ضریح گمشده
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
شنبه 1390/11/01
ضریح گمشده
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم |
|
به ضریح گمشده سر نهم، شب خویش وقف دعا کنم | |
نه ملازمی و نه همدمی، مگر آنکه در شب بی کسی | |
چو شهید کوفه به چاه غم، پر و بال گریه رها کنم | |
به خدا که شمع شکسته ای، به بقیع جان من آورید |
|
که به آستانه مجتبی، همه زخم کهنه دوا کنم | |
غم مجتبی کشدم به خون، که غریب خانه خویش بود |
|
و من این ترانه غرق خون، به کدام واژه ادا کنم | |
من و حضرت، تو شکسته دل، که اگر عدو زندت به تیر |
|
به فدای پیکر پاک تو، دل خود سپر به بلا کنم | |
اگر از غم تو نفس زنم، همه اشک و آتش و خون شوم |
|
بکشم به خون همه را چنان، که مدینه کرب وبلا کنم | |
تو به خلق و خلت احمدی، تو صبور آل محمدی |
|
غم کربلای دگر شود، چو زبان به زخم تو واکنم | |
تو جگر دریده و من غمین، من و داغ لحظه آخرین |
|
به چه روی زینب خسته را، به عیادت تو صدا کنم؟ |
غلام رضا کافی
انتخاب شعر :جواد هاشمی
بخش ادبیات تبیان
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت