا، با اطرافیانش درگیر نشود. این درگیری نفسانی بدآفتی است و تنها راهش طول سجده است و انسان باید همین زاویه را از خدای متعال بخواهد که موانع سلوکی سرراهش قرار نگیرد و برای رفع موانع موجود با ذلت و انکسار در حال سجده از توبه و استغفار کمک بگیرد. موانع ما در مسیر حق تعالی یک‌سان نیست، ولی معدل همه ما غالباً یکی است. ممکن است یک شخص در این زاویه مشکل داشته باشد، ولی در زوایای دیگر کمتر، و شخص دیگر برعکس؛ مثلاً بعضی در حرکت‌های معنوی داعی ندارند و سست هستند و به تعبیر دیگر مقتضی برای حرکت به سوی حق تعالی در آنها مفقود است که این خود یک بیماری است، ولی فرد دیگر ممکن است بسیار قوی و مستعد باشد و مقتضی برایش موجود باشد و می‌خواهد حرکت کند، ولی موانعش قوی است. در بخش موانع ممکن است شخصی از جهت شهوات جنسی، آسیب ببیند و بعضی دیگر از شهوت و حب ریاست و بعضی دیگر از جهت دنیا طلبی. اینها مواردی است که باید به آنها دقت کرد.

همه این‌ موانع و مشکلات نفسانی به شاخه عُلّو فی الارض متصل هستند و راه‌کار درمانی آن، که خیلی نزدیک باشد، سجده‌های طولانی است و این دستور، اولین دستور مرحوم ملاحسینقلی همدانی و نحله نجف بوده است. بدون سجده میسر نیست. سجده، بهترین درمان است. انسانی که روی زمین افتاد، اگر در درونش شاخه‌هایی باشد که در حال ارتفاع گرفتن و مانند آتش در حال شعله کشیدن باشد، همه اینها کنترل و خاموش می‌شود و از ارتفاع می‌افتد. سجده راه سلوک را برای انسان هموار می‌کند. بزرگواری که ذکر یونسیه را نخستین بار دستور داد، خیلی حساب شده فرموده و چه بسا از روایات هم بتوان چنین استفاده کرد، ولی در روایات عدد ندارد.به نظر می‌رسد که تعداد چهارصد مرتبه این ذکر در سجده از سبک عرفای نحله نجف باشد. در روایات  سجده نزدیک‌ترین حالت به قرب حق تعالی به شمار آمده است.4

علوّخواهی یکی از مصادیق فسادخواهی است و علت ذکر شدن علوّخواهی و برتری‌جویی، این است که عنایت بیشتر بر این مصداق است. یعنی خانه آخرت (بهشت) را به افرادی اختصاص می‏دهیم که نمی‏خواهند با برتری‏جویی بر بندگان خداوند و معصیت‌های دیگر، در زمین فساد راه بیندازند

از مرحوم آیت الله سید علی شوشتری رحمه الله تا مرحوم آیت الله قاضی رحمه الله و دیگران سجدات طولانی داشته‌اند. نزدیک‌ترین حالت قرب بین عبد و حق‌تعالی همین سجده است و اگر در خلالش حال ذکر هم بیاید؛ از اینجا به بعد به تناسب افراد شاخه به شاخه می‌شود؛ ولی ذکر سبحان الله بهترین ذکر در حال سجده است. این ذکر، تنزیه حق تعالی است. البته حق تعالی منزه است، ولی با گفتن سبحان الله مشغول بریدن شاخه‌های مختلف علو هستم و معرفت به حق تعالی، زلال و تنزیه می‌شود؛ یعنی خداپرستی من که همراه با انواع آلودگی‌های شرک‌آلود است، به خداپرستی حقیقی تبدیل می‌شود. چه بسا بتوان گفت که ذکر سبحان الله، مقدم بر ذکر یونسیه است؛ به خاطر اینکه در ذکر یونسیه، اول خود حق‌تعالی مخاطب قرار می‌گیرد و این حالتی از حضور را می‌طلبد. کسی که وارد این مرحله شده، باید به یک مراقبه‌های عملی و توجهات باطنی و درک حضور حق تعالی رسیده باشد که از اینجا شروع کند و بگوید: «لا اله إلا انت سبحانک».

ذکر سبحان الله قبل از ذکر یونسیه خوب و مفید است و انسان را به حالت حضور می‌رساند و در این هنگام است که زمان ذکر یونسیه فرا می‌رسد که بگوید: «لا اله الّا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». این ذکر نه تنها موانع را زایل می‌کند که مقتضی را هم ایجاد می‌کند. اگر انسان در امور معنوی حتی رزق نداشته باشد، سجده برایش رزق می‌آورد و این امتیاز انسان است. اگر مکتوب نباشد، مکتوب می‌شود؛ به شرط اینکه از ناحیه ما طلب باشد. طلبمان را خراب نکنیم. خودمان را فریب ندهیم، به کم قانع نباشیم. خیلی از افراد هستند که طلب معارف را دوست دارند، ولی فقط دوست دارند. اگر به فرض چیز مشغول کننده‌ای دستش بیاید، ادامه راه را رها می‌کند و به دنبال کار دیگری می‌رود. این‌گونه نباشیم! در پی معنویت بودن انسان را به نتیجه می‌رساند و در این بخش افراد بسیار متفاوت‌اند و شناخت خود انسان و حتی دیگران ممکن نیست، مگر با اعطای شرح صدری از طرف حق تعالی.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره قصص: 83.

2. سعدالسعود، سید علی بن طاووس حلی، قم، دار الذخائر، ص 87.

3.  بحارالأنوار، ج24، ص396، باب67 .

4. قال الرضا علیه السلام: «أَقْرَبُ مَا یَکونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ إِذَا کانَ فِی السُّجُود». (بحارالأنوار، ج90، ص344).

                                                                                                                                           فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : سایت جامع اخلاق، حجت الاسلام جعفر ناصری

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت