خطر عشق دروغين و اثرش بر مرگ

هرکس به چيزي عشق ناروا ورزد، نابينايش مي کند، و قلبش را بيمار کرده، با چشمي بيمار مي نگرد، و با گوشي بيمار مي شنود، خواهش هاي نفس پرده عقلش را دريده، دوستي دنيا دلش را ميرانده است، شيفته ي بي اختيار دنيا و برده ي آن است و برده ي کساني است که چيزي از دنيا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارتباط تنگاتنگ عشق دروغين با فراموشي مرگ

از ديدگاه نهج البلاغه


کساني که اسير عشق دروغيند با اينکه گرفتار شدگان فريب خورده را مي نگرد که به هيچ وجه نه راه پس دارند و نه راه پيش و در چنگال مرگ اسيرند [اما با اين حال عبرت نمي گيرند و همچنان در خواب غفلت به سر برده و مرگ را به دست فراموشي سپرده اند]


«و من عشق شيئا أعشي بصره، و أمرض قلبه، فهو ينظر بعين غيرِ صحيحة، و يسمع بأُذن غير سميعة، قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت قلبه، و ولهت عليها نفسه، فهو عبدٌ لها و لمن في يديه شي منها، حيثما زالت زال إليها و حيثما أقبلت أقبل عليها، لا ينزجر من الله بزاجزٍ و لا يتّعظ منه بواعظ،  و هو يري المأخوذين علي الغرّة حيث لا إقالة و لا رجعة، کيف نزل بهم ما کانوا يجهلون، و جاءهم من فراق الدنيا ما کانوا يأمنون و قدموا من الآخره علي ما کانوا يوعدون، فغير موصوف ما نزل بهم

»1

ترجمه:

 هرکس به چيزي عشق ناروا ورزد، نابينايش مي کند، و قلبش را بيمار کرده، با چشمي بيمار مي نگرد، و با گوشي بيمار مي شنود، خواهش هاي نفس پرده عقلش را دريده، دوستي دنيا دلش را ميرانده است، شيفته ي بي اختيار دنيا و برده ي آن است و برده ي کساني است که چيزي از دنيا در دست دارند، به هر طرف برگردد او نيز بر مي گردد و هرچه هشدارش دهند از خدا نمي ترسد.

از هيچ پند دهنده اي شنوايي ندارد، با اينکه گرفتار آمدگان دنيا را مي نگردند که راه پس و پيش ندارند و در چنگال مرگ اسيرند.

مي بيند که آنها بلاهايي را که انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنيايي را که جاويدان مي پنداشتند از آنها جدا شده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسيد، و آنچه بر آنان فرود آيد وصف ناشدني است.

امير متقيان پيرامون اين امر به زيبايي فرموده: هرکس به چيزي عشق ناروا ورزد، آن عشق نابينايش کرده و قلبش را بيمار مي کند و لذا با چشمي بيمار مشاهده مي نمايد و با گوشي بيمار مي شنود

شرح گفتار

خطر عشق دروغين

امير بيان علي (عليه السلام) در اين فراز نوراني از خطبه ي 109نهج البلاغه درد عمومي و فراگيري که گريبان جامعه ي انساني را گرفته و هستي آنها را به يغما برده، به همگان گوشزد نموده است. آن درد خانمان سوز، عشق هاي کاذب و دلبستگي هاي دروغيني است که به هيچ وجه پايه و اساسي نداشته و تنها با ظاهري فريبنده، قلب و جان انسان ها را مجذوب خود ساخته است، چنين عشقي مي تواند بسيار خطر آفرين و مشکل ساز باشد، به گونه اي که در اثر آن چه بسا سرمايه ي عظيم ايمان آدمي که عمري به پاي آن زحمت کشيده و بابتش هزينه هنگفتي پرداخت نموده است، بر باد فنا رود. چرا که چنين عشقي خانه ي قلب آدمي را تسخير و گوش جانش را ناشنوا مي کند، طبيعي است که در چنين موقعيتي، انسان چشم بر روي حقايق عالم بسته و سخنان حق، کوچکترين اثري در وجودش نمي بخشد.

امير متقيان پيرامون اين امر به زيبايي فرموده: (من عشق شيئاً أعشي بصر، و امرض قلبه، فهو ينظر بعين غير صحيحة، و يسمع بأذن غير سميعة)؛ هرکس به چيزي عشق ناروا ورزد، آن عشق نابينايش کرده و قلبش را بيمار مي کند و لذا با چشمي بيمار مشاهده مي نمايد و با گوشي بيمار مي شنود.

طبق فرمايش حضرت علي (عليه السلام)، ريشه اي انحراف چنين اشخاصي، دنيا دوستي و دلبستگي به دنيا و لذايذ آن است، دلبستگي اين گروه، در حدي است که شيفته ي بي اختيار دنيا شده و خود را چون برده اي در اختيار دنيا قرار داده اند به گونه اي که دنيا هر طرف رود آنها نيز به همان طرف مي روند، و در اين مسير چنان مجذوب دنيا شده اند که به هيچ نصيحت و موعظه اي گوش فرا نمي دهند.

نقش عشق دروغين در فراموشي مرگ

امير بيان در بخشي ديگر از همين خطبه ي نوراني، به نقش فوق العاده مؤثر عشق دروغين در فراموشي مرگ پرداخته و در اين باره مي فرمايد: (و هو يري المأخوذين علي الغره حيث لا اقالة و لا رجعة، کيف نزل بهم ما کانوا يجهلون) کساني که اسير عشق دروغيند با اينکه گرفتار شدگان فريب خورده را مي نگرد که به هيچ وجه نه راه پس دارند و نه راه پيش و در چنگال مرگ اسيرند [اما با اين حال عبرت نمي گيرند و همچنان در خواب غفلت به سر برده و مرگ را به دست فراموشي سپرده اند]

با دقت و تأمل در فرمايش مولاي متقيان مي توان اين گونه نتيجه گرفت که عشق هاي مجازي و دروغين، ارتباط تنگاتنگي با فراموشي مرگ دارد و لذا مي توانند به شدت سعادت ابدي آدمي را به مخاطره انداخته و او را در چاه ضلالت و گمراهي گرفتار نمايند.

 

شهوت جنسي خطرناک ترين شهوت نفساني

چنانچه دانستيد مولاي متقيان در کلام نوراني خويش به موضوع شهوات پرداخته و خطر آن را به همگان گوشزد نمودند، نکته قابل توجه در اين باره آن است که اگرچه شهوت در کلام امير بيان علي(عليه السلام) داراي معناي وسيع و گسترده بوده و تمام مصاديق خواهش هاي نفساني را شامل مي شود، اما در اين ميان خطرناک ترين نوع از شهوات نفساني، شهوت جنسي است.

خطر شهوت جنسي به اندازه اي است که حتي ممکن است نيرومندترين انسان ها از نظر ايمان و تقوا نيز در اين مسئله دچار لغزش شده و به کار ناشايستي که هرگز گمان آن نمي رفت، دست زنند.

بنابراين مي توان گفت: قوي ترين حربه ي شيطان در زمينه ي فريب انسان، موضوع بسيار خطرناک شهوات جنسي نامشروع و حرام است و در اين امر هيچ فرقي ميان زن و مرد وجود ندارد، بلکه هر يک به گونه اي ممکن است در منجلاب چنين شهوات خانمان سوزي گرفتار شوند. صفحات تاريخ پر شده از سرنوشت انسان هاي سياه بختي که در اثر عشق شهواني نامشروع، از قلّه رفيع انسانيت سقوط و در چاه هلاکت ابدي گرفتار شده و لکّه ي ننگي در اين زمينه از خود در زندگي به جاي گذاشته اند.

امير بيان علي (عليه السلام) از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پيرامون اين موضوع نقل مي کند که حضرت فرمود: (گراد گرد بهشت را دشواري ها و گرداگرد آتش جهنم را هوس ها و شهوات گرفت است... رحمت خدا بر کسي که شهوت خود را مغلوب و هواي نفس را سرکوب کند، زيرا کار مشکل، بازداشتن نفس از شهوت بوده که پيوسته خواهان نافرماني و معصيت است)2

خطر شهوت جنسي به اندازه اي است که حتي ممکن است نيرومندترين انسان ها از نظر ايمان و تقوا نيز در اين مسئله دچار لغزش شده و به کار ناشايستي که هرگز گمان آن نمي رفت، دست زنند

بنابراين طبق فرمايش گهر بار پيامبر عزيز اسلام (صلي الله عليه و آله) و ساير پيشوايان معصوم (صلوات الله عليهم اجمعين)، ما بايد کمر همت را بسته و با تمام قوا به جنگ هواي نفس و شهوات نامشروع خود برويم، چرا که هواي نفس غول سرکشي است که اگر مهارش را رها سازيم، عاقبت چون اسب چموشي که بر آن سوار شده ايم ما را بر زمين زده و در نهايت در چاه هلاکت ابدي گرفتار مي نمايد. در اين زمينه آن دسته از انسان ها که بايد بيشتر مراقب باشند، جوانان و نوجواناني هستند که تازه به دوران حساس و سرنوشت ساز بلوغ پاي نهاده اند، زيرا انسان در دوران نوجواني به طرز عجيبي آتش شهوت جنسي در درونش شعله ور گشته که با اندک تحريکي، اين شعله ي خطر آفرين از درون به بيرون سر کشيده و خرمن ايمانش را به آتش مي کشد.

 

پادشاهي که در اثر عشق شهواني سر پيامبر خدا را بريد!

با مطالعه ي زندگي پيشينيان با سرگذشت کساني مواجه مي شويم که در اثر شهوت جنسي، پرده ي عقلشان دريده و دست به جنابات فجيعي زده اند که قلم از ذکر آن شرم دارد، يکي از آن افراد، پادشاه هوسبازي به نام «هيروديس» است، او بعد از مرگ برادرش (فيلبوس) با همسر برادرش که داراي دختر جواني به نام «هيروديا» بود، ازدواج کرد. طولي نکشيد که اين شاه هوسباز، عاشق «هيروديا» دختر برادرش مي شود، آتش عشق چنان در وجودش شعله ور شد که در نهايت تصميم گرفت با او ازدواج کند. خبر اين ازدواج به حضرت يحيي رسيد، آن حضرت با صراحت اعلام کرد که اين ازدواج حرام است و در اثر همين مخالفت کينه ي حضرت يحيي را به دل گرفت.

هيروديس هر سال، روز تولّد خود را جشن مي گرفت، وقتي روز آن فرا رسيد، هيروديا از اين فرصت استفاده کرد، طبق سفارش مادرش خود را آرايش نموده و با پوشيدن لباس هاي زيبا رقص کنان به مجلس شاه وارد شد، هيروديس که مست و مخمور شراب شده بود به او رو کرد و گفت: اي آفت دين و دنيا، هرچه مي خواهي بخواه، اگرچه نصف مملکت باشد، هيروديا گفت: سر بريده يحيي را مي خواهم، و در اين امر اصرار کرد. هيروديس که ديوانه عشق و هوس بود، دستور داد يک طشت طلا حاضر نمودند و سپس به مأمورانش گفت: برويد و يحيي را دستگير کنيد و به اينجا بياوريد، وقتي حضرت يحيي را آوردند، به جلّاد دستور داد سر او را جدا کنند. جلاد نيز همين کار را کرد و سپس سر را در ميان طشت طلا گذاشتند، در اين هنگام سر بريده ي يحيي به اذن خدا به سخن آمد و به شاه گفت: اي شاه از خدا بترس اين زن بر تو حرام است.3

 

پي نوشت ها :

1- نهج البلاغه، فرازي از خطبه 109، ص204، ترجمه محمد دشتي

2- همان، فرازي از خطبه 176، ص333

3- برگرفته از قصه هاي قرآن، نوشته محمدي اشتهاردي، ص416و417

مهدي صفري

بخش نهج البلاغه تبيان

 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت