اصول حیات طیبه در کلام امام / بخش2
اصول حیات طیبه در کلام امام رضا(ع) / بخش دوم
اساس بندگى حق تعالى ، آن است كه آدمى در طریق پرستش ، پیوسته تسلیم بى چون و چراى آفریدگار خود شود و تمام سعى او مصرف انجام تكالیف شرعیه و جلب رضاى حق تعالى گردد. مسلما چنین كسى به این حقیقت پى برده است كه این امور براى تقرب به خدا و حصول ملكه تقوا و صفاى نفس و تزكیه و اتصاف به اسماء و صفات الهى وضع شده است و صلاحیت محكمه عقل در اینگونه امور محدود بوده و عدم تشخیص برخى از مسائل اعتقادى دلیل بر بطلان موضوع نیست .
داشتن روح تعبد و بندگى خداوند
انسان براى رسیدن به كمال لایق خود، چاره اى جز این ندارد كه تسلیم قانون الهى باشد. این قانون مجموعه كاملى است كه با برنامه هاى حیاتبخش خود، تمام زوایاى زندگى انسان را روشن مى نماید، زیرا قانونگذار آن ، هر چه بر اساس مصلحت مردم است ، همچون طبیب معالج ، راههاى صلاح و فساد، خیر و شر را تعیین فرموده است .
آیین الهى هرگز تغییر نمى كند، و زایل نمى شود و پیوسته تا دنیا باقى است ، در جهان پایدار است .
بنده واقعى (خدا) و دیندار حقیقى كسى است كه از تمام اوامر الهى بى چون و چرا اطاعت نماید، آنها را صمیمانه به كار ببندد و از نواهیش بى قید و شرط اجتناب كند و تمام سعیش این باشد كه در این آزمون فایق شود، زیرا او تنها ضامن سعادت و نیكبختى را چیزى جز بندگى حق نمى داند.
متاءسفانه در بین برخى از كسانى كه به غرور علمى دچارند و مى خواهند تمام امور را با معیارهاى ناقص عقلى خود بجویند، این رویه حاكم است كه هرگاه به حكمت و فلسفه بعضى از امور معنوى پى نبرند، از قبول آن سرباز مى زنند و به پیروى از مقررات الهى تن در نمى دهند. با آنكه اسلام احترام شایسته اى نسبت به عقل قائل شده ، تا جایى كه آنرا یكى از مبانى دینى و از ادله اربعه به شمار آورده ،(14) و به مسلمانان چنین حقى را داده است كه درباره فلسفه احكام به نقد و بررسى بپردازند، ولى با این وصف درك بسیارى از حقایق الهى از قلمرو عقل كاملا خارج است و آدمى تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات ناقص خود در هر عصر و زمانى مى تواند فلسفه و اسرار احكام الهى را دریابد، ولى به همه آنها دست نخواهد یافت زیرا علم آدمى محدود و عمق و وسعت دستورات الهى نامحدود است .
((دكتر الكسیس كارل )) مى گوید:
عقل نمى تواند به ما نیروى زیستن بر طبق طبیعت اشیاء بدهد. فقط به روشن كردن راه قناعت مى كند، و هرگز ما را به جلو نمى راند، ما بر موانعى كه در پیش داریم ، فایق نخواهیم شد مگر آنكه از عمق روح ما موجى از عواطف سر بیرون كشد.))(15)
همچنین مى افزاید:
((در نظر ما غربى ها جناب عقل را درگه ، بالاتر از عشق است ، در غرب علم مى درخشد، در صورتى كه مذهب به خاموشى مى گراید، ما همچنان در توسعه و تقویت قدرت مغزى خود مى كوشیم ، اما كوششهاى معنوى روح مانند احساس اخلاقى ، احساس جمال و بخصوص احساس خداشناسى ، باز ایستاده است )).(16)
((یوسوئه )) مى گوید:
((علم ما را تنها بر طبیعت مسلط و پیروز مى گرداند، و فقط ایمان است كه ما را بر خویشتن تسلط مى بخشد، این خلاء ایمان است كه آدمیان را این چنین بى بند و بار كرده است به طورى كه مانند درندگان در كوچه و بازار دنبال طعمه جنسى خود مى گردند و هر چه در این كار بیشتر موفق مى شوند، بر آز و نیاز آنان افزوده مى شود)).(17)
این معنى جاى هیچگونه تردیدى نیست كه دانشمندان علوم تجربى ، حق بزرگى به گردن مردم دارند ولى این حقیقت را هیچگاه نباید از نظر دور داشت كه هر چیزى براى خود میزان سنجش مخصوص دارد، مسائل هر علمى مقیاس مخصوص به خود دارد كه باید به واسطه آن سنجیده شود، هیچگاه نمى شود گرما و سرما را با متر اندازه گرفت و یا حجم اجسام را با هواسنج معین نمود. بدیهى است مقدسات مذهبى و مبادى اخلاقى و یا به طور كلى معنویات از دایره علوم تجربى بیرون است و علوم طبیعى نمى تواند درباره اصالت و عدم اصالت آن اظهار نظر نماید.
((دكتر مارتین لوتركنیگ ، رهبر سیاهان آمریكا)) مى گوید:
((هرگز بین دین و دانش اختلافى وجود ندارد. جهانهاى این دو از هم متمایز و راههاى آنها از هم جدا است . دانش مى جوید و دین تفسیر مى كند. دانش به آدمى معلوماتى مى دهد كه قدرت است و دین به انسان حكمتى مى بخشد كه كنترل است ، دانش معمولا به كردار مى پردازد و دین به آثار، دانش و دین رقیب نیستند بلكه مكمل یكدیگر مى باشند، دانش از نابودى دین در كارهاى نامعقول و ناصواب توده مردم جلوگیرى مى كند و متقابلا دین مانع است كه دانش در لجن زار پیش پا افتاده مادیات و انكار اصول اخلاقى فرو برود)).(18)
انسان منصف باید همیشه در امورى كه در آن فكرش به جایى نمى رسد، از تسریع و عجله و نتیجه گیرى و داورى منفى خوددارى كند.
((باید بپذیریم كه آنچه فیلسوفان و متفكران اجتماعى به نام ایدئولوژى بافته اند، گمراهى و سرگشتى است ، براى انسان از نظر ایدئولوژى یك راه بیشتر وجود ندارد و آن ایدئولوژى از طریق وحى است . اگر ایدئولوژى از طریق وحى را نپذیریم ، باید بپذیریم كه انسان فاقد ایدئولوژى است )).(19)
((شیخ ابوعلى سینا)) نابغه زمان و نادره دوران ، براى كسانى كه مى خواهند همه مسائل را با عقل خود بسنجند تا به مرحله باور رسند، مى گوید:
((پاره اى از خصوصیات معاد، از جمله امورى است كه عقل ما به آن راه ندارد، ولى از آنجا كه گزارشگر صادق ، رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) به آن خبر داده است ، ما آنرا مى پذیریم و باور مى كنیم )).(20)
متاءسفانه گروهى تنها به عقل اصالت مى دهند و دیگر امور را قبول ندارند، این گروه فقط مى خواهند از راه عقل و تجربه ، همه چیز را دریابند و با پاى چوبین بى تمكین به قله رفیع سعادت صعود كنند و از آنجا افق عظیم حیات انسانى را تماشا كنند، در حالى كه عقل قدرتش محدود است و در بسیارى از موارد نمى تواند از انسان دستگیرى كند و او را به طى طریق صحیح رهنمون سازد.
امام رضا (علیه السلام ) فرمود:
((همانا خداوند مردم را به اطاعت و فرمانبردارى خود آزمایش مى كند، خواه ماده آزمایش براى آنان قابل تعقل باشد، خواه نباشد و هدف آزمایش این است كه حجت خداوند بر مردم الزام آور باشد و جاى شبهه در اطاعت و عدم اطاعت او باقى نماند.
بر این اساس بدان كه سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمانبردارى از خداوند این است كه ما تسلیم بدون قید و شرط خدا باشیم ، چه در امورى كه عقل ، آنها را درك مى كند و چه امورى كه عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقیقت آنرا درك نمى نماید)).
ادامه دارد...
15- راه و رسم زندگى ، ص 113.
16- نیایش ، ص 57.
17- تاریخ علم (شبلى نعمان )، ص 215.
18- نداى سیاه ، ص 9.
19- وحى و نبوت ، ص 63.
20- شفا، فصل معاد (منه ما هو منقول فى الشریعة ، ولا سبیل الى اثباته الا من طریق الشریعة وتصدیق خبر النبى ...)
21- بحارالانوار، جلد 17، ص 209.
بخش حریم رضوی