بر سر خوان حضرت جود
بر سر خوان حضرت جود
امام جواد علیه السلام در دهم ماه رجب سال یکصد و نود پنج هجری قمری در مدینه دیده به جهان باز گشود.[1] هفت ساله بود که مأمون پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام را به خراسان فرا خواند.[2]
هفت سال و چند ماه داشت که شاهد شهادت امام رضا علیه السلام شد[3] و پس از او صاحب منصب امامت شد.
مأمون براساس همان سیاست که امام رضا علیه السلام را به خراسان منتقل کرد ، دخترش زینب، معروف به ام فضل را نیز به عقد امام جواد علیه السلام درآورد و این در حالی بود که امام نه سال و چند ماه داشت.[4]
امام جواد علیه السلام هفده سال امامت کرد[5] و در نهایت در سال دویست و بیست در حالی که تنها بیست و پنج سال از عمر شریفش سپری شده بود به شهادت نائل آمد.[6] پیکر شریفش را در بغداد کنار قبر جد بزرگوارش امام کاظم علیه السلام به خاک سپردند.[7]
پاسخ به تعجب از کمی سن امام
شخصی به نام خیرانی از پدرش نقل می کند:
در خراسان خدمت امام رضا علیه السلام بودم كه مردى به آن حضرت گفت: آقاى من! اگر پیش آمدى كند (اشاره به شهادت امام رضا علیه السلام )، ما به كه رجوع کنیم؟ امام فرمود: به پسرم ابى جعفر (امام جواد علیه السلام).
مثل اینكه گوینده، سن امام جواد علیه السلام را براى امامت كم شمرد.
امام رضا علیه السلام برای رفع تعجب ذهنی او فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولًا نَبِیّاً صَاحِبَ شَرِیعَةٍ مُبْتَدَأَةٍ فِی أَصْغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذِی فِیهِ أَبُو جَعْفَرٍ.
همانا خداى تبارك و تعالى عیسى بن مریم را به رسالت و نبوت برگزید و صاحب شریعت تازهاش ساخت (یعنى كتاب بر او نازل كرد و اولو العزمش قرار داد) در حالی که سنى كمتر از سن ابو جعفر داشت.[8]
این سخن امام رضا علیه السلام استدلال به آیات 29 و 30 سوره مبارکه مریم علیهاالسلام است که می فرماید:
«فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُواْ كَیْفَ نُكلَِّمُ مَن كاَنَ فىِ الْمَهْدِ صَبِیًّا * قَالَ إِنىِّ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىَِ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِیًّا ؛ پس مریم به نوزاد (حضرت عیسی) اشاره كرد [كه از او بپرسید.] گفتند: چگونه با كودكى كه در گهواره است، سخن بگوییم؟! نوزاد [از میان گهواره] گفت: بىتردید من بنده خدایم، به من كتاب عطا كرده و مرا پیامبر قرار داده است.
و وقتی کودکی به اراده الهی در طفولیت و نوزادی، پیامبر و صاحب شریعت می شود ؛ پس دیگر بعید نخواهد بود که کودکی به مراتب بزرگتر از او، به امامت نائل شود.
دو کرامت از کرامات جوادالأئمه
زلزله های اهواز آرام شد
علی بن مهزیار نقل می کند:
نامهاى به امام محمّد تقى علیه السّلام نوشتم و از فراوانی زلزله كه در اهواز مىآمد نزد آن حضرت شكوه كردم. نوشتم: در مورد اینكه از این شهر به شهر دیگرى كوچ كنم رأى و نظر شما چیست؟
آن حضرت در پاسخ نوشت: از آن شهر به جاى دیگر كوچ نكنید؛ بلكه روزهاى چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بدارید و (روز جمعه) غسل كنید ؛ لباس پاك و پاكیزه بپوشید و به صحرا رفته و به درگاه خداوند متعال دعا كنید تا آن بلا را از شما بردارد.
على بن مهزیار می گوید: ما دستور حضرت را همانگونه که فرموده بود اجرا کردیم و زلزلهها به آرامش بدل گشت و دیگر زمین نلرزید و آرام گرفت.[9]
وقتی امام برای شیعه اش دعا کند
بكر بن صالح نقل می کند:
دامادم به امام جواد علیه السلام نوشت: پدرم مرد ناصبى بد اعتقادى است و من از سوی او با زحمت و سختی های متعددی روبرو شدهام، در صورت صلاحدید مرا دعا كنید و به من بفرمایید كه نظرتان در این باره چیست؟ آیا با وى دشمنى کرده و برخورد کنم و یا با بدرفتاری هایش مدارا نمایم؟
حضرت در پاسخ نوشتند: نوشتهات را خواندم و متوجه منظورت شدم و به آنچه درباره پدرت یاد كردى پى بردم ؛ ان شاء اللَّه در باره تو دست از دعا نمىكشم. این را بدان که درباره پدرت، مدارا برایت بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است و همراه با هر مشكلى آسانى است. صبر را پیشه ساز كه عاقبت از آنِ پرهیزكاران است. خداوند تو را بر ولایت آن كس كه ولایتش را پذیرفتهاى ثابت بدارد. ما و شما در امانت خدائیم ؛ همان خدائى كه اماناتش ضایع و تباه نمی شود.
بَكر می گوید: پس از آن خداوند دل پدر او را مطابق میل وى برگرداند به طورى كه در هیچ چیز با او مخالفت نمىورزید.[10]
سخنانی گوهربار از حضرت ابن الرضا
چرا مردم از مرگ متنفرند؟
از امام جواد علیه السلام سوال شد: چرا مسلمانان از مرگ متفرند و آن را دوست ندارند؟
امام در پاسخ فرمودند:
« لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ، وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ حَقّاً لَأَحَبُّوهُ، وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَیْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا» ؛ آنها از مرگ بیزارند چون آن را نشناخته اند که اگر آن را بشناسند و به واقع هم از دوستان خدا باشند بی تردید دوستار آن خواهند بود و می دانستند که آخرت برای آنها بهتر از دنیا است.[11]
هشدار به اظهار نظرهای نادرست در دین
پس از آنکه عموی امام جواد علیه السلام در مجلسی فتوایی نادرست داد و به تعبیر دیگر در دین اظهار نظری کرد که عالمانه نبود حضرت او را متوجه سوال و جواب روز قیامت کرد و با این روش او و دیگران را از این کار برحذر داشت. شیخ مفید (ره) بعد از نقل آن اظهار نظر نادرست می نویسد:
«فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ اتَّقِ اللَّهِ إِنَّهُ لَعَظِیمٌ أَنْ تَقِفَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقُولَ لَكَ لِمَ أَفْتَیْتَ النَّاسَ بِمَا لَا تَعْلَم» ؛ حضرت جواد علیه السلام خشمگین شده نگاهى به عموى خود کرد و فرمود: عمو جان! از خدا بترس! این كار (اظهار نظر در دین) کار دشواری است كه روز قیامت در پیشگاه پروردگار بایستی و از تو بازخواست كند كه چرا براى مردم فتوى دادى با اینكه اطلاع نداشتى.[12]
پی نوشت:
1. بنا بر نقل مصباح المتهجد ص 805 و الأنوار البهیة ص 249
2. کافی ج1 ص488
3. ارشاد ص316
4. المناقب ج4 ص382 و ارشاد ص319
5. ارشاد ص316
6. کافی ج1 ص492
7. همان
8. همان 322
9. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 544
10. امالی شیخ مفیدره ، ص191
11. معانی الأخبار، ص290
12. اختصاص ص102
امید پیشگر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان