دین در عصر ظهور

پاسخ به پرسش های مقدمه چگونگى دین در زمان ظهور در روایات 1. دعوت مردم به امر جدید 2- اسلام جدید و انهدام آن‏ چه كه قبل از آن بوده است. 3- استقبال به عدل 4- تعلیم قرآن طبق آن چه كه خداوند نازل فرموده است 5- عمل به كتاب خدا 6-...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دین در عصر ظهور

پاسخ به پرسش های مقدمه

چگونگى دین در زمان ظهور در روایات

1. دعوت مردم به امر جدید

2- اسلام جدید و انهدام آن‏ چه كه قبل از آن بوده است.

3- استقبال به عدل

4- تعلیم قرآن طبق آن چه كه خداوند نازل فرموده است

5- عمل به كتاب خدا

6- تكامل عقول بشرى

7- عمومیت و گستردگى دین در زمان آن حضرت

"هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین كله و لو كره المشركون." (توبه / 33)

از موضوعات مهمى كه همیشه بشر در ارتباط با آن بوده و منشا بسیارى از تحول‏ها قرار گرفته، موضوع دین و ابعاد آن است. این موضوع، از ابعاد گوناگونى قابل بررسى است. آن چه در این مختصر به دنبال آن هستیم، بررسى دین و چگونگى آن در عصر ظهور حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشریف است .

یكى از پرسش‏هایى كه همیشه در پیش روى متفكران است، این است كه «آیا در زمان ظهور حضرت، احكام و قوانین جدیدى از سوى آن وجود شریف بیان خواهد شد؟ آیا در ‏حكومت جهانى حضرت، دین، با ساز و برگى جدید و اصولى متناسب با آن زمان و قوانینى جدید جلوه مى‏كند؟» آیا مى‏توان گفت، اكنون احكامى به حسب واقع وجود دارد كه مورد نظر خداوند تبارك و تعالى است و براى رشد و سعادت فرد و جامعه به آن‏ها نیاز است ولكن تا زمان ظهور، به جهت وجود موانعى، به مرحله فعلیت نرسیده است، اما با ظهور آن حضرت چنین احكامى از مرحله انشاء خارج شدهو لباس فعلیت مى‏پوشد یا این كه چنین چیزى مطرح نیست

‏بلكه آن چه كه در زمان ظهور واقع مى‏شود، تنها تحولى عظیم در مرحله اجراى احكام مقدس اسلام و احیانا توسعه‏اى در برخى از احكام محدود است؟

پاسخ به این پرسش مهم، نه تنها آگاهى انسان را نسبت ‏به حقیقت دین در زمان ظهور روشن مى‏سازد، بلكه نتایج مهم و چشمگیرى نسبت‏ به برخورد عالمان و متفكران با دین، در زمان قبل از ظهور دارد. در اینجا به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

الف: از مجموع مطالبى ‏كه در این بحث ‏به میان خواهد آمد، روشن مى‏شود كه در زمان ظهور حضرت حجت عجل الله فرجه الشریف، آن چه محور حكومت آن حضرت است دین است؛ این مطلب، ما را به این نتیجه روشن رهنمون مى‏سازد كه دین، نه تنها براى حكومتشایستگیدارد، بلكه تنها حكومتى كه مى‏تواند جامعه بشرى را از هر گونه ظلم و بى عدالتى و فساد و تباهى و یاس و ناامیدى نجات دهد، حكومت دینى است.

هرگز نباید تصور كرد كه در زمان ظهور، حكومت به دست ‏یك نیروى خارج از دین اجرا خواهد شد، بلكه دین با همه احكام و قوانین، تضمین كننده سعادت بشریت در ختم عالم خواهد بود. البته نمى‏توان منكر این مطلب گردید كه با حضور مستقیم معصوم علیه السلام ضمانت اجرایى دین افزایش خواهد یافت و چه بسا تفاوت بسیارى با غیر آن دارد. اما این بدان معنا نیست كه معصوم علیه السلام به دین و قوانین آن قابلیت اجرا را اعطا مى‏كند.

دین، ترسیم كننده سیر تكاملى بشر است و هدف و غایت را در همه ادوار به بشر نشان داده است و در هر زمانى، بشر داراى افكار متناسب با آن دوره را به هدف اصلى رهنمون ساخته است و نیز، دین تنظیم كننده جمیع رفتار فردى و اجتماعى و حكومتى است، روشن مى‏شود كه بشر، بدون دین، هرگز نمى‏تواند برنامه‏اى را، حتى در زندگى فردى بدون كمك دین، سامان دهد. فرد و جامعه، نمى‏توانند با نیروى عقلى كه از درك بسیارى از حقایق عاجز است و توانایى درك بسیارى از ملاكات را ندارد، برنامه‏اى را براى خود ترسیم نماید، و ارتباطات خویش را بر اساس آن تنظیم كند.

نتیجه واضح و روشن این مطلب، آن است كه كسانى كه در عصر حاضر، منكر عنصرى به نام حكومت‏ براى دین هستند و دین را محدود به امور شخصى و فردى مى‏دانند، یا باید حكومت جهانى حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، را منكر شوند و یا این كه معتقد شوند كه در آن زمان، غیر از دین، امر دیگرى در حكومت دخالت ‏خواهد داشت.

طبیعى است كه روشنفكر متدین، به هیچ كدام یك از این ها نمى‏تواند ملتزم شود به عبارت دیگر، اگر دین، صلاحیت ‏براى حكومت نداشته باشد، در هیچ زمانى حتى در زمان ظهور نیز صلاحیت‏ حكومت ندارد و اگر دین با قابلیت ذاتى خود و ویژگى هاى خاص خود، بتواند حكومت كند در هر زمانى، حتى در غیر عصر ظهور نیز - هر چند به صورت محدود - مى‏تواند حكومت كند.

ب: ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه، كشف از ظهور یك واقعیت و یك حق واحد دارد. آن چه مقصود اصلى خداوند تبارك و تعالى براى بشریت ‏بوده و هست، حتما یكى است و نمى‏توان ملتزم به كثرت شد. «ان الدین عندالله الاسلام‏» (1)

به عبارت دیگر كسانى كه معتقد به تكثرگرایى در دین هستند، نمى‏توانند حكومت آخرالزمان را از نظر اعتقادى بپذیرند؛ چرا كه آن حكومت، بر یك پایه و اساس استوار خواهد بود و آن، اسلام واقعى و حقیقى است و بقیه ادیان و مذاهب، در آن حكومت صحیح، نقش نخواهند داشت.

با تتبع ناقصى كه صورت گرفت، متاسفانه تاكنون محققان به این موضوع نپرداخته‏اند و این موضوع از عناوینى است كه به صورت عمیق و دقیق، ابعاد آن روشن نگشته و واضح است كه در این نوشتار نیز نمى‏توانیم به صورت جامع به آن بپردازیم، اما خواهیم كوشید تا برخى از نكات و نقاط مبهم آن را اجمالا روشن كنیم ان شاء الله.

پاسخ به پرسش های مقدمه

براى پاسخ به پرسش‏هایى كه در آغاز این نوشتار آمد، مطالبى را باید یادآور شویم.

1-با مرور زمان و تكامل علم و پیشرفت صنعت و فن آورى، نیاز بشر به دین كم نمى‏شود، بلكه این نیاز، به موازات تكامل علم و دانش، هر روز افزون‏تر مى‏گردد. این چنین نیست كه بپنداریم عقل بشرى، به تنهایى بتواند همه احتیاجات بشر، حتى نیازهاى مادى او را برطرف كند. براى اثبات این مطلب، مى‏توان دلایل متعددى را اقامه كرد، یكى از آن‏ها همین رشد عقلى بشر است. وقتى انسان داراى رشد عقلانى شد، ناخواسته، توجه او به امور جدیدى معطوف مى‏گردد كه براى حل آن امور، هیچ راهى جز دین و پاسخگویى دینى نیست. هر مقدار دامنه فكر و تعقل توسعه پیدا كند، دامنه شبهات و پرسش‏ها، بیشتر مى‏گردد و در این‏ها، نه خود عقل قادر به پاسخگویى است و نه علم توان برخورد با آن را دارد.

بررسى تاریخى، ما را به این امر رهنمون مى‏سازد كه در قدیم، پرسش‏هاى كلامى، به مراتب از شبهات امروزه، كم‏تر و ضعیف‏تر بوده است. هر چه بشر پیشرفت مى‏كند سؤالات كلامى و اعتقادى او بیشتر مى‏شود. از امورى كه در توسعه علوم دخالت دارد، خصوصا در علوم انسانى، توسعه تفكر و اندیشه و تعقل انسان است.

با قیام قائم آل محمد صلى الله علیه وآله عقول بشرى به عنایت‏ خاص خداوند، كامل گردیده و این امر، زمینه پذیرش دین و عمل به قوانین آن را فراهم مى‏سازد.

بنابراین یك ملازمه عادى و روشن بین رشد عقلانى و به وجود آمدن ابهامات و اشكالات وسیع و اساسى وجود دارد. به عبارت دیگر، هر مقدار كه تعقل بشرى، بسیط باشد، احتیاجات و نیازهاى او هم بسیط خواهد بود و هر مقدار تعقل و تفكر بشرى، توسعه و دامنه پیدا كند، احتیاجات او نیز بیشتر خواهد شد. و از طرفى روشن است كه خود عقل، در رفع و حل این احتیاجات، به تنهایى قادر نیست و آن‏ چه كه مى‏تواند مشكلات و احتیاجات را برطرف سازد، باید نیرویى مافوق عقل و وسیع‏تر از آن باشد. آن نیرو، جز دین نمى‏تواند باشد. بررسى اجمالى تاریخ ادیان نشان مى‏دهد كه در هر زمانى، دین، متناسب با رشد و آگاهى مردم آن زمان، وجود داشته است و از طرفى درهیچ دوره متاخرى، دین، به صورت ضعیف تر و یا ناقص تر از دوره قبلى نبوده است. تكامل بشرى در هر دوره تاریخ، همراه با تكامل ادیان بوده است، به طورى كه به اعتقاد ما، آخرین دین و كامل‏ترین دین، یعنى اسلام، براى مرحله‏اى از تاریخ ‏بشرى آمده كه رشد بشر به مرحله عالى خود رسیده است.

از آن‏ جا كه دین، ترسیم كننده سیر تكاملى بشر است و هدف و غایت را در همه ادوار به بشر نشان داده است و در هر زمانى، بشر داراى افكار متناسب با آن دوره را به هدف اصلى رهنمون ساخته است و نیز، دین تنظیم كننده جمیع رفتار فردى و اجتماعى و حكومتى است، روشن مى‏شود كه بشر بدون دین، هرگز نمى‏تواند برنامه‏اى را، حتى در زندگى فردى بدون كمك دین، سامان دهد. فرد و جامعه، نمى‏توانند با نیروى عقلى كه از درك بسیارى از حقایق عاجز است و توانایى درك بسیارى از معیارها را ندارد، برنامه‏اى را براى خود ترسیم نماید، و ارتباطات خویش را بر اساس آن تنظیم كند.

همان دلیلى كه اصل احتیاج بشر به دین را اثبات مى‏كند، مى‏تواند این مطلب را نیز روشن كند كه با افزونى احتیاجات بشر و با رشد تكاملى او، نیاز او به دین بیشتر مى‏گردد.

2-دین و مفاهیم اساسى آن متاسفانه از سوى برخى از روشنفكران، دستخوش تعابیر انسانى گردیده است. كسانى كه مفاهیم عالى در ادبیات دین، مانند «خاتمیت‏» را به معناى «سرآمدن دوران كودكى بشر» قرار داده‏اند و «بشر را قافله سالار خود در همه ابعاد هدایت و سعادت مى‏دانند» ، نمى‏توانند از حضور دین در هیچ عصرى بعد از بعثت‏ سخن به میان آورند بنابراین، مقصود ما از مفهوم دین، آن گوهر اصلى و قدسى است كه از یك منبع غیبى در اختیار بشر قرارگرفته و در هر زمانى باید حافظى امین و معصوم داشته باشد و بدون هر گونه زنگ و زنگار باشد.

3-در جاى خود ثابت و روشن است كه عقل، قدرت و احاطه بر معیارها جمیع افعال و امور را ندارد و تشخیص او در حد بسیار محدودى است. این امر، با توجه به این نكته روشن‏تر مى‏گردد كه اساسا، شناخت هیچ حقیقت و واقعیتى به آن نحو كه شاید و باید است، براى عقل میسور نیست تا جایى كه منطقیان نسبت ‏به فصل اشیاء - كه حقیقت هر نوعى را تشكیل مى‏دهد - فصل مشهورى را ذكر كرده‏اند كه از آثار و لوازم فصل حقیقى است

از خصوصیات دیگر در زمان ظهور، عمل به كتاب خدا است. بعد از آن كه در طى زمان‏هاى متمادى و قرون متوالى، "قرآن"،مهجور واقع شده است و به دستورها و احكام آن عمل نمى‏گردیده با ظهور آن حضرت، غبار بى اعتنایى از این كتاب شریف زدوده خواهد شد و معیار عمل تمام انسان‏ها خواهد بود.

 و لذا در برخى از موارد، به جاى یك فصل، دو فصل براى یك نوع ذكر كرده‏اند، در حالى ‏كه اشیاء، بیش از یك فصل حقیقى ندارند. از این رهگذر، ما به خوبى مى‏توانیم بگوییم عقل، تنها قدرت درك برخى از خواص و آثار افعال و اشیاء را دارد، آن هم به صورت محدود و ضعیف؛ از این رو، بشر نمى‏تواند تنها به عقل خود تكیه كند، بلكه او باید به سمت چیزى برود كه تمام ملاك‏ها را درك كند و مطابق آن‏ها، انسان‏ها را هدایت كند.

4-براى دین، دو مرحله وجود دارد: یكى مرحله بیان و تبلیغ و دیگرى، مرحله اجرا است. ما معتقدیم كه اكمال و اتمام دین از نظر بیان و تبلیغ با بعثت مقدس پیامبر صلى الله علیه و آله شكل گرفت و مرحله اجراى كامل، با ظهور حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشریف - انجام خواهد گرفت. به عبارت دیگر از یك طرف مى‏دانیم كه اگر دین كامل، اجراى كاملى را در پیش نداشته باشد، چه بسا بیان برخى از قوانین و احكام آن كه در هیچ زمانى به مرحله اجرا نرسد، لغو باشد. بنابراین، لازم است ‏براى دین كامل، مرحله اجراى كامل نیز باشد در زمان بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله شرایط براى اجراى كامل آن هم به نحو جهانى و براى جمیع بشریت مهیا بوده است و از طرف دیگر آگاهیم كه پس باید زمانى برسد كه دین، در سطح جهانى، اجرا شود و این، جز با ظهور حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشریف - میسر نمى‏شود.

در پرتو این مطالب، به راحتى مى‏توان مقصود از روایاتى كه مى‏گوید: «ان الله یبعث لهذه الامة فى راس كل مئة سنة من یجدد لها دینها» (2) را دریافت.

معناى این مطلب، آن است كه بشر، در اثر نیاز به دین و ارتباط وثیق و محكمى كه با آن دارد، ممكن است دیندارى او به زیاده و نقصانى آمیخته شود و چون بشر، صاحب دین نیست و آشنایى كامل با دین ندارد لازم است مجدد قیام كند و دین را از افكار بشرى غیر صحیح غبارروبى كند.

چگونگى دین در زمان ظهور در روایات

پس از بیان این مطالب، اكنون لازم است ‏به بررسى روایاتى كه در مورد چگونگى دین در زمان ظهور وارد شده، بپردازیم و از تعبیراتى كه در آن ها به كار رفته است، نما و چهره‏اى از دین را در آن زمان ترسیم كنیم.

روایات از نظر تعبیر متعدد است. برخى از روایت‏ها مى‏گوید:

1. دعوت مردم به امر جدید

«ان قائمنا اذا قام دعا الناس الى امر جدید كما دعا رسول الله صلى الله علیه و آله و ان الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا كما بدا فطوبى للغرباء» (3)؛ هنگامى كه قائم ما قیام كند، مردم را به امر جدیدى دعوت مى‏كند، همان‏گونه كه پیامبر مردم را به اصل دین اسلام دعوت كرد. و اسلام شروع آن، با غربت و در آخر نیز گرفتار غربت‏ خواهد شد و خوشا به حال غریبان!

آن ‏چه از این روایت استفاده مى‏شود، آن است كه حضرت، مردم را به امر جدیدى فرا مى‏خواند. باید دید مراد از این امر جدید چیست؟ آیا با قیام حضرت، قوانین و مقررات و در یك كلمه، دینى جدید آورده خواهد شد یا این ‏كه دینى جدید در كار نیست، بلكه احیاى همان قوانین پیامبر صلى الله علیه و آله و همان دستورهایى است كه در قرآن و سنت رسول آمده؟ از این بیان كه، اسلام در آخر نیز گرفتار غربت مى‏شود، به خوبى مى‏توان استفاده كرد كه همان قوانین گذشته كه دچار فراموشى یا تحریف شده است‏ با قیام آن حضرت، احیاء خواهد شد. به طورى كه دعوت آن حضرت به احكام و قوانین صحیح دینى، در نظر مردم، جدید و تازه جلوه مى‏كند؛ یعنى خود احكام جدید نیست ‏بلكه در نظر مردم جدید خواهد بود.

2- اسلام جدید و انهدام آن‏ چه كه قبل از آن بوده است

«یهدم ما قبله كما صنع رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و یستانف الاسلام جدیدا»(4)؛گذشته را ویران مى‏سازد همانطورى كه پیامبر چنین نمود و اسلام را از نو آغاز مى‏كند .

در این دسته از روایات، دو نكته وجود دارد: یكى آن كه با قیام آن حضرت، آن چه كه قبل از او بوده است منهدم مى‏شود؛ یعنى بدعت‏ها و تحریف هایى كه واقع شده است، به طور كلى از بین خواهد رفت.

دیگر آن كه اسلام، به صورت جدید ظهور خواهد كرد. باید دید كلمه «جدیدا» آیا وصف «اسلام‏» است ‏یا این ‏كه وصف «استیناف‏» است؟ (5) ظاهر این تعبیر، آن نیست كه یك اسلام جدید با مقرراتى جدید كه تاكنون در قرآن و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله ذكر نشده است، آورده مى‏شود، بلكه شروع اسلام، به صورت مجدد خواهد بود. به تعبیر دیگر اسلام، تولدى دیگر خواهد یافت و از نو به میدان عمل خواهد آمد و قوانین روشن و بسیار محكم و استوار آن كه به بوته فراموشى سپرده شده و یا گرفتار تحریف‏ها و تحلیل هاى غلط گردیده بود و یا موانعى در اجراى كامل آن‏ها بوده است، با ظهور آن حضرت به میدان عمل خواهد آمد و همه آن ها اجرا خواهد گشت.

3- استقبال به عدل

قلت:« و ما كانت ‏سیرة رسول الله؟» قال:«ابطل ما كان فی الجاهلیة و استقبل الناس بالعدل و كذلك القائم علیه السلام اذا قام یبطل ما كان فی الهدنة مما كان فی ایدى الناس و یستقبل بهم العدل» (6) ؛همان طورى كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله بعد از بعثت، مردم را به سوى قسط و عدل فرا خواند و همه بى عدالتى هاى جاهلیت را از بین برد، حضرت قائم علیه السلام نیز به همین سیره عمل مى‏كند و آن چه را كه در زمان گذشته در دست مردم بوده است، از بین مى‏برد و عدل را براى آنان به ارمغان مى‏آورد .

نكته حائز اهمیت آن است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله با آن كه پیامبر همه عالمیان بود و همه، مورد خطاب او بودند، اما در محدوده جزیرة العرب، فریاد عدالتخواهى را سر داد و با این كه در تمام دنیا موفق به اجراى اسلام نشد، ولى خاتم اوصیاى او، فریاد عدالت را در سراسر گیتى گسترش خواهد داد و منطقه‏اى نخواهد ماند كه دعوت آن حضرت به عدل و قسط به آن‏ جا نرسد.

4- تعلیم قرآن طبق آن چه كه خداوند نازل فرموده است

«اذا قام قائم آل محمد صلى الله علیه و آله ضرب فساطیط لمن یعلم الناس القران على ما انزل الله جل جلاله» (7)؛

در زمانى كه قائم آل محمد علیه السلام قیام كند خیمه‏هایى بر پامی كند تا به مردم، قرآن را آنگونه كه خداوند نازل فرموده تعلیم كند .

یكى از ویژگى‏هاى حكومت ‏حضرت، تعلیم قرآن است طبق آن چه كه مقصود خداوند از آیات شریف است. مى‏توان گفت، یكى از اسبابى كه جامعه مسلمانان و محافل علمى آنان را دچار ركود و توقف كرده، اعتنا نكردن به قرآن است، علاوه بر آن كه نسبت ‏به برخى از آیات شریفه، توان فهم كامل و مراد اصلى آن را ندارند این یكى از آثار محرومیت از حضور آن حضرت است. در زمان ما مشاهده مى‏شود صاحبان افكار و اندیشه‏هاى متضارب، به برخى از آیات شریفه استدلال مى‏كنند. از بركات ظهور آن حضرت، تعلیم قرآن طبق مقصود اصلى خداوند است. نكته قابل توجه، آن است كه نباید توهم شود كه ظاهر این روایات، با حجیت قرآن در زمان ما، یعنى قبل از ظهور، منافات دارد. قطعا، قرآن براى تمام اعصار و تمام مردم حجیت دارد و درهر زمانى باید به آن عمل شود، لكن آن چه از این گونه روایات استفاده مى‏شود، آن است كه در زمان ظهور، تمام جزئیات و خصوصیات آیات ازسوى آن حضرت براى مردم روشن مى‏شود، و تعلیم قرآن، به نحو جامع و كامل، در آن زمان خواهد بود.

5- عمل به كتاب خدا

«ان الدنیا لا تذهب حتى یبعث الله عزوجل رجلا منا اهل البیت ‏یعمل بكتاب الله لایرى فیكم منكرا الا انكره‏» (8)؛

دنیا پایان نمى‏یابد تا خداى والا و شكوه‏مند مردى از ما اهل بیت را برانگیزد و به كتاب خدا عمل كند، زشتى در شما نبیند مگر این كه از آن نهى كند .

از خصوصیات دیگر در زمان ظهور، عمل به كتاب خدا است. قرآن بعد از آن كه در طى زمان‏هاى متمادى و قرون متوالى، مهجور واقع شده است و به دستورها و احكام آن عمل نمى‏گردیده با ظهور آن حضرت، غبار بى اعتنایى از این كتاب شریف زدوده خواهد شد و معیار عمل تمام انسان‏ها خواهد بود. البته، روشن است كه مقصود از عمل به قرآن، عمل به همه احكام و قوانین آن در جمیع ابعاد است و این منافات ندارد كه قبل از ظهور آن حضرت، اجمالا به قرآن عمل شود.

نكته قابل دقت، آن است كه از چنین تعبیراتى استفاده مى‏كنیم كه تنها فردى كه قادر بر فهم كتاب خدا و عمل دقیق به آن است، معصوم علیه السلام است و باید مردى از اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله حكومت را در اختیار گیرد و به نحو كامل به قرآن عمل كند و از این جهت است كه حكومت‏هاى قبل از آن حضرت، هرگز نمى توانند به كتاب خدا، به نحو كامل عمل كنند و حكومتى كه قبل از آن حضرت تشكیل شود، و چنین ادعایى را بكند مردود است . البته روشن است كه این مطلب مانع از لزوم تشكیل حكومت اسلامى قبل از ظهور آن حضرت نیست.

6- تكامل عقول بشرى

«اذا قام قائمنا وضع الله یده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت ‏به احلامهم‏» (9)؛وقتى كه قائم ما قیام كند خدا دستش را بر سر بندگان مى‏گذارد تا عقل هایشان را جامع (و در بردارنده همه چیز) گرداند و افكار(و آرزوها) شان جامه كمال پوشد .

با قیام قائم آل محمد صلى الله علیه وآله عقول بشرى به عنایت‏ خاص خداوند، كامل گردیده و این امر، زمینه پذیرش دین و عمل به قوانین آن را فراهم مى‏سازد. همان طورى كه ذكر كردیم، به نظر ما، هر چه علم و عقل بشرى تكامل پیدا كند، نیاز بشر به دین، از یك طرف، و نیز پذیرش و تسلیم او نسبت‏ به قوانین و احكام دین، از طرف دیگر، بیشتر مى‏شود و میان این دو امر، ملازمه روشنى وجود دارد. هر چه جامعه، از حیث علم و عقل، در سطح بالاترى قرار گیرد، حضور قوانین سازنده و بسیار متعالى در آن، امكان بیشترى خواهد داشت و هر چه جامعه از جهت دانایى و ادراك، در مرحله پایینى باشد، روشن است كه نمى‏توان همه قوانین حیات بخش دین را به آن عرضه كرد. همین مطلب، یكى از اسباب مهم تدریجى بودن بعثت انبیاء سلف است از این تعبیر استفاده مى‏كنیم كه ظهور آن حضرت، زمینه ‏ساز عنایت‏ خاص و بزرگ خداوند به همه افراد بشر است و جامعه بشرى از نظر رشد عقلى و درك حقایق، به درجه بالایى خواهد رسید كه ‏با حكومت جهانى و عدالت گستر آن حضرت در همه ابعادسنخیتپیدا مى‏كند. یعنى همین جهت كه بشریت صلاحیت و ظرفیت درك معارف والاى دینى را داشته باشد، از عنایات خاص خداوند است.

7- عمومیت و گستردگى دین در زمان آن حضرت

«ولا تبقى فى الارض بقعة عبد فیها غیر الله عزوجل الا عبد الله فیها و یكون الدین لله و لو كره المشركون‏» (10)؛

هیچ جایی از زمینوجود ندارد كه غیر خداى والا و شكوه‏مند در آن پرستش شده باشد، مگر این كه خدا در آن پرستش شود و دین براى خدا باشد هر چند براى مشركان ناخوشایند باشد.

از امور بسیار مهم و قابل توجه، آن است كه با ظهور آن حضرت دین اسلام، همه عالم را فرا خواهد گرفت و بر طبق برخى از روایات، با ظهور حضرت قائم علیه السلام، مكانى باقى نمى‏ماند، مگر آن كه در آن مكان، شهادت به توحید و به رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله داده خواهد شد.

در رابطه با این تعبیر باید نكاتى مورد توجه قرار گیرد:

نكته اول:

آیا در زمان ظهور حضرت، اسلام براى همه مردم اجبارى خواهد شد وهیچ انسانى نمى‏تواند داراى مذهب دیگرى باشد یا این كه در آن زمان همه مردم، از نظر گزینش دین، و اختیار مذهب، آزاد هستند و هر كسى مى‏تواند به میل و اختیار خود مذهبى را اختیار كند؟ در این رابطه، روایات مختلفى وجود دارد كه لازم است در محل خود، به طور گسترده، از نظر سند و دلالت ‏به آن‏ها پرداخته شود، لكن به صورت اجمال، از برخى روایات استفاده مى‏شود كه كسى كه در زمان آن حضرت اسلام نیاورد، مجازات خواهد شد و در برخى دیگر از روایات آمده است:

«لم یبق اهل دین حتى یظهروا الاسلام و یعترفوا بالایمان»(11) ؛اهل هیچ دین و مذهبى بر مسلك و عقیده خود باقى نخواهند ماند، مگر این كه اعتراف به ایمان كند و اسلام خود را اظهار سازند.

در همین زمینه، روایتى از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در ذیل آیه شریف «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین كله و لو كره المشركون.‏» (12)

وارد شده است كه حضرت از مردم سؤال فرمودند:

اظهر ذلك بعد كلا والذى نفسى بیده! حتى لا یبقى قریة الا و نودى فیها بشهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله بكرة و عشیا (13)؛حضرت خطاب به مردم فرمود: «آیا در این زمان، خداوند، دین را براى همه مردم و جهانیان اظهار فرموده است؟» و خود ایشان پاسخ فرمود:«هرگز؛ قسم به آن كه جان من در دست او است (تحقق عینى این آیه شریفه، در زمان قیام قائم ما است) تا هیچ قریه‏اى باقى نماند مگر آن كه شهادت بر توحید، و نبوت صبح و شب، در آن سر داده شود.»

از اصل آیه شریفه استفاده مى‏شود كه مساله خاتمیت پیامبر صلى الله علیه و آله با خاتمیت وصایت گره خورده است یعنى، با امامت ائمه معصوم علیهم السلام و در نهایت، با ظهور آخرین وصى، خاتمیت پیامبر صلى الله علیه و آله به بروز نهایى خواهد رسید. از این رو، بطلان این نظر كه از سوى برخى از روشنفكران ابراز مى‏شود كه «خاتمیت پیامبر، به این معنا است كه بعد از وى، بشر، با عقل خود مى‏تواند راه خود را طى كند و دیگر نیازى به غیر ندارد» روشن مى‏شود. از این آیه شریف، به خوبى استفاده مى‏شود كه خاتمیت پیامبر به خاتمیت وصى نیاز دارد و اگر خاتم الاولیاء نباشد، دین، به معناى كامل و نهایى خود نمى‏تواند بر همه مردم و عقول عرضه شود. از این رو، در برخى از روایات از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله رسیده است كه حضرت فرموده‏اند:

«مهدى این امت از ما است و خداوند، در آخرالزمان دین را به دست او برپا مى‏دارد همان طورى كه من در اول الزمان دین را برپا داشتم.‏» (14)

با قطع نظر از این نكته، از آیه شریف، به ضمیمه روایاتى كه در ذیل آن وارد شده است، استفاده مى‏شود كه دین اسلام، با ظهور آن حضرت جهانى خواهد شد. از طرف دیگر، طبق برخى از روایات، پیروان مذاهب مختلف ، مانند یهودیت و مسیحیت، در زمان حكومت آن حضرت، جزیه پرداخت مى‏كنند. (15)

بنابراین باید دید جمع میان این دو دسته از روایات چگونه است؟

در این زمینه، راه‏هاى متعددى براى جمع مى‏توانیم بیان كنیم:

راه یكم:

بگوییم دسته یكم دلالت‏ بر غلبه دین اسلام بر سایر ادیان دارد. به این معنا كه در آن زمان، دین غالب مردم روى زمین، دین اسلام خواهد بود و در همه نقاط و مناطق و اماكن، شهادت بر توحید و رسالت ‏حضرت ختمى مرتبت‏ خواهد بود، اما این منافات ندارد كه در برخى از نقاط ، عده محدودى، به همان دین خود باقى بمانند و جزیه پرداخت كنند.

راه دوم:

دسته یكم از روایات را بر این معنى حمل كنیم كه در زمان ظهور آن حضرت، هیچ كسى كه عنوان شرك را داشته باشد، نخواهد بود. اما پیروان مذاهب دیگر، اگر مى‏توانند بر مذهب واقعى خود، باقى بمانند. البته مى‏توان گفت همان گونه كه در زمان ظهور حضرت، قرآن بر، طبق آن‏ چه كه واقعا بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل گردیده، به مرحله بروز و عمل مى‏رسد، در آن زمان نیز كتب آسمانى دیگر، به صورت غیر محرف، خواهد بود و تورات واقعى و انجیل واقعى عرضه خواهد شد. در برخى از روایات آمده است (دركتاب عقدالدرر، باب سوم، ص 40 و 41) كه حضرت مهدى را از آن رو «مهدى‏» مى‏گویند كه مردم را براى استخراج كتاب نورانى به كوه‏هاى شام هدایت مى‏كند و با تورات واقعى بر یهود احتجاج مى‏كند و جماعتى و یا كثیرى از آنان، اسلام مى‏آورند.

بازگشت‏ حضرت عیسى علیه السلام نیز مى‏تواند دلیلى بر این ادعا باشد.

راه سوم:

ممكن است روایاتى كه مى‏گوید: «اگر كسى اسلام نیاورد، گردن زده مى‏شود» بر این معنا حمل شود كه كسانى كه به حقانیت اسلام علم پیدا كنند، اما از روى عناد و لجاجت نپذیرند، دچار چنین عقوبتى شوند، بنابراین منافات ندارد كه عده‏اى از یهود و نصارى كه عناد و لجاجت ندارند، بر مسلك خود باقى بمانند.

این‏ها، سه طریق براى جمع میان این دو دسته روایات است كه بر فرض صحت‏ سند هر دو، مى‏توان به یكى از این‏ها ملتزم شد ولو این كه در نهایت، نمى‏توان اذعان به عرفى بودن همه این طرق كرد.

نكته دوم

قبلا گفتیم، حضرت، دین جدیدى كه از نظر ماهیت و واقعیت، با دین فعلى مختلف باشد، نخواهد آورد و همین دین كه ما را به مساله ظهور و آماده شدن براى ظهور ترغیب مى‏كند، در آن زمان هم اساس اعتقادى مردم و دین آنان است، اما ممكناست ‏برخى از احكامى كه تاكنون بیان نشده، در آن زمان بیان شود. از برخى از تعابیر مانند: «ان الله سكت عن اشیاء لم یسكت عنها نسیانا» (16) شاید بتوان همین معنا را استفاده كرد. البته، این احتمال وجود دارد كه مدلول این روایت، سكوت دائمى و همیشگى باشد؛ یعنى، خداوند ممكن است در هیچ زمانى آن‏ها را بیان نفرماید.

از تتبع در مجموع روایات استفاده مى‏كنیم كه در زمان ظهور حضرت، اولا نحوه اجراى برخى از احكام تغییر خواهد كرد. در برخى از روایات وارد شده است كه هر كسى كه گنجى دارد، از سوى آن حضرت، گنج او حرام مى‏شود. امام صادق علیه السلام فرموده است:« بر شیعیان ما انفاق به معروف و به مقدارى كه مناسب است، مشروع شده است، اما هنگامى كه قائم آل محمد صلى الله علیه و آله ظهور فرماید، هر گنجى را بر صاحب آن حرام مى‏كند تا این كه صاحب آن، گنج را بیاورد و حضرت به وسیله آن، بر دشمنان خودش پیروز گردد. (17)

نكته حایز اهمیت، آن است كه در دنباله روایت،حضرت فرموده‏اند این مطلب، معناى این آیه شریف است كه خداوند فرموده: «الذین یكنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم (18)؛ كسانى كه طلا و نقره را گنجینه قرار مى‏دهند و آن را در راه خدا خرج نمى‏كنند پس آنان را به عذاب دردناك مژده بخش‏.»

باید توجه داشت ‏بر طبق چنین احادیثى مى‏توان گفت، اساسا، بطون و تاویل اصلى برخى از آیات شریف در زمان ظهور حضرت روشن مى‏شود و نمى‏توان گفت در زمان قبل از ظهور، كسانى كه گنج دارند، مشمول این آیه شریف هستند، یعنى نمى‏توان گفت، كسانى كه در این زمان، زكات و انفاق خود را به طور صحیح انجام مى‏دهند و داراى گنج نیز هستند، این گنج، بر آنان حرام است. بنابراین، تا زمان ظهور، انفاق به معروف لازم است و در زمان ظهور، به نحو دیگرى خواهد بود.

نمونه دیگر این كه: در زمان ظهور، مانع الزكاة بر او حد جارى مى‏گردد (19)؛یعنى این عقوبت، اختصاص به آن زمان دارد و در زمان غیبت وجود ندارد.

ثانیا، برخى از احكام، در آن زمان، منسوخ مى‏شوند. مثلا تقیه كه در زمان ائمه معصوم علیهم السلام بوده است و در زمان غیبت نیز دوام دارد، بر طبق برخى از روایات، در زمان ظهور حضرت، مشروعیت ‏خود را از دست مى‏دهد و نه امام علیه السلام به تقیه عمل خواهند كرد و نه مردم. (20)

ظاهر روایات اطلاق دارد؛ یعنى هیچ كدام از اقسام تقیه از قبیل مداراتى، خوفى و كتمانى در آن زمان مشروعیت ندارد علت این امر آن است كه در آن زمان، احكام، به صورت واقعى ظهور خواهد داشت و لازم است احكام واقعى اجرا گردد و از طرفى مشروعیت تقیه، جهت ‏حفظ عقائد صحیح و پیروان آن است.

از مجموع تعابیرى كه در روایات در مورد كیفیت دین درعصر ظهور وارد شده، استفاده مى‏كنیم كه در آن زمان، دین، با همه ابعاد، به مرحله اجرا در خواهد آمد و سعادت بشرى در پرتو آن، تحقق خواهد یافت و هیچ گونه محدودیتى در بیان و اجراى احكام وجود ندارد و هر آن چه به عنوان مانع تصور شود، از بین خواهد رفت.

پى‏نوشت‏ها:

1) آل عمران، آیه 19.

2) سنن ابى داود، ج 2، ص 312.

3) بحارالانوار، ج‏52، ص 366؛ الغیبة ‏نعمانى، 172.

4) الغیبة نعمانى، ص 231، باب 13، ح 13؛ بحارالانوار، ج 52، ص 352.

5) یعنى «جدیدا» صفت ‏براى مفعول مطلق محذوف است؛ یعنى: یستانف الاسلام استینافا جدیدا.

6) تهذیب ج 6، ص 154، باب 70، ح 1؛ بحارالانوار ج 52، ص 381؛ اثبات الهداة ج 6، ص 377.

7) بحارالانوار، ج 52، ص 339 از ارشاد مفید ج 2، ص 386، با كمى اختلاف.

8) كافى ج 8، ص 396، بحار ج 52، ص 378.

9) كافى ج 1، ص 25؛ بحار ج 52، ص 328 و با كمى اختلاف كمال الدین ج 2، ص 685.

10) كمال الدین: 379؛ بحارالانوار، ج 51، ص 146.

11) ارشاد مفید، ص 705، باب 40، فصل 5، ح 7.

12) سوره توبه، آیه 33.

13) بحارالانوار، ج 53، ص 46؛ تاویل‏الآیات، ص 663.

14) بحارالانوار، ج 36، ص 342 و 344 و 325 از كفایة الاثر، ص 62.

15) بحارالانوار، ج‏51، ص‏60؛ ج‏52، ص‏375، 376.

16) من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 75.

17) تفسیر عیاشى، ج 2، ص 87؛ بحارالانوار، ج 73، ص 143.

18) سوره توبه، آیه 34.

19) كافى ج 3، ص 503.

20) بحار ج 52، ص 345؛ ج 53، ص 46.

"محمدجواد فاضل ‏لنكرانى"

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت