آورده اند که ...

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: كه در كار مسلمان این قدر تجب نكن كه كسى كه از ما اهل بیت باشد این كارها از او عجیب نمى باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آورده اند که  ...

انفاق در راه خدا

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید. روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعله های آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید».

سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت. پیامبر فرمود: «از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول می انجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغ تر است» .(1)

 

درس فروتنی

روزی سلمان، در راه می رفت. مردی را دید که از شام می آید و بار خرما و انجیر به دوش دارد. مرد شامی که از به دوش کشیدن بار سنگین، خسته شده بود، با دیدن سلمان که ظاهری ساده و فقیرانه داشت، به خیال اینکه او باربر است، صدایش کرد تا در رساندن بار به مقصد، به او کمک کند و اجرتی بگیرد.

سلمان بار را به دوش گرفت و همراه مرد شامی به راه افتاد. مردم در برخورد با سلمان سلام می کردند و از او به عنوان امیر یاد می کردند و عده ای به سرعت به طرف سلمان آمدند تا بار را از او بگیرند. مرد غریب شامی که تازه فهمیده بود این عابر و رهگذر، امیر مدائن، سلمان فارسی است، با وحشت و خجالت و عذرخواهی فراوان برای گرفتن بار از امیر، پیش آمد، ولی سلمان قبول نکرد و گفت: «باید بار را تا مقصد برسانم!...».

پیامبر فرمود: خدا را سپاس ، كه در میان امت من كسى را قرار داده است كه در صبر و در دعا همچون حضرت نوح است . آنگاه خطاب به سلمان فرمود: تو از برادران دینى خاص ما هستى ، تو محبوب فرشتگان مقربى ، فضیلت تو در ملكوت آسمانها و نزد عرشیان و كروبیان ، روشن تر از خورشید، در روز روشن و صاف است . تو از صاحب فضیلت هائى هستى كه در قرآن ، با تعبیر «الذین یؤ منون بالغیب» ستایش شده اند

آن گاه فرمود: «در این حمل بار سه ویژگی وجود دارد و به همین سبب من این بار را برایت حمل کردم. نخست اینکه کبر را از من دور می کند، دوم اینکه یکی از مسلمانان را در مورد حاجتی که داشته یاری کرده ام و سوم اینکه اگر من این بار را برایت نمی آوردم، ممکن بود فرد دیگری که از من ضعیف تر است، ناگزیر شود این بار را حمل کند».(2) 

 

دعاى مستجاب

روزى سلمان بر جماعتى از یهود مى گذشت كه او را گرفتند و با شلاق بجانش افتادند و بسیار او را زدند. در مقابل اصرار آنان كه مى گفتند: از خدایت بخواه تا تو را از دست ما نجات دهد، فقط از خداوند این را مى خواست كه : خدایا، بر بلا صابرم گردان .

گفتند: پس دعا كن كه خدا بر ما عذاب نازل كند. سلمان دعا نكرد و گفت : شاید در میان شما كسى باشد كه بعدا مسلمان شود. گفتند پس دعا كن عذاب بر كسانى نازل شود كه قابل هدایت نیستند.

سلمان از خداوند عذابشان را طلبید. تازیانه هایشان افعى شد و آنان را بلعید.

همزمان با این ماجرا، پیامبر با جمعى در مجلسى نشسته بود، فرمود: اى مسلمانان ! خداوند در همین ساعت ، برادرتان سلمان را بر بیست نفر از یهودیان پیروز كرد، برخیزید تا به دیدارش برویم ...

پس از دیدار سلمان و ماجراى هلاكت دشمنان ، پیامبر فرمود:

خدا را سپاس ، كه در میان امت من كسى را قرار داده است كه در صبر و در دعا همچون حضرت نوح است . آنگاه خطاب به سلمان فرمود: تو از برادران دینى خاص ما هستى ، تو محبوب فرشتگان مقربى ، فضیلت تو در ملكوت آسمانها و نزد عرشیان و كروبیان ، روشن تر از خورشید، در روز روشن و صاف است . تو از صاحب فضیلت هائى هستى كه در قرآن ، با تعبیر «الذین یؤ منون بالغیب» ستایش شده اند.(3)

 

کرامتی حیرت انگیز

روزى ابوذر به منزل سلمان آمد و دید كه دیگ پر بارى در بالاى سه سنگ گذاشته بود كه ناگاه دیگ سرنگون شد اما نه از گوشت و نه از آبش قطره اى ریخته شد پس دیگ را درست كرد و مشغول صحبت شدند كه ناگاه دوباره سرنگون شد ولى از گوشت و آبش چیزى ریخته نشد و مرتبه سوم ابوذر خیلى متعجب شد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

كه در كار مسلمان این قدر تجب نكن كه كسى كه از ما اهل بیت باشد این كارها از او عجیب نمى باشد.

سلمان برخاست و سه عدد سنگ كوچك به زیر دیگ گذشت سنگها مشتعل شد و دیگ را جوشانید بیتشر تعجب نمود تا این كه آن گوشت را با آبش خوردند ابوذر بیرون آمد و در تعجب كه ناگاه به حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام برخورد كرد. آن بزرگوار از تعجب ابوذر سوال نمود ابوذر دلیل تعجبش را براى حضرت تعریف كرد حضرت فرمود:

تعجب مكن كه در نزد سلمان علوم اولین و آخرین و اسم اعظم خداى تعالى است كسى كه صاحب این درجه باشد این قسم كارها از او عجیب و بعید نیست.

همچنین نقل شده است که روزى مقداد وارد منزل سلمان شد. دید كه دیگى در بالاى سنگ گذاشته و دیگ بدون آتش خود به خود مى جوشد. مقداد در تعجب ماند كه دیگ بدون آتش چطور خود به خود مى جوشد. پس قدرى صحبت نمودند، ناگاه دید كه آب دیگ چنان غلیان و فوران می كند كه اندك ماند از دیگ بالا شده و فرو ریزد. سلمان به مقداد گفت برخیز دیگ را از غلیان و فوران خاموش كن تا آبش ریخته نشود. مقداد برخاست به هر طرف منزل نگاه نگاه كرد چیزى نیافت كه میان دیگ داخل كرده غلیانش را فرو نشاند، معطل ماند. در آن حال دید كه جناب سلمان آمد و دست خود را در میان دیگ جوشان داخل نمود و با دست خود گوشت و آبش آن قدر آمیخت كه دیگ از فوران افتاد.

زیاده از سابق از كار سلمان تعجب نمود تا این كه آنچه در دیگ بود با سلمان خوردند، و بیرون شده و در اثناى راه رسول خدا صلى الله علیه و آله را ملاقات كرد. آن حضرت از تعجب مقداد سوال نمود. مقداد سبب تعجب خود را عرض كرد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

كه در كار مسلمان این قدر تجب نكن كه كسى كه از ما اهل بیت باشد این كارها از او عجیب نمى باشد. (4)

 

پی نوشت:

1) آشنایی با اسوه ها، سلمان فارسی، ص 125؛ به نقل از پند تاریخ، ج 1، ص 190.

2) همان، ص53.

3) همان، به نقل از بحارالانوار، ج 22، ص 372.

 4) داستانهایی از انوار آسمانی، به نقل از كشكول النور، ج 1، ص 218.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

آشنایی با اسوه ها، جواد محدثی.

داستانهایی از انوار آسمانی، رویا یوسفی.

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت