خيانت در امانت، نشانه‌اي از نفاق(محتوای سوره انفال)

به طور كلى واجبات و محرمات و برنامه‏هاى الهى را پشت سر بيفكنند، لذا از ابن عباس نقل شده كه هر كس چيزى از برنامه‏هاى اسلامى را ترك كند يك نوع خيانت نسبت به خدا و پيامبر مرتكب شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خيانت در امانت، نشانه‌اي از نفاق

فضيلت سوره انفال

از امام صادق(عليه السّلام) نقل شده: «كسى كه سوره "انفال" و "برائت" را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پيروان حقيقى امير مؤمنان على(عليه السّلام) خواهد بود و در روز رستاخيز از مائده‏هاى بهشتى با آنها بهره مى‏گيرد، تا مردم از حساب خويش فارغ شوند.»(تفسير مجمع البيان ذيل آيه‏)      

محمد بن مسلم از حضرت باقر(عليه السّلام) روايت نموده كه ايشان فرمودند:  قرائت سوره انفال به خاك ماليدن دماغهاى كفار است.(تفسير برهان، ج 2‏)

از حضرت پيغمبر(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) روايت شده: هر كس سوره انفال و برائت را قرائت كند، من از برى بودن او از نفاق روز قيامت، شفيع و شاهد او هستم و به عدد هر منافقى كه در دنيا است ده حسنه براى او بنويسند و ده سيئه از او محو كنند و ده درجه براى او بردارند و تا وقتي در دنيا باشد عرش و اصحاب آن بر او صلوات فرستند.

صفات مؤمنان (آيات 2 تا 4)

مؤمنان واقعى، كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده مي شود، دلهايشان ترسان مى‏گردد، كسانى كه از خداوند خشيت دارند، و با خواندن و شنيدن قرآن پوست بدنشان مى‏لرزد و پس از مدّتى آرام شده و دلهايشان نرم مى‏شود(پس آنان كه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بى‏تفاوت باشند، بايد در كمال ايمان خود شك كنند.)

آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مى‏لرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مى‏گيرد،(مؤمن همواره ميان بيم و اميد است‏) همچون كودكى كه از والدين خود هم مى‏ترسد، هم به آنان دلگرم است‏(البته ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد خوب نيست، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است.)

و هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده مى‏شود ايمانشان زياد مي شود و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.

آنان نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه به آنها روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند.(البته انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد) مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مى‏داند، نه محصول دسترنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مى‏كند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»

مؤمنان واقعى، كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده مي شود، دلهايشان ترسان مى‏گردد، كسانى كه از خداوند خشيت دارند، و با خواندن و شنيدن قرآن پوست بدنشان مى‏لرزد و پس از مدّتى آرام شده و دلهايشان نرم مى‏شود(پس آنان كه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بى‏تفاوت باشند، بايد در كمال ايمان خود شك كنند.)

آري اين است صفات مؤمنان واقعي و براي آنان درجات فوق العاده‏اى نزد پروردگارشان محفوظ است و از آمرزش و روزى بى‏نقص و عيب بهره مند مي شوند.

 

خيانت در امانت

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (27)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و (نيز) در امانات خود خيانت روا مداريد در حالى كه متوجهيد و مى‏دانيد.

در آيه(27/ انفال) خداوند روى سخن را به مؤمنان كرده و مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد.» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ)

خيانت به خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله)، آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را به اختيار ديگران بگذارند، و يا دشمنان را در مبارزه خود تقويت كنند، و يا به طور كلى واجبات و محرمات و برنامه‏هاى الهى را پشت سر بيفكنند، لذا از "ابن عباس" نقل شده كه هر كس چيزى از برنامه‏هاى اسلامى را ترك كند يك نوع خيانت نسبت به خدا و پيامبر مرتكب شده است.

سپس مى‏گويد در "امانات خود نيز خيانت نكنيد." (وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ)

"خيانت" در اصل به معناى خوددارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و آن ضد "امانت" است. امانت گرچه معمولا به امانت‏هاى مالى گفته مى‏شود ولى در منطق قرآن مفهوم وسيعى دارد كه تمام شئون زندگى اجتماعى و سياسى و اخلاقى را در بر مى‏گيرد، لذا در حديث وارد شده كه: «المجالس بالامانة»،  "گفتگوهايى كه در جلسه خصوصى مى‏شود امانت است."

و در حديث ديگرى مى‏خوانيم: «اذا حدث الرجل بحديث ثم التفت فهو امانة»، "هنگامى كه كسى براى ديگرى سخنى نقل كند سپس به اطراف خود بنگرد (كه آيا كسى آن را شنيد يا نه) اين سخن امانت است."

روى اين جهت آب و خاك اسلام در دست مسلمانان امانت الهى است، فرزندان آنها امانت هستند، و از همه بالاتر قرآن مجيد و تعليماتش امانت بزرگ پروردگار محسوب مى‏شود.

 

 

خيانت به خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله)، آن است كه اسرار نظامى مسلمانان را به اختيار ديگران بگذارند، و يا دشمنان را در مبارزه خود تقويت كنند، و يا به طور كلى واجبات و محرمات و برنامه‏هاى الهى را پشت سر بيفكنند، لذا از "ابن عباس" نقل شده كه هر كس چيزى از برنامه‏هاى اسلامى را ترك كند يك نوع خيانت نسبت به خدا و پيامبر مرتكب شده است.

بعضى گفته‏اند امانت خدا آئين اوست و امانت پيامبر(صلي الله عليه و آله) سنت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها مى‏باشد ولى امانت در آيه فوق همه را شامل مى‏شود.

بهر حال خيانت در امانت از منفورترين اعمال و از زشت‏ترين گناهان است، كسى كه در امانت خيانت مى‏كند در حقيقت منافق است، چنان كه در حديث از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل شده: " آيه المنافق ثلاث: اذا حدث كذب، و اذا وعد اخلف، و اذا ائتمن خان، و ان صام و صلى و زعم انه مسلم‏"؛ "نشانه منافق سه چيز است: هنگام سخن دروغ مى‏گويد، و به هنگامى كه وعده مى‏دهد تخلف مى‏كند و وقتي كه امانتى نزد او بگذارند خيانت مى‏نمايد، چنين كسى منافق است هر چند روزه بگيرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند."

اصولا ترك خيانت در امانت از وظائف و حقوق انسانى است يعنى حتى اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمى‏توان در امانت او خيانت كرد.

در پايان آيه مى‏گويد: ممكن است از روى اشتباه و بى اطلاعى چيزى را كه خيانت است مرتكب شويد ولى هرگز آگاهانه اقدام به چنين كارى نكنيد(وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) البته گاهي عشق و علاقه به مال و فرزند و حفظ منافع شخصى در يك لحظه حساس، چشم و گوش انسان را مى‏بندد و انسان مرتكب خيانت به خدا و پيامبرش مى‏شود، اين در حقيقت خيانت آگاهانه است. ولى مهم اين است كه انسان زود بيدار شود و گذشته را جبران كند.

"خيانت" در اصل به معناى خوددارى از پرداخت حقى است كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده و آن ضد "امانت" است. امانت گرچه معمولا به امانت‏هاى مالى گفته مى‏شود ولى در منطق قرآن مفهوم وسيعى دارد كه تمام شئون زندگى اجتماعى و سياسى و اخلاقى را در بر مى‏گيرد، لذا در حديث وارد شده كه: «المجالس بالامانة»،  "گفتگوهايى كه در جلسه خصوصى مى‏شود امانت است."

الفت و پيوند دلها دست خداست

وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ(63) و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمين است صرف مى‏كردى كه ميان دلهاى آنان الفت دهى، نمى‏توانستى! ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد! او توانا و حكيم است!

 

پيام‏هاي آيه:

1- دلها و پيوند بين آنها به دست خداست. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»

2- وحدت و الفت و محبّت، از نعمت‏هاى الهى است كه خدا از آن ياد كرده و آن را بر مردم و پيامبر، منّت نهاده است. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»

3- مهم‏تر از اتّحاد ظاهرى، پيوند قلبى و باطنى است، «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» و گر نه كافران هم در ظاهر متّحدند، ولى دلهايشان پراكنده است. «تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» (حشر، 14)

4- زمانى مردم بازوى رهبرند كه با هم متّحد باشند، و گر نه كمر رهبر را مى‏شكنند. «أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»

5- قبايل عرب تا پيش از گرايش به اسلام، گرفتار دشمنى عميق با يكديگر بودند. «أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» ... «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»

6- ثروت و مقام، همه جا محبّت‏آور نيست. «لَوْ أَنْفَقْتَ» ... «ما أَلَّفْتَ»

7- ايجاد محبّت و پيوند بين مؤمنين، پرتوى از عزّت و حكمت خداوند است. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» ... «عَزِيزٌ حَكِيمٌ»

 

نوشته آمنه اسفندياري- گروه دين و انديشه تبيان


منابع:

1- تفسير نمونه، ج 7

2- تفسير اثني عشري، ج 4

3- تفسير منهج الصادقين، ج 4

4- تفسير نور، ج 4

5- گلي از بوستان خدا، ص 178

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت