آزار به بهانه ي دوست داشتن

عشق و علاقه به همسر، از يک سو مهمترين عامل بقا و شيريني زندگي مشترک است و از دگر سو، عاملي براي تحمل سختي ها و مصائب احتمالي در زندگي. متاسفانه، گاهي معناي اين دوست داشتن سوءتعبير مي شود و به صورت شق زيبايي از جلوه آزار و اذيت ديگري نمايان مي گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اين عشق است يا جلوه اي نو از آزار؟ 


عشق و علاقه به همسر، از يک سو مهمترين عامل بقا و شيريني زندگي مشترک است و از دگر سو، عاملي براي تحمل سختي ها و مصائب احتمالي در زندگي. متاسفانه، گاهي معناي اين دوست داشتن سوءتعبير مي شود و به صورت شق زيبايي از جلوه آزار و اذيت ديگري نمايان مي گردد.

به بهانه ي دوست داشتن، محبت و علاقه به همسر،  شريک زندگي مان را در زنداني از بايد و نبايد ها محصور مي کنيم؛ به خود اجازه مي دهيم به دفعات متعدد به او تلفن کرده  و يا از او سوال کنيم که « کجا بودي »،« چکار کردي »  « کي مي‌آيي؟ » و...

با گذشت اندک زماني، متهم اين زنداني، از شک  وترديد و  توبيخات مدام  زندانبان عاصي شده و اظهارخستگي و درماندگي خواهد نمود و انديشه گريز ازحصار بدبيني اين زندان و زندانبان تمناي تمامي لحظات زندگي اش خواهد شد.

 

از همان روزهاي نخستين زندگي، رگه‌هايي از بدبيني در روابط زوج قابل مشاهده است. زوجين جوان، بالاخص خانم ها، در اوايل آشنايي و يا سالهاي ابتدايي ازدواج، تماس هاي مکرر،سوال و جواب هاي بي مورد همسر و رفتارهاي از اين قبيل را (مثلا، تماس مکرر ،در طي روز، يک مرد به نامزدش و پرسش مودبانه «کجا هستي؟ مي‌خواستم احوالت را بپرسم»)، به اشتباه، عشق و علاقه شخص مقابل تعبير نموده و بدان توجه چنداني نمي‌کنند غافل از آن که، علاقه مندي و دوست داشتن نيز همانند هر موضوعي ، قواعد خاص خود را دارد.  احساساتي بدين سان مهيج و جالب، نه تنها مناسب نيست بلکه مسبب اصلي جدايي عاطفي همسران از يکديگر در زندگي مشترک مي باشد و  در آينده اي نه چندان دور،کانون گرم خانواده‌ را با مشکلات عديده اي مواجهه خواهد نمود.

برخي، داستان عشق خود را با بعضي از شخصيت هاي قصه ها و فيلم ها همانند دانسته و تشابه مثل مي کنند اما با چشيدن طعم تلخ فراز و نشيب هاي عشق نا پخته، به اين عبرت دست مي يازند که زندگي مشترک با رمّان ها و فيلم هاي عاشقانه تفاوت فاحشي دارد.

عشق بعد از ازدواج، محصول زمان است و با آرامش و درک متقابل، به بالندگي و اوج مي رسد و اعتماد به همسر، زمينه اصلي عشق است و دو نفري که نسبت به هم علاقه مند و  متعهد مي باشند با وجود فرسنگ ها دوري، تنها  يک نفر را دلمشغولي ذهني خود مي دانند و در همه حال و احوال به او مي‌انديشند و لاغير. انحصار طلبي مطلق، زمينه اي براي تقويت حس حسادت است که اگر ناشناخته باقي بماند و ريشه هاي ستبرش را بيش از بيش بپروراند بي شک مهمترين عامل سو ظن و عدم اعتماد در زندگي زناشويي خواهد بود.

يکي از شايع‌ترين علت مراجعه زوجين به مراکز مشاوره، اختلالي است تحت عنوان بدگمانى و سوءظن‏

فرد بدبين تفسير غلطي از رفتار ديگران دارد، احساس هميشگي او بر آن است که هر چيزي که مي‌بيند و مي شنود با آن چيزي که در پشت صحنه است تفاوت دارد ، به واقع اين رفتار از يک احساس مثبت  نشات نمي گيرد  و فرد بدبين حتي خوبي را نيز  بد تفسير مي کند

ابتلا به اين اختلال در خانم ها شيوع بيشتري دارد اما در آقايان شديدتر و مشکل‌ساز است و پيامدهاي خطرناک‌تري به همراه دارد؛ بيشترين ميزان مراجعه از جانب زنان به ستوه آمده اي است که ديگرتاب تحمل شكنجه و عذاب‏روحى اتهامات همسر را نداشته و اين متهم بيگناه،  به  ناچار براي رفع آن، دست آويز مشاوران مي شود.

برخي از زوجين، رابطه زن و شوهري را با رابطه پليسي اشتباه گرفته اند؛ در چنين رابطه اي يکي از زوجين متهم و ديگري بسان  پليسي مي باشد که در همه احوال به دنبال خلاف‌کار است و اعمال و حركات همسرش را تحت نظر مي گيرد.

فرد مبتلا، بى‏جهت نسبت ‏به همسرش بدبين مي باشد، نگاهي بدبينانه به تمامي رفتارها و گفتار همسر دارد، بهانه‏جويى و ايرادگيري مي کند، همچون سايه اي در تعقيب همسر است و زندگي همسر را محصور به  محدوديت هاي خود مي کند . از نظر چنين فردي، هر گونه پاسخدهي رفتاري و کلامي همسر، حتي در قبال سخت گيري ها و تعصبات غلط و توهمات بيجاي وي، مترادف با خيانت همسر قلمداد مي شود و او را بر آن وا مي دارد براي اثبات ادعاي بي منطق خود از در و ديوار شاهد و قرينه پيدا كند و در نهايت،  متعاقب چنين مراقبت هاي افراطي و تحت نظر و سيطره  ديگري بودن ، آسايش و اطميناني که  لازمه زندگي سالم  است رخت بربسته و زندگي به  کام فرد و خانواده‏ تلخ مي شود.

 

روان شناسان عوامل چندي را در بروز  بدبيني بين همسران موثر دانسته اند که در ذيل به آنان اشاره مي نمائيم:

حسادتها

برخي از روان شناسان معتقدند ، بدبيني اول بار، از يک حسادت ساده شروع مي‌شود. مثلا، مردي پس از برگشت از يک مهماني به همسرش مي گويد: « تو مرا دوست نداري،  در مهماني، اصلا به من توجه نمي‌کردي و مرا نمي ديدي ،  انگار به ديگران( شايد اسم فرد خاصي نيز ذکر شود) بيش از من علاقه مندي ».

تمناي ديگري به طور مطلق و خواهان کسب محبت انحصاري همسر براي خود ، تا حدي طبيعي است؛ اما اگر اين احساس، از حد معمول پا را فراتر بگذارد، باعث ايجاد آشفتگي در روابط زن وشوهر شد.

حسادت و حس اينکه همسرم به ديگران، بيش از من بها مي دهد ؛ تدريجا به افکاري با رنگ و بوي پارانوئيدي(شک و بدگماني ) تبديل مي شود و متعاقب آن، فرد به انجام رفتارهاي جنون آميز و دور از ذهني مبادرت مي ورزد تا بدين طريق، مرهمي براي تسکين  و فروکش کردن زبانه هاي شعله ور آتش حسادت  خود دست يابد؛ لذا، عدم کنترل  و پرورش افراطي اين حس ،مشکلات عديده اي را براي ارکان اصلي  زندگي و کيفيت آن وارد مي سازد. 

غيرت و تعصب افراطي

برخي از روان شناسان، تعصب و غيرت افراطي را منشاء سوء ظن‌ها تلقي مي نمايند و اظهار مي دارند، گاهي يکي از زوجين ،از واقعيات  وجودي و شخصيتي ديگري بي خبر است و تحت شرايط مختلف، همسر را متهم  به ايجاد فساد در حيات خانواده و مسبب درد و آلام خود قلمداد مي کند و اين انديشه  کاذب" تلاش همسر براي کنار زدن او" توبيخات مکرر و آزارهاي رواني متمادي را  براي هر يک از طرفين رقم خواهد زد.

بيماري‌

روان شناسان معتقدند بدبيني و سوءظن، بدون وجود قراين مبرهن و مشخص براي اثبات، خود بيماري تلقي مي شود. وجود برخي از بيماري‌هاي رواني ،علت  اصلي سوءظن و بدبيني هاي افراطي است ؛مثلا،گاهي بدبين، فردي وسواسي است که براي فرار از مشکلاتي که روح و روانش را درهم  مي فشرد، گرفتار اين اعمال مي شود . نازپروردگي ،بي‌حوصلگي‌ها، ناراحتي هاي عصبي، مصرف برخي از داروها و مواد، و ... فرد را مستعد اين بيماري مهلک مي کند.

غالبا افراد بدبين، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار نمي باشند و هر گونه مواجه همسر با ديگران را تهديدي حياتي در سلب علاقمندي  و توجه همسر بر خود مي پنداراند که غالبا  اين ترس را نيز با مفهومي به نام عشق و علاقه پنهان مي کنند

اعتماد به نفس پايين

غالبا افراد بدبين، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار نمي باشند و هر گونه مواجه همسر با ديگران را تهديدي حياتي در سلب علاقمندي  و توجه همسر بر خود مي پنداراند که غالبا  اين ترس را نيز با مفهومي به نام عشق و علاقه پنهان مي کنند ، در حالي که ما حصل عشق راستين، امنيت و آرامش است نه نگراني و تنش روز افزون. 

ساده انديشي و تحت تاثير محض ديگران بودن

متاسفانه برخي از زوجين، ساده انديش و خامند و به شدت تحت تاثير گفته هاي بي منطق و حتي گاها حسادت مابآنه اطرافيان قرار مي گيرند و به تحريکات و ايجاد آشفتگي آنان در زندگي شان پاسخ مثبت داده و به دست خود تيشه به ريشه آرامش زندگي شان زده و آتش خانمان سوز بد بيني و سوءظن را به  کانون گرم خانواده به ارمغان مي آورند.

عقده‌ها و محروميت‌ها و سابقه تلخ درزندگي (علي الخصوص در دوران کودکي)

گاهي عقده‌هاي رواني و محروميت‌هاي مربوط به دوران گذشته  و تجارب تلخ زندگي، علت بدبيني و شک است. تجربه و لمس برخي از پيشامدهاي نه چندان خوشايند ( چه شخصي و چه در ديگران)، بستري را براي  حساسيت و احتياط  افراطي فراهم مي آورد و فرد را راجع به آن مهم،  نسبت به همسر بدبين مي سازد.

 

خودخواهي‌ها و ماجراجوئي‌ها

ماحصل نهايي وجود دو خصيصه ،خودخواهي و ماجراجويي، چيزي جز انديشه  سودمند طلبي محض براي خود و  بي پروايي نخواهد بود که به موجب آن فرد تنها به اقتضاعات حال انديشيده  و فکر خود را اصلح ترين  پنداشته و بر آن اساس ،با ديگران برخورد مي نمايد و تخطي ديگران از اين اوامر حتمي الواقع و به جا، به منزله خيانت به آنان در نظر گرفته مي شود  که متعاقباً بدبيني و شرارت بر اين انديشه  خام خيانت دامن زده و بالاخره، بدين ترتيب است که زندگي بر طرفين تيره و تار مي شود.

 

ادامه اين مطلب را در مقاله " انحصار شش دانگ قلب همسر ممنوع! " در روزهاي آينده مطالعه کنيد.

 

نسرين صفري

بخش خانواده ايراني تبيان


 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت