اعمال نظر شخصى در فرامين الهى

عدم پايبندى به تعهدات، سابقه ديرينه و طولانى در تاريخ يهود دارد و از ابتداى تاريخ اين قوم تا امروز با آن همراه بوده است. هرگاه يهود پيمانى به عهده مي گرفتند، به آن وفادار نمي ماندند و چنانچه پيمان دسته جمعى مى‏ بستند، باز عده ‏اى پيمان شكنى مى‏ كردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اعمال نظر شخصى در فرامين الهى


عدم پايبندى به تعهدات، سابقه ديرينه و طولانى در تاريخ يهود دارد و از ابتداى تاريخ اين قوم تا امروز با آن همراه بوده است. هرگاه يهود پيمانى به عهده مي گرفتند، به آن وفادار نمي ماندند و چنانچه پيمان دسته جمعى مى‏ بستند، باز عده ‏اى پيمان شكنى مى‏ كردند.


عدم پايبندى به تعهدات اجتماعى

عدم پايبندى به تعهدات، سابقه ديرينه و طولانى در تاريخ يهود دارد و از ابتداى تاريخ اين قوم تا امروز با آن همراه بوده است. هرگاه يهود پيمانى به عهده مي گرفتند، به آن وفادار نمي ماندند و چنانچه پيمان دسته جمعى مى‏ بستند، باز عده ‏اى پيمان شكنى مى‏ كردند. براي مثال پس از ورود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مدينه، يهود «بنى نضير» و «بنى قريظه» با شخص پيامبر صلي الله عليه و آله عهد كردند كه به دشمنان او كمك نكنند، اما پيمان شكستند و در جنگ خندق با مشركان مكه همكارى نمودند.

در حقيقت اين شيوه ديرينه يهود است كه به عهد خويش پايبند نيستند، هرگاه پيمانى دسته جمعى مى‏ بندند، عده ‏اى از آنان پيمان را ناديده مى ‏گيرند و حاضر به عمل به آن نيستند(1): «أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَريقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»؛ «و آيا چنين نيست که هر بار آن ها [=يهود] پيماني (با خدا و پيامبر) بستند، جمعي آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آري، بيشتر آنان ايمان نمي ‏آورند».(2)

 

اعمال نظر شخصى در فرامين الهى

يهود اقدامات متعددى را در راستاى تحريف كتب آسمانى انجام داده است و در نهايت آنچه اكنون در اختيار دارند، كمتر رنگ الهى دارد. گاه تحريف آن ها معنوى بود؛ يعنى عباراتى را كه در كتاب آسمانى نازل شده بود، برخلاف معناى واقعى آن تفسير مى‏ كردند، گاه نيز دست به تحريف لفظى مى ‏زدند. در برخى موارد نيز اقدام به مخفى ساختن قسمتى از آيات الهى مى‏ كردند؛ يعنى آنچه را موافق ميل‏ شان بود، آشكار و آنچه خلاف ميل آن ها بود، كتمان مى ‏نمودند. حتى گاه با وجود حاضر بودن كتاب آسمانى، براى اغفال مردم دست خود را روى قسمتى از آن مى‏ گذاشتند تا طرف مقابل نتواند آن را بخواند.

مردم عادى يهود هر سال منافع و مبالغي را به يهود به علما و دانشمندان مي دادند. آن ها كه صفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را در تورات خوانده بودند، وقتي منافع خويش را در خطر ديدند صفات پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله را انكار کردند و طوري جلوه دادند تا توده‏ هاى مردم به حقانيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پى نبردند

علاوه بر تحريف تورات توسط بنى اسرائيل كه اغلب به دليل منافع مادى و شخصى خود صورت مى ‏گرفته است، قرآن مجيد در آياتي از تحريف روشنى كه توسط يهوديان در جريان ظهور اسلام صورت گرفت، پرده بر داشته است.(3) بعد از ظهور اسلام همگان اميد داشتند که يهود (به ويژه يهوديان مدينه) بيش از ساير اقوام ايمان بياورند، فوج فوج به دين اسلام در آيند و به گسترش آن در سراسر جهان كمك كنند، اما پس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه مهاجرت كرد، يهوديان رفتارى نشان دادند كه همه اميدها را به يأس تبديل كرد: « أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَريقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»؛ « آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اينکه عده‏ اي از آنان، سخنان خدا را مي ‏شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مي‏ کردند، در حالي که علم و اطلاع داشتند؟».(4)

مردم عادى يهود هر سال منافع و مبالغي را به يهود به علما و دانشمندان مي دادند. آن ها كه صفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را در تورات خوانده بودند، وقتي منافع خويش را در خطر ديدند صفات پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله را انكار کردند و طوري جلوه دادند تا توده‏ هاى مردم به حقانيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پى نبردند.

آن ها به سبب خطرى كه براى منافع شخصى ايشان قابل تصور بود، اوصاف واقعى پيامبر در تورات را تغيير دادند و ضد آن را نوشتند. وقتى توده مردم از علماى خود مى‏ پرسيدند آيا اين همان پيامبر موعود در تورات است كه بشارت او را قبلاً به ما مى ‏داديد، علماى يهود آيات تحريف شده را مى‏ خواندند و به اين وسيله آن ها را قانع مى ‏كردند: «سَلْ بَني إِسْرائيلَ کَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَديدُ الْعِقابِ»؛ «از بني اسرائيل بپرس: چه اندازه نشانه ‏هاي روشن به آن ها داديم؟ (ولي آنان، نعمت ها و امکانات مادي و معنوي را که خداوند در اختيارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسي که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبديل کند (و در مسير خلاف به کار گيرد، گرفتار عذاب شديد الهي خواهد شد) که خداوند شديد العقاب است».(5)

آنان امكانات، خدمات و منابع مادى و معنوى اي را که در اختيار داشتند، در مسيرهاى تخريبى، انحراف، گناه و ستم به كار گرفتند؛ در نتيجه گرفتار تبديل نعمت شدند و همين كار زندگى آن ها را به هم ريخت: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصاري نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ».(6)

 

حسادت و كينه توزى

ايمان بنى اسرائيل نسبت به خداوند، ناقص و سطحى بود؛ از اين رو به خود اجازه مى ‏دادند که هر ناروايى را به خداوند بزرگ نسبت دهند و از آن نيز پروا نداشتند. اعتقاد آن ها به خداوند در حد محسوسات بيشتر نبود و هر چيز وراى محسوس را قبول نداشتند؛ بنابراين نسبت به ذات بارى تعالى رفتارهاى ناروا و سخيف داشتند: « وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ کَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ کَثيرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ»؛ « و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است. دست هايشان بسته باد و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهي) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، مي ‏بخشد! ولي اين آيات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغيان و کفر بسياري از آن ها مي‏ افزايد و ما در ميان آن ها تا روز قيامت عداوت و دشمني افکنديم. هر زمان آتش جنگي افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براي فساد در زمين، تلاش مي‏ کنند؛ و خداوند مفسدان را دوست ندارد».(7)

يهوديان که قبل از ظهور اسلام، خود را سرور جوامع و اقوام مى ‏دانستند و آقايى و فخر بر ساير اقوام و جوامع را حق مسلم خويش مى‏ پنداشتند، در تورات با صفات پيامبر آينده به خوبى آشنا بودند و مى ‏دانستند كه در جزيرة العرب ظهور مى‏كند؛ از همين رو به مدينه و اطراف آن مهاجرت كرده بودند تا پيامبر آخرالزمان از ميان آن ها باشد و به اين وسيله نيز در هر شرايطى مشركان مدينه را به ظهور پيامبر آينده تهديد مى‏ كردند.

مشركان مدينه نيز به اين دليل که در اين زمينه احساس عجز مى‏كردند، همواره در برابر علم و دانش آن ها سر فرود مى آوردند؛ اما وقتي آوازه ظهور پيامبر آخرالزمان از ميان قوم غير از آن ها به گوششان رسيد، بسيار ناراحت و عصبى شدند، به خصوص هنگامى كه احساس كردند اين پيامبر، همان پيامبر بشارت داده شده از سوى تورات و كتابش سرشار از حقيقت و تكميل كننده تورات است و چنانچه بخواهند به تورات پايبند بمانند، بايد به اين پيامبر ايمان بياورند، تمام تلاش و كوشش خويش را جهت مخالفت با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به كار گرفتند. اين امر نيز به آن دليل بود كه يهوديان اصولاً مردمى حسود و ستم پيشه بودند و زمانى كه بافته‏هاى ذهنى خويش را نقش بر آب ديدند، كينه و حسادت شان به اوج رسيد و هر لحظه به خشم درونى و كفر و طغيانشان افزوده ‏شد.

 

پي نوشت ها :

1. تفسير نمونه، ج1، ص 258.

2. بقره: 100.

3. ر.ک: بقره: آيات 41 ،75،  78 و 79.

4. همان: 75.

5. بقره: 211.

6. مائده: 18.

7. مائده: 64.

زهرا رضائيان

بخش قرآن تبيان

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت