نشانه هایی از شهیدی که نمرده است!
نشانه هایی از شهیدی که نمرده است
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ(یس/13)
و برای آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند
گویا هنگامی که این نشانه های راستین بر قلب پر راز و رمز پیامبر کرامت و انسانیت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می گردید، مسلمانان در عسرت و سختی وصف ناپذیری بودند و خدای منان"جلت عظمته" آنان را از سرگذشت پر فراز و نشیب امت های گذشته باخبر می ساخت، که پیامبران و همراهان آنان در گذشته تاریخ ، چگونه در تقابل با سختی ها، قد خم نکردند و تا آخر و انجام کار ایستادند و ابلاغ رسالت نمودند و این نشانه ها ، ضمن همه رمز ها و رازهایی که دارد ، حاوی نکته های بسیاری است که چون انسان در زندگی شخصی خویش بکار بندد، پهنای زندگی را پر بار کرده و دیری نمی گذرد که انسان از سایر هم طرازان خود ، به طور محسوسی ، فراتر و برتر می شود .این نشانه ها ، ضمن همه رمز ها و رازهایی که دارد ، حاوی نکته های بسیاری است که چون انسان در زندگی شخصی خویش بکار بندد، پهنای زندگی را پر بار کرده و دیری نمی گذرد که انسان از سایر هم طرازان خود ، به طور محسوسی ، فراتر و برتر می شود
در این آیه به پیامبر اشاره می شود که ای پیامبر برای "مسلمانان" جریان اصحاب قریه را مثال و شاهد بیاور (کلمه قریه به هر مکانی که عده ای در آن جمع باشند اطلاق می شود و مضافاً به خود انسانها نیز قریه گفته میشود و آنگونه که در فارسی روستا را قریه می نامند، در عربی چنین نیست . قریه به شهر های بزرگی، چون مکه ، مصر و انطاکیه نیز در قرآن اطلاق گردیده است) و منظور از اهل قریه در این آیه، شهر انطاکیه ای است که اکنون یکی از شهر های مهم مسیحیان در ترکیه می باشد و در زمان نزول این آیات ، انطاکیه یکی از شهرهای امپراطوری روم بوده که پس از فتوحات اسلامی در قلمرو شامات در آمد و در همان زمان ، مقرر گردید ، اهالی آن جزیه داده و به کیش مسیحیت باقی بمانند . وجریانی که قرآن نقل می فرماید، مربوط به عصر حضرت عیسی مسیح است ، که اهل آن وادی، نخست ایمان نیاوردند و دست از بت پرستی نکشیدند ، ولی در زمانهای واپسین ، با تبلیغات بسیار مردان الهی و موحدان تاریخ ، مسیحی شدند و تا کنون بر همان آیین مانده اند و در زمان فتوحات اسلامی نیز حاضر نشدند ، به کیش اسلام در آیند .
قرآن حکیم می فرماید : به سوی اصحاب قریه (انطاکیه) دو فرستاده (که یکی شمعون و دیگری یوحنا ، نام داشت) را گسیل داشتیم تا آنان را بیم و مژده دهند ، آن فرستادگان چون به دروازه های انطاکیه رسیدند ، ماموریت خویش آغاز کردند و چوپان پیری دیدند که اهشامش را به چرا آورده بود ، به چوپان، جریان خویش باز گفتند و چوپان ، حرف های خوب آنان را شنید و گفت: چگونه مدعایتان را اثبات می کنید؟ آنان با معجزه ای آشکار ، حقانیت خویش آشکار ساختند و آن چوپان که طبق شهادت روایات، به اندازه چشم بر هم زدنی ، کفر نورزیده بود ، پشتیبان آن فرستادگان الهی شد .
آن فرستادگان از نزد چوپان آمدند و در مرکز شهر به تبلیغ رسالت پرداختند و از مردم آن دیار خواستند که بت پرستی را کنار گذاشته و به پرستش خدای لایزال روی آورند ، اما اهل قریه هرگز نپذیرفتند، لاجرم فرستاده ای دیگر (به نام پولس) به آنان پیوست و بدینسان سه فرستاده الهی که شاید از سوی حضرت مسیح (علیه السلام) به آن دیار آمده بودند، با جدیت بیشتری به تبلیغ رسالت پرداختند و هر چه اصرار به دعوت به سوی حق نمودند ، سودی نبخشید ، (ناگزیر به معجزه روی آوردند و مردگان را زنده کرده و بیماران لاعلاج را درمان می نمودند) ولی اهل قریه بازهم بر نمی تافتند و نمی پذیرفتند و می گفتند: شما انسانهایی چون ما هستید و خدای بخشایشگر؛ چیزی فرو نفرستاده است و شما دروغگویانی بیش نیستید . خود را به نادانی می زدند و با وصف آنکه می دانستند همه انبیاء الهی پیش از آنان چون ابراهیم پیامبر ، انسان بوده اند، بازهم ایمان نمی آوردند و بهانه می آوردند که شما اگر فرستادگان خدا می بودید ، باید از جنس فرشتگان باشید و خلاصه آنکه : معجزه های پی در پی نیز، ثمری نبخشید .
فرستادگان خدا به آنان گفتند : پروردگار ما می داند ، ما فرستادگان او به سوی شماییم و ما ماموریت خویشتن به انجام رساندیم و با معجزات پی درپی، حجت را بر شما تمام نمودیم .
اهل قریه پا را فراتر نهادند و گفتند : مدتی است که شما به شهر و دیار ما آمده اید و شما با خود، بد یمنی و شومی به ارمغان آورده اید. اگر تمام نکنید و بازهم (به دعوت به سوی خدا) ادامه دهید شما را سنگسار می نماییم و به شکنجه ای دردناک ، گرفتار می سازیم .
فرستادگان گفتند : (ای بیچارگان غرق شده در نادانی) بد یمنی، همراه خود شماست ، اگر خوب بیندیشید و بیاد آورید، بلکه شما جماعتی طغیانگر و تجاوزگرید (و بغی و ستم را از حد گذرانده اید).
(ناگاه) از آن سوی شهر از نقطه دور دستی ، مردی با تلاش (فراوان برای پشتیبانی و حمایت فرستادگان خدا به سوی مرکز شهر و محل درگیری یاران شیطان با فرستادگان الهی ، به معرکه) آمد و به تایید رسولان خدا قیام نمود و آن مرد، همان چوپانی است که در دروازه ورودی شهر با پیامبران خدا هم کلام شده و نام او حبیب نجار* بود که پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم ) از او به عنوان یکی از سه پیشگام امت ها که هرگز غیر از خدا را پرستش نکردند یاد کرده است .
(آن مرد الهی بی مقدمه و بدون وحشت از تنهایی و مرگ به همشهریان خود) گفت : ای همشهریان ؛ از رسولان خدا پیروی کنید (آنان رسولان خدا هستند) از کسانی پیروی کنید که در قبال هدایت و ابلاغ رسالت از شما چیزی نمی طلبند ، حال آنکه آنان، هدایت یافتگان درگاه الهی اند، (راستی) چرا خدایی را که مرا آفریده است نپرستم ؟ و حال آنکه تمام شما بسوی او بازمی گردید (و مبدء و معاد شما با اوست) آیا (سزاوار است ) بت هایی را پرستش کنم که ، اگر خدای (بزرگ منان) اراده نماید، زیانی به من رساند، شفاعت و حمایت آن بت ها، هیچ سودی به حال من نخواهد داشت و آنان نمیتوانند مرا نجات دهند .
او ادامه داد (ای همشهریان؛) بدرستیکه اگر چنین کنم ، پس در این هنگام هر آینه در گمراهی آشکاری خواهم بود .
(ای همشهریان ؛) به پروردگار شما ایمان آورده ام ، سخن مرا بشنوید .
اهل قریه انطاکیه؛ چون سخنان آن مرد بزرگ را شنیدند ، تاب نیاوردند و او را در زیر بارانی از سنگ و چوب گرفتند و آنقدر بر سر و روی و پیکر او تاختند، تا آن بزرگ تاریخ، بی جان به زمین افتاد و آن چنان پیکر مطهرش را لگد مال کردند که در دم، جان به جان آفرین تسلیم کرد .
وقتی روح ملکوتیش به سوی اعلی علیین پر کشید ، ملکوتیان به او گفتند : به بهشت جاوید برزخ، در آی؛ آن شهید بزرگ ، بی آنکه شکایت همشهریان خود را نزد خدا برد به آنان گفت: ای کاش ؛ همشهریان من میدانستند که چگونه خدا مرا بخشید و (در بهشت) نیکو داشت (و آنان این چنین، پایان یکتاپرستی و ایمان به خدا و معاد را می دانستند، تا ایمان می آورند).
و بدینسان شهادت یکی از بزرگترین شهیدان تاریخ رقم خورد و حبیب نجار به سوی خدا پر گشود و او هرگز نمی میرد و جاودان است و تابنده .
دوستان تبیانی در ترجمه این آیات شریفه از سوره یاسین ، علاوه بر آنکه با داستان سوزناک شهادت یکی از بزرگان تاریخ آشنا می شوید ، می توانید از لابلای این کلمات پر از نور که از منبع لایزال حی قیوم آمده است ، توشه های علمی برگیرید و به دانش خویش افزون سازید.
شاید بتوانیم نکته های زیر را از ترجمه و اندیشه در آیات برگیریم.
1- مردان حق گوی و حق جوی از تنهایی نمی هراسند و یکه و تنها به میدان سختی ها می روند2- عشق انسان های بزرگ به هدایت مردم حتی پس از مرگ
3- هدایت به حق و راستی ، محتوای دعوت انبیاست
4- دعوت به حق بدون چشم داشت ، تاثیر گذار تر است
5- گمراهی می تواند آشکار باشد چون بت پرستی و می تواند پنهان باشد چون ریا ، کبر و ...
6- مردان حق جو به دنبال حقیقت هستند و گمراهان بر مدار موهومات می چرخند
7- مشکلات را انسان باید در درون خود جستجو کرده و از همانجا در صدد رفع آن باشد و طبق حدیث شریف : درد ما گناهان ماست و درمان آن نیز، استغفار و طلب بخشش از خداوند است .
8- تجاوز گری و اسراف سرمنشاء بسیاری از طغیانگری هاست
9- بلاغ مبین و تبلیغ آشکار و روشن در هدایت بندگان تاثیر بیشتری دارد
10- انسان های حق جو می توانند یاور همدیگر بوده و جمعاً به هدایت گری اشتغال ورزند
11- بخشش و آمرزش گناهان ، اولین قدم برای تکریم انسان است
12- از سر سختی دشمنان نباید نومید و بیمناک شد
13- شاید بتوان به این نکته رسید که غالب مومنان از اقشار پایین دست جامعه هستند
14- حمایت از حق با تلاش و کوشش امکان پذیر است
15- روش تبلیغ و شیوه های آموزش را باید از رسولان الهی آموخت
و..... نکته هایی دیگر که از اندیشه در این آیات الهی می توان برداشت نمود .
نوشته آقامیری
گروه دین و اندیشه تبیان
پاورقی
-------------------------------------
* شخصیتى كه در متون اسلامى به مؤمن آلیس و یا صاحب آل یاسین ملقب است. مطابق نقل برخی کتب ؛ نام او را حبیب بن اَبریا، حبیب بن مرى و یا حبیب بن اسرائیل نیز گفته اند. همچنین غیر از نجاری، شغلهاى گوناگونى چون ریسمانبافى و كفاشى نیز برای او ذكر کرده اند و گفتهاند چون پیش از ایمان آوردن بتتراش بوده است، او را با این لقب خواندهاند اما این نقل با روایت سباق الامم در تعارض است که می گوید : پیشگامان امت ها که هرگز کفر نورزیده اند سه نفر بوده اند 1- علی بن ابیطالب (ع) 2 - حزقیل مومن آل فرعون و 3 - حبیب نجار مومن صاحب یاسین. نقل است که پیکر او را در بازار انطاکیه به خاک سپردند.