پرتو جمال تو

شد پرتوِ جمالِ تو اي آشناي من تنها دليلِ و علتِ آن ابتداي من گر اين كمينه را به غلامي كني قبول هست آن حديث دولت بي‌انتهاي من
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرتوِ جمالِ تو

شد پرتوِ جمالِ تو ای آشنای من

تنها دلیلِ و علتِ آن ابتدای من

گر این كمینه را به غلامی كنی قبول

هست آن حدیث دولت بی‌انتهای من

بخشم بهشت و جنّت خود را به دیگران

باشد بهشتِ سبزِ نگاهت برای من

قبل از طلوع تو شبِ من شامِ تیره بود

امشب ببین به حالِ وصالت هوای من

در جشن جلوه‌ات به خدا زین العابدین

لبریزِ خنده حاجتِ حاجت روای من

امشب كه قلبِ خاكی من را طلا كنی

با من بگو شمارِ عیارِ طلای من

بر تار و پود فرشِ وجودم خوش آمدی

ای خون تازه بر رگِ سرخِ صدای من

 

بخش عترت و سیره تبیان

 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت