صاحب سیف و القلم

پیوسته باش بنده درگاه مرتضا (سبک خراسانی ) از علی آموز اخلاص عمل (سبک عراقی )    شهنشاهی که بحر لا فتی را گوهر است(سبک هندی ) کلام آخر کلام اول : شعر را شاید بتوان کامل ترین و هنرمندانه ترین آفریده ذهن خلاق و ر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صاحب سیف و القلم


کلام اول

پیوسته باش بنده درگاه مرتضا (سبک خراسانی )

از علی آموز اخلاص عمل (سبک عراقی )   

شهنشاهی که بحر لا فتی را گوهر است(سبک هندی )

کلام آخر

کلام اول :

شعر را شاید بتوان کامل ترین و هنرمندانه ترین آفریده ذهن خلاق و روح سرشار آدمی دانست. از آن رو که شعر هم آهنگین است و هم به مدد استعارات و تشبیهات، احساسات درونی شاعر را به زیباترین وجه به تصویرمی کشد و پرده ای رنگین از احوالات عاشقانه و یا عارفانه ی وی در پیش چشمان خواننده یا شنونده می گشاید. هنری که روح را سیراب می کند، آهنگ آن گوش را می نوازد و زخمه ای بر تار وجود آدمی می نهد و او را به طرب می آورد.

شاید بسیار پیش آمده که شنونده با شنیدن غزلی از مولوی یا حافظ در هوای سماع بال گشوده و دل و جان با نوای روح نواز آن همراه ساخته است. شعر زبانی جهان شمول است ؛حاصل مستی بسیار و مستوری طاقت فرساست. این مستی که از جذبه ها و مشاهدات بی حجاب روح شاعر حاصل آمده از سوی تمام آدمیان، فارغ از ملیت و نژاد و فرهنگ قابل درک است چرا که"هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بردل"

ایرانیان با روح سرشار خود زبان شعر را در خدمت عواطف و احساسات خویش گرفتند، از سرایش حماسه ها و افسانه های ایران کهن، سرودن از عشق های آسمانی و زمینی، بیان فضایل اخلاقی و انسانی و سخن گفتن از حالات صوفیانه و عارفانه و در آخر بیان عشق و ارادت به خاندان بزرگ مردی که آنان را به شرف اسلام شرافت بخشید. حجم قابل توجهی از اشعار پارسی گویان در مدح و ستایش رسول اکرم و خاندان مکرم ایشان است و در این میان جان رسول و جانشین ایشان - حضرت امیر (ع) - از پایگاهی برجسته برخوردار است. ما در این زمان به اشتباه حُب علی بن ابیطالب را خاص شیعیان می دانیم ولی با نگاهی بر پیشینه اشعار فارسی آشکار می شود که بسیاری از شاعرانی که زبان به مدح این یگانه بزرگ مرد تاریخ بشر گشوده اند مذهب تسنن داشته اند و یا مذهب تشیع آنان مورد تائید همگان نیست. به راستی باید عشق به علی را خارج از محدوده مذهب و یا حتی دین دانست. به همین منظور در این مقال سعی بر آن است که در بازه  زمانی هزاره  اول اسلامی ، اشعاری را که در مدح امام علی(ع) سروده شده است ، به بررسی بنشینیم. این بازه زمانی از آن رو انتخاب شده است که مقارن با اوایل قرن ده هجری ، صفویان مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کردند و از این تاریخ به صورت فزاینده ای این گونه اشعار افزایش یافته و در این اندک ، فرصت پرداختن به تمام آنها میسر نیست.

پیوسته باش بنده درگاه مرتضا (سبک خراسانی ):

نخستین شاعری که در زبان فارسی مدحی بر امیر مومنان سرودهمنصور حلاج است. همان که به جرم گفتن " انا الحق " بر دار شد وی "از بزرگترین مشایخ صوفیه بود که در بغداد اقامت داشت... و اشعاری از وی باقی است. البته در هویت این کتاب که آیا این اشعار از حلاج است یا نه ، سخن بسیار است" در اهل تسنن بودن حلاج شکی نیست ولی با این وصف، اوصافی که وی در شعر خود برای امام علی آورده است نشان از شناخت عمیق و عشق بی دریغ وی نسبت به آن امام بزرگ دارد، اوصافی چون " سالار اهل ملت" ، " سلطان اصفیا" و " آن که آستانش قبله دعاست."

... گر آرزوی شاهی ملک رضا کنی

پیوسته باش بنده درگاه مرتضا

سالار دین احمد و سردار دار فضل

 سالار اهل ملت و سلطان اصفیا

داماد مصطفای علا علی که هست

خاک درش ز روی شرف کعبه علا

روح الامین امانت از او کرده اقتباس

 روح القدس گرفته از او زینت و بها

گر زان که نص نفسک نفسی شنیده ای

 دانی که اصطفاست همان عین ارتضا

از آستین دولت تو منشأ مراد

وی آستان حرمت تو قبله دعا...

حلاج در ادامه این قصیده و در دو بیت پایانی آن چنین می گوید:

... امروز دست گیر که از پافتاده ام

آخر نه دست من تو گرفتی در ابتدا

روی نیاز به در فضلت نهاده ام  

 ای خاک آستان تو بهتر ز کیمیا

نخستین شاعر شیعی مذهب که شعری در مدح امیرمؤمنان سرودهکسایی مروزی است. وی پس از این که از مدح سلاطین دست می شوید به سرودن قصاید دینی و مطالب حکمی و پندهای اخلاقی روی می آورد ولی متأسفانه دیوان وی مفقود شده است. در زمان تألیف " کتاب النقص" دیوان کسایی به رؤیت مؤلف کتاب رسیده است چنانکه او در این باره می نویسد: "همه ذکر مناقب و مدایح پیغمبر اکرم و آل طاهرین است " کسایی در قرن چهارم  می زیسته و با زمان استیلای غزنویان که خود را حامی پایگاه اهل تسنن (خلفای عباسی) می دانستند،همزمان بوده است ؛از این رو سرودن اشعاری  در مدح امیرمؤمنان در چنین زمانه ای کار چندان ساده ای نبوده است.

"مَروَزی" در چنین دورانی علی را " زین الاصفیا" و "فخر اولیا" و "امام المتقین "و "رکن مسلمانی" می داند و او را فاضلتر از همه کس بعد از نبی اکرم می شمارد و به بانگ بلند می سراید:

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر 

بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بودست و که باشد

جز شیر خداوند جهان حیدر کرار

این دین هدی را به مثل دایره ای دان

پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر  

چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

چنانکه گفته شد ، دیوان اشعار کسایی موجود نیست و تنها در بعضی تذکره ها قصایدی چند از وی بر جای مانده، در تذکرة " لباب الالباب " قصیده ای  با این مطلع در مدح حیدر کرار آمده است:

فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین 

فضل حیدر شیر یزدان مرتضای پاک دین

فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست

فضل آن رکن مسلمانی امام المتقین...

شاعر شیعی مذهب دیگری که پس از کسایی مروزی در ثنای علی بن ابیطالب اشعاری سروده است " بندار رازی " است " وی از شاعران بزرگ آل بویه و از مختصان صاحب بن عباد ( بزرگترین  وزیر آل بویه ) است. دیوان وی موجود نیست و تنها دو بیتی زیر از وی در تذکره ها موجود است:

تا تاج ولایت علی بر سرمه

هر روج مرا خوشتر و نیکوترمه

شکرانه این میر که میر دین حیدریه

 از فضل خدا و منت مادر مه

(روج صورت کهن روز است )

شاید بتوان گفت که بزرگترین شاعری که در سبک خراسانی اشعاری در مدح امیرمؤمنان دارد فردوسی است  اگر چه فردوسی اشعار زیادی در مدح علی و آل او ندارد ولی در لابه لای همین ابیات اندک علاقه و ارادت کامل خود را نسبت به خاندان نبوت و ولایت ابراز نموده و نشان داده است که شیعی مذهب معتقد و متعهد و در واقع کم گوی و گزیده گوی بوده است... حکیم طوس رعایت ارزش انسانی و انسانیت را در تعالیم علی و آل او جلوه گر می داند:

حکیم این جهان را چو دریا نهاد

برانگیخته موج ازو تند باد

چو هفتاد کشتی برو ساخته

همه بادبانها برافراشته

یکی پهن کشتی به سان عروس

بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی

همان اهل بیت نبی و ولی ...

اگر چشم داری به دیگر سرای 

به نزد نبی و علی گیر جای...

و همین عشق فردوسی به خاندان پیامبر و به ویژه شهرت وی به مذهب تشیع بوده است که وی را از دربار محمود غزنوی سنی مذهب متعصب ناکام باز می گرداند و آن سلطان غزنوی با این بهانه شاهنامه سترگ وی را بی قدر و ارزش می خواند .

ناصر خسرو قبادیانی

دیگر شاعر شیعی مذهب( پیرو مذهب اسماعیلی) است که شعر خود را در خدمت دین، ترویج کلام الهی، تعالیم قرآنی و همچنین ترویج مذهب اسماعیلی درآورده است. علاوه بر این، حب علی و آل علی به اندازه ای وجود او را آکنده است که پیوسته بدان مباهات می کند و اشعارش مملو از این فخر و مباهات است . وی با چندین نسل فاصله، نسب به امام رضا(ع) می برد . در دیوان اشعار ناصر خسرو قصاید فراوانی در مدح خاندان رسالت آمده که دو مطلع از آن را در زیر می آوریم:

این رقیبان که بر این گنبد فیروزه درند 

 گرچه زیرند گهی جمله، همیشه زبرند

مردم نبود صورت ،مردم حکما اند 

 دیگر خس و خارند و قماشات و دغا اند

ودر ادامه با ظرافتی هنرمندانه به ذکر فضایل و مناقب حضرت امیر و خاندان پیامبر اکرم  می پردازد و می سراید :

آنها که جهان را به چراغی که خداوند

بفروختش اندر شب دین روی ضیا اند

کعبه ی شرف و علم خفیات کتاب است

 ویشان به مثل کعبه رکن اند و صفا اند ...

ناصرخسرو در قصیده 125 پیامبر اکرم را عرش پر نور می خواند چنین می سراید:

... مر تو را عرش نمودم به دل پاک ببینش

 گر نبیندش همی از شغب خویش اوباش

عرش این عرش کسی بود که در حرب رسول

چون همه عاجز گشتند بدو داد لواش

آنکه بیش از دگران بود به شمشیر و به علم

و آنکه بگزید و وصی کرد نبی بر سر ماش

آنکه معروف بدو شد به جهان روز غدیر

 و ز خداوند ظفر خواست پیمبر به دعاش

هر خردمند بداند که بدین وصف: علی است

چون رسید این همه اوصاف به گوش شنواش...

( شغب به معنای برانگیختن فساد ، شور و غوغا )

بیشترین مدایح سروده شده در مدح امام علی را در شعرسنایی غزنوی می یابیم شاعری که در مذهب وی اختلاف بسیار است ، ولی علیرغم این اختلاف نظرها اعتقاد راستین و دوستی خالصانه او به اهل بیت در شعرش هویداست . او پس از مدح عثمان (خلیفه سوم ) به مدح امام علی پرداخته و می سراید :

ای سنایی به قوت ایمان

 مدح حیدر بگو پس از عثمان

با مدیحش مدایح مطلق

زهق الباطل است و جاء الحق...

قصایدی با مطلع زیر در اشعار سنایی می توان یافت که در وصف امیرالمومنین سروده است:

مرتضایی که کرد یزدانش 

همره جان مصطفی جانش  

هر دو یک قبله و خِردشان دو

هر دو یک روح ، کالبدشان دو..

و در قصیده ای دیگر با مطلع زیر سنایی امام علی را ملک الموت دیو آز و طمع می نامد و می سراید :

آن زفضل آفت سرای فضول

 آن علمدار و علم دار رسول

آن سرافیل سرفراز از علم  

ملک الموت دیو آز از حلم...

سنایی در قصیده ای می گوید که با وجود علی که باب علم است شایسته نیست جزاو مهتر و میری اختیار کردن:

گر همی خواهی که چون مهرت بود مهرت قبول مهر حیدر بایدت با جان برابر داشتن

چون درخت دین به باغ شرح حیدر در نشاند

  باغبانی زشت باشد جز که حیدر داشتن..

خاقانی شروانی

شاعر نکته پرداز و نوآوری است که علاقه انکار ناپذیری به اهل بیت پیامبر و علویان داشته است. گرچه کتاب های "مجالس المومنین" و" طرائق الحقایق " در باره شیعه بودن وی سخنانی گفته اند ولی باید گفت به تحقیق خاقانی شیعه نبوده است . "او در تحفه العراقین در ستایش مدفن مطهر حضرت امیرمومنان ( نجف اشرف ) اشعاری دارد که گویای حب استوار علی در دل اوست. ... وی با صراحت یکی از انگیزه های اشتیاق خود را برای سفر به خراسان زیارت مشهد امام رضا می داند"همچنین در اشعار خاقانی سی و سه بار نام مبارک حضرت ولی عصر مورد اشاره قرار گرفته است ؛ اینها نمونه هایی از پاک اعتقادی خاقانی به امامان شیعه است.

مطلع زیر قصیده ای است که خاقانی در سفر خود به نجف اشرف و مرقد مطهر امام علی سروده است:

سرها بینی کلاه در پای

 در مشهد مرتضی جبین سای

جان ها چو سیاه نحل پرجوش

 بر خاک امیر نحل مدهوش...

عطار نیشابوری

از عارفان شاعر و شاعران عارفی است که معلومات وسیعی در علوم دین، فقه، حدیث، حکمت، کلام، تاریخ، علوم پزشکی، قرآنی و نجوم داشته است. عطار بر خلاف فردوسی که خرد گراست ، تابع شرع و شریعت است و از شعرای بزرگ پارسی گوست که اشعاری در مدح امیرالمومنین دارد."در مورد مذهب عطار باید گفت: او اهل سنت است و دوستدار خاندان رسالت و آل او که با شوق عجیب  و در خور اعتنا از این خاندان مبارک و مهبط وحی الهی سخن می گوید."

عطار در مثنوی منطق الطیر در فضیلت امیرالمومنین چنین می سراید:

خواجه حق پیشوای راستین

 کوه حلم و باب علم و قطب دین

ساقی کوثر امام رهنمای

 ابن عم مصطفا شیر خدای...

وی در ادامه می سراید:

گر یَدِ بیضا نبودیش آشکار

کی گرفتی ذوالفقار آنجا قرار

عطار اشعار بسیاری در این زمینه دارد که تنها به ذکر مطلع های آنها اکتفا می شود :

زمشرق تا به مغرب گر امام است

 امیرالمومنین حیدر تمام است

سواردین  پسر عم پیمبر

شجاع صدر حاجت حوض کوثر

دین اگر خواهی سخن را راست گو

 باش تابع بر امام راست گو

رونقی کان دین پیغمبر گرفت

از امیر المومنان حیدر گرفت

به دلیل حجم بسیار اشعار این شاعر بنام و همچنین عمق این مدایح ، قاضی نورالله شوشتری وی را شیعه پاک و خالص شمرده است.

از علی آموز اخلاص عمل (سبک عراقی ):  

شاعر شیعی مذهب دیگری که امام اول شیعیان را مدح گفتهقوامی رازی شاعر سده ششم هجری است که در ری می زیسته است.

در قصیده ای با مطلع :      

چو صاحب شریعت پس از کردگار

ثناگوی بر صاحب ذوالفقار...

در اشعارش حضرت امیر را  با صفاتی چون " سپهدار اسلام" و "ولی نعمت اهل دین " می خواند و در قصیده ای دیگر با مطلع

مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهد

تا بدین در علم دار و  وار او درمان دهد...

( وار در این جا به معنای مهر و محبت است )

شاعر دیگری که تمام اشعارش به مدح امامان شیعه اختصاص یافته استمولانا شیخ حسن کاشی است . وی شاعری شیعی مذهب بوده و خود را غلام حیدر می خواند و می سراید:

ثنای مرتضی گویم شب و روز 

>

  کزین بهتر مرا ورد و دعا نیست

وی در شعری می سراید:

... داده به رکوع در به سائل

 خاتم به روایت و دلایل

ختم است به نام او فتوت

زان نوع که بر نبی نبوت

سرحلقه زمره طریقت

سرخیل طوایف حقیقت

شیخ کاشی در انتهای قصیده ای بلند و پس از بر شمردن صفات بسیار از امیرمومنان ، ناتوانی بشر را از ستودن این بزرگمرد چنین بیان می کند:

آن میر عرب شه عجم را

 آن صاحب سیف و القلم را

وصفش به کدام مایه گویم؟

راهش به کدام پایه جویم؟

و اما خداوندگار شعر فارسیمولانا جلال الدین محمد بلخی که در عرفان به مقامات بلندی دست یافته ، چگونه می تواند عارف کامل و شاهد حق ، علی بن ابیطالب را وصف نگفته باشد. "در دفاتر شش گانه مثنوی اشعار بسیاری در ستایش و منقبت مولا علی آمده است" که متاسفانه ذکر همه آنها در این مختصر میسر نیست.

در مثنوی بسیار معروفی که مولانا در توصیف نبرد امیرالمومنین باعمربن عبدود آورده با مطلع :

از علی آموز اخلاص عمل

شیرحق را دان منزه از دغل

اوج  ارادت مولانا به امیرالمومنین در این مثنوی آشکار است ، چرا که در ادامه روی و چهره امیرالمومنین را قبله ماه می نامند. و امیرالمومنین را از زبان عمربن عبدود باز عرش خوش شکار می خواند. گرچه در مثنوی و دیوان شمس نمی توان مدحی در ستایش امیرالمومنان یافت ولی در مثنوی که گنجینه عرفان اسلامی است ، مولانا حضرت امیر را نمونه کامل اخلاص و بندگی ،احسان و نیکی ،شجاعت و از جان گذشتگی و تمام فضایل ارزشمند انسانی می داند و در بسیاری از داستانهای عمیق مثنوی از این امام بر حق نام می برد .

خداوندگار سخن و شاعر فضایل اخلاقیسعدی شیرازیاشعار مستقلی در منقبت علی بن ابیطالب ندارد اما به طور ضمنی موارد بسیاری از محتوای کلام امیرالمومنین را در مجموعه آثار سعدی می بینیم که حکایت از اخلاص و محبت او به مولای متقیان دارد . در باب چهارم از بوستان سعدی در حکایتی با عنوان " حکایت امیرالمومنین علی (ع) و سیرت پاک او " حسن خلق آن حضرت را چنین می ستاید :

کسی مشکلی برد پیش علی

مگر مشکلش را کند منجلی

امیر عدو بند مشکل گشای

جوابش بگفت از سرعلم و رای ...

علاوه بر این در گلستان و بوستان آیات قرآن و یا احادیث نبوی زیادی به عنوان شاهد یا مثال آورده شده است، در گلستان و بوستان به ترتیب 101 و115 مورد از آیات قرآنی و 70 و51 مورد از احادیث نبوی آمده است. به همین سیاق بازتاب احادیثی از مولای متقیان  را نیز در سخن سعدی می توان  یافت.

سعدی در گلستان آورده: دوستی را که به عمری فراچنگ آرند نشاید که به یک دم بیازارند.

سنگی به چند سال شود لعل پاره ای

زنهار تا به یک نفسش نشکنی به سنگ

که ناظر به این کلام امام نخستین است که می فرماید: " ناتوان ترین مردم کسی است که نیروی به دست آوردن دوستان ندارد و ناتوان تر از او کسی بود که دوستی به دست آورد و او را ضایع گذارد."

در بخش مواعظ ، قصیده شماره  یک سعدی ، علی بن ابی طالب را چنین وصف می کند:

کسی را چه زور و زهره که وصف علی کند

 جبار در مناقب او گفته هل اتی

زور آزمای قلعه خیبر که بند او

در یکدگر شکست به بازوی لافتی...

سعدی در ادامه مولا امیرالمومنین را با صفاتی چون " دیباچه مروت " ، " سلطان معرفت " و "سردار اتقیا" می ستاید  و می سراید:

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست

مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی

اوحدی مراغه ایینیز سروده ای با مطلع :

بر کوفه و خاک علی ای باد صبح ار بگذری

 آنجا به حق دوستی کز دوستان یاد آوری...

در وصف حضرت امیر سروده است.

ذوالفقار شروانی شاعر شیعه مذهب قرن هفتم و هشتم بوده ولی قصاید و اشعار کاملی در مدح مولای متقیان ندارد. با این وجود از لا به لای دیوان او می توان ابیاتی یافت که نشان دهنده ارادت قلبی و عقیدت دینی اوست.

بی رضای مرتضی در اصطفا کس ره نبرد

 کا صطفای مصطفی آمد رضای مرتضی...

امیر حسینی هروی، که محمود شبستری او را بزرگی از بزرگان خراسان بر شمرده است در قرن هفتم و هشتم می زیسته است . شهرت وی بیشتر به این جهت بوده است که وی سراینده پرسش های منظوم هجده گانه ای است که شیخ شبستری " گلشن راز" خود را در پاسخ به آنها سروده است. در میان کتب وی کتابی است به نام " نزهه الا رواح " که به شیوه گلستان سعدی نگاشته شده و در دیباچه آن شاعر در مدح امیرالمومنین صفاتی مانند " سرور مطلبّی ابن عم نبی"، "اصل شجره ولایت" و "آن مردی که در همه جا از دشمن روی نتابید" یاد کرده است و در قطعه ای با مطلع :

شیر یزدان کز نهیب خنجرش

خصم را بفسرده خون در حنجره...

حضرت امیر را مدح گفته است.

ابن یمین فـَریُومَدی  شاعر پارسی گوی دیگری است که در میان اشعارش می توان مدح و ثنای حضرت امیر را یافت. ابن یمین را پس از انوری بزرگترین شاعر قطعه سرای پارسی دانسته اند و شهرت وی در سرودن قطعات اخلاقی و اجتماعی و دعوت به آزادگی، عزت نفس، قناعت ، دانش و فضیلت است و چگونه می توان تصور کرد که شاعری این فضایل را در نظر داشته باشد و مردی را که تمام این محسنات را یک جا در خود جمع دارد نستاید.

دو مطلع از قطعات ابن یمین را در زیر می خوانید :

مقتدای اهل عالم چون گذشت از مصطفی

ابن عم مصطفی را دان علی مرتضی

آن علی اسم و مسمی کز علو مرتبت

 اوج گردون با حبابش ارض باشد با سما...

و مطلع دیگر:

نوری که هست مطلع آن هل اتی علی است

خلوت نشین صومعه اصطفا علی است

وی این قطعه را با این ابیات به پاپان می برد:

دارم امید عفو گرم هست صد گناه

 بر اعتماد آنکه مرا پیشوا علی است

ای دل ز تشنگی قیامت مترس از آنک

ساقی حوض کوثر دارالبقا علی است

دانم که از تو باز ندارند به هیچ حال

 یک شربت آب از آن که سراسخیا علی است

سلمان ساوجی شاعر قرن هشت  آخرین قصیده سرای بزرگ ادب  فارسی از دیگر شعرایی است که در مدح رسول اکرم، ائمه اطهار و حضرت امیر قصایدی دارد. وی علاوه بر قصاید نزدیک به پنج هزار بیت غزلیات و مقطعات و ترجیعات و ترکیبات و رباعیات دارد.

سلمان ساوجی در ترکیب بندی طولانی با مطلع

ای زمینت آسمان عالم بالا شده

 در هوایت آسمان چون ذره اندر وا شده

حضرت امیر را مدح گفته است و در ادامه می سراید:

ختم شد برتو ولایت چون نبوت بررسول

شیر یزدان ابن عم مصطفی جفت بتول...

حجت قاطع امام حق امیرالمومنین

بحر دانش کان مردی لطف رب العالمین...

شهنشاهی که بحر لا فتی را گوهر است (سبک هندی ):

با آغاز دوره صفویه، وبه دلیل کم توجهی این سلاطین به ادب و شعر و نظم ، رفته رفته فروغ و درخشش شعرفارسی در درون مرزهای ایران کاسته شده و ستاره ادب فارسی در هند و در دربار شاهان آن دیار ( گورکانیان هند ) درخشیدن آغاز می کند. از اینرو ست که پس از این دوره دیگر شاعر بزرگی به عرصه وجود در نمی آید و آنچه به شعر سروده می شود جز تکرار سروده های گذشتگان نیست.

از این شاعران تا پایان سده دهم  و پایان هزاره اول اسلامی می توان به شعرای زیر اشاره کرد.

بابا فغانی شیرازی  با اشعاری در مدح حضرت امیر با مطالع زیر

باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست

یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست..

منم پیوسته در بزم سقیهم ربهم شارب

ز جام ساقی کوثر علی بن ابن طالب...

اهلی شیرازی با قصیده ای با مطلع :

آن شهنشاهی که بحر لا فتی را گوهر است

شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست...

حضرت امیر را مدح گفته است.

محتشم کاشانی که با ترجیع بندهایی که در سوگ امام حسین سروده ، شهرت یافته است اشعاری نیز در مدح حضرت امیر دارد

خوش آن زبان که شود چون زبان لوح و قلم

به مدح و منقبت  شاه ذوالفقار علم...  

عرفی شیرازی باقصیده ای با مطلع:

سلطان دین ، وصی نبی ، قهرمان شرع

شاه نجف علی ولی معدن کـَرَم ...

وفضولی بغدادی که شاعر انتهای سده 10 قمری است آخرین شاعری است که مطلع هایی از وی در مدح امیرالمومنین در این مختصرذکر می شود.

نه در خورست که گویم بر آسمان وجود

نبی ز کوکبه شمس آمد و ولی قمرست

علی کسی است که در عزم قرب حق جبریل

 به راه مانده ازوهمچو خاک ره گذرست

و مطلعی دیگر:

سجده خاک نجف مرغوب اهل عالم است

 چون نباشد سجده گه جایی که خاکش آدم است

و

تویی که روح رسول الهی سر خدا

 تویی که اصل حدیثی و معنی قرآن

کلام آخر :

آنچه آمد تنها اندکی بود از بسیار، که در این مجال فرصت بیان آن میسر شد و چنانکه دریافتید اغلب به ذکر مطلع های قصاید و قطعات بسنده شد تا راهی باشد بر پوینده ی جستجوگر عاشقی که شهد یافتن ، رنج جستن را بر او هموار می کند .  این جستجو از مهری نشات می گیرد که از کودکی با تارو پودمان آمیخته و با هر نفس فرورفته و باز نیامده چرا که در اندرونمان با خون و گوشت و پوستمان عجین گشته است . آری مهر به علی را همه ما با شیر مادر نوشیده ایم و با عشق او برآمده ایم و در هوای او دم زده ایم و در وجودش انسانیت ناب را یافته ایم . و این مهر با ما آمده تا در بزرگسالی در حیرتمان فروبرد که این علی که بوده است که چنین جانهای آدمیان را فارغ ازملیت و دین این چنین شیفته خود ساخته است  که در قاموس هیچ محبت و عشقی که آدمی بر آن تعریفی و تشریحی افزوده ، نمی گنجد ، الا اینکه عشق به علی از جنس عشق به همه ی خوبی هاست و عشق به او از آرزوهای فروخفته و در ناامیدی فسرده آدمی ریشه دارد ؛ عشقی که در دوران باستان در قامت اسطوره ها و رب النوع ها تجلی می یافت ، و اینک انسانی که در عمری به تمامی تاریخ در جستجوی این ابرمرد سرگردان بوده است ، به ناگاه او را با تمام آنچه در آرزوهایش می پرورد ، در قامت علی اعلا مجسم می یابد؛ از اینروست  که مهر مواج به علی عشقی است که مرزهای میان ادیان و مذاهب را درهم نور دیده است.

علاقمندان می توانند ادامه قصاید و قطعات را در کتابخانه تبیان پی بگیرند .

سایت تبیان - فریبا کاظم نیا

 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت