بررسي علل ترس از مرگ
بررسی علل ترس از مرگ
چرا از مرگ میترسیم؟
اعتقاد نداشتن بـه خـدا و قـیـامـت و نیز نـابـودى پـنـداشـتـن مـرگ، از عـوامـل اسـاسـى تـرس از مـرگ اسـت. افزون بر این، در روایات و آیات به عواملى دیگر نیز اشـاره شـده است. بر اساس روایات یكى دیگر از علل ترس از مرگ، فراهم نساختن ره توشه آخرت اسـت. امـام صـادق علیه السلام از پـدر گـرامـى اش امـام بـاقـر علیه السلام نقل كرده است كه فرمود:
مـردى خـدمـت پـیـامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: "چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمود: آیا مال و ثروت دارى؟ عرض كرد: بله .
فرمود: آیا آن را پیش فرستادهاى [و در كار خیر و براى آخرت صرف كردهاى]؟
عرض كرد: نه .
فرمود: به همین علت مرگ را دوست نمى دارى. 1
ایـن هـمـان اسـت كـه حـضرت على علیه السلام در یكى از سخنان حكمت آمیزش از آن ، آه و ناله سر مىدهد و هشدار داده ، مىفرماید: "آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمُورِدِ" 2
آه از كـمـى تـوشـه [ى راه آخرت] و طولانى بودن راه و دور بودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محلّ ورود.
مـردى خـدمـت امـام حـسـن علیه السلام آمـد و عـرض كـرد: "اى پـسـر رسـول خـدا! چـه بـر سـر مـا آمـده كه مرگ را ناپسند مىپنداریم و آن را دوست نمىداریم ؟!
حضرت فرمود: زیـرا شـمـا آخـرتـتـان را ویـران و دنـیـایـتـان را آبـاد كـردهایـد. از ایـن رو، انتقال از آبادى به ویرانى را ناپسند مىدارید. 3
چـنـان كـه از ایـن روایت استفاده مىشود، علّت ترس از مرگ، تلاش نكردن براى آخرت ،بلكه بى توجه بودن به آن و روى كردن به دنیاست و همین موجب ویرانى آخرت است .
امام محمد جواد علیه السلام:
مـرگ را نـشـنـاخـتـهانـد. اگـر آن را مىشناختند و از اولیاى خداى عزّوجلّ مىبودند، بى گمان مرگ را دوست مىداشتند و مىدانستند كه آخرت از دنیا برایشان بهتر است
راه هاى زدودن ترس از مرگ
گـام نـخـسـت بـراى رهایى از وحشت مرگ، شناخت و درك درست از مرگ است كه معناى آن گذشت. بـهـرهمـنـدى از این شناخت تا حدّى بسیار انسانهاى مؤمن را از ترس مرگ مىرهاند و براى در آغـوش گـرفـتن مرگ آماده مىكند. از این رو، امام محمد جواد علیه السلام پس از آن كه از حقیقت مرگ پرده برمى دارد، مىفرماید:
پس، خود را براى آن آماده كنید.4
آنان كه از مرگ مىترسند و براى رو به رو شدن با آن آماده نیستند، مرگ را نشناختهاند. كسى از امام محمد جواد علیه السلام پرسید: چرا برخى مرگ را ناخوش مى دارند؟
فرمود: زیـرا مـرگ را نـشـنـاخـتـهانـد. اگـر آن را مىشناختند و از اولیاى خداى عزّوجلّ مىبودند، بى گمان مرگ را دوست مىداشتند و مىدانستند كه آخرت از دنیا برایشان بهتر است .
سپس ، آن حضرت براى این كه حقیقت را بیشتر آشكار كند، پرسید: "چـرا كـودك و دیـوانـه ، از خـوردن دارویـى كـه بدن را سالم مىكند و درد را از میان مىبرد، خوددارى مىكند؟"
مرد گفت: "زیـرا آنـان از فـایـده دارو نـا آگاهند." حضرت جواد علیه السلام فرمود: "سوگند به آن كسى كه به حقّ، محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت ، كسى به درستى خود را براى مرگ آماده نـمىكند، مگر این كه براى او از این دارو براى بیمار سودمندتر است . آگاه باش! اگر مردم مـىدانـسـتـند كه مرگشان به چه نعمتهایى مىانجامد، آن را دوست مىداشتند؛ بسیار بیشتر از خردمندى كه خوردن دارو را براى دفع بیماریها و جلب سلامتى دوست مىدارد." 5
عـامـل اسـاسـى بـراى نـهـراسـیـدن از مـرگ ، ایـمـان بـه مـبـداء و مـعـاد، عـمـل صـالح و تـقـرّب بـه خـداسـت و هـر قـدر ایـمـان و عـمـل شـایـسـتـه بـیـشـتـر شـود، تـرس از مـرگ كـمـتـر مـىگـردد، بـلكـه در اثـر ایـمـان و عمل صالح انسان به جایى مىرسد كه نه تنها از مرگ نمىهراسد كه مشتاق آن نیز مىشود؛ زیرا مرگ را وسیله رسیدن به محبوب و دار كرامت آخرت مىبیند.
معصومین و آرزوى مرگ
زنـدگـى دنـیـا، مـقـدّمـهاى بـراى زنـدگـى آخـرت اسـت . اگـر از ایـن مـقـدّمـه بـراى نـیـل بـه كـمـال بـهـره جـسـتـه شـود، هـر چـه طـولانـى تـر شـود، بـهـتـر اسـت ؛ زیـرا بـر كمال انسان مىافزاید و انسان در آخرت از درجات بالاترى برخوردار مىگردد. از این رو، مىبینیم در موارد بسیارى بزرگان دین ، از خدا خواستهاند كه عمرى طولانى بدانان دهد و در دعا بـه مـا آمـوخـتـه انـد كـه از خدا طول عمرى همراه با عافیت بخواهیم .
امام سجّاد علیه السلام چنین از درگاه خداوند مىخواهد:
"وَ عـَمِّرْنـى مـا كـانَ عـُمـْرى بـِذْلَةً فـى طـاعـَتِكَ فَاِذا كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَاقْبِضْنى اِلَیْكَ" 6
پـروردگارا! تا عمر من در راه طاعت تو است، بر آن بیفزاى. اما اگر عمر من چراگاه شیطان شد، جان مرا بگیر.
همچنین ، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام خطاب به پیشگاه الهى عرضه مىدارد: "اَللّهُمَّ بِعِلْمِكَ الْغَیْبِ وَ قُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ اَحْیِنى ما عَلِمْتَ الْحَیاةَ خَیْراً لى وَ تَوَفَّنى اِذا كانَتِ الْوَفاةُ خَیْراً لى " 7
پروردگارا! به علم غیبت و قدرتت بر خلق سوگندت مىدهم ، تا آن گاه كه زندگى را برایم بهتر مىدانى مرا زنده بدار و هر گاه مرگ را برایم بهتر مىدانى، مرا بمیران .
پـس ، زنـدگـى دنـیوى در جهان بینى اسلامى ، پسندیده است ، ولى همواره به عنوان فرصتى براى نیل به رشد و كمالى بیشتر. حضرت على علیه السلام مىفرماید: "اِنَّ عُمْرَكَ مَهْرُ سَعادَتِكَ اِنْ اَنْفَذْتَهُ فى طاعَةِ رَبِّكَ" 8
اگر عمرت را در راه اطاعت پروردگارت سپرى كنى، مایه خوشبختى توست .
البـتـه ، گاهی مرگ بر زندگى ترجیح مىیابد؛ یكى آن گاه كه آدمى در برخورد با نامردمىهـا و فـشـارهـاى شـدیـد روحـى آرزوى مـرگ مـىكـنـد، و دیـگـر در جـایـى كـه مـرگ، مـوجـب كمال بیشترى است؛ مانند شهادت. اگر آرزوى مرگ در سخنان بزرگان دین آمده، بیشتر در این گونه شرایط بوده است. امام حسین علیه السلام هنگام حركت به سوى عراق فرمود: "بـسـیـار مشتاق دیـدار رفتگانِ خاندان خود هستم؛ همانند اشتیاقى كه یعقوب به دیدار یوسف داشت." 9
اصـحـاب و شـیـفـتـگـان اهـل بـیـت عـصمت علیه السلام نیز این گونهاند. بُرَیْر بن خضیر همْدانى ، كه از اصـحـاب بـا وفـاى سیدالشهدا علیه السلام بود، هنگامى كه به لقاى پروردگار و فردوس و شهادت یـقـیـن كـرد، از خـوشـحـالى ، مـزاح و شـوخـى مـىكـرد بـا ایـن كـه هـیـچ گـاه اهل مزاح نبود. 10
1. بحارالانوار، ج 6، ص 127.
2. نهج البلاغه ، ص 1119، حكمت 74.
3. بحارالانوار، ج 6، ص 129.
4. معانى الاخبار، ص 289.
5. معانى الاخبار ، ص 290.
6. صحیفه سجادیّه ، دعاى مكارم الاخلاق . (دعاى بیستم )
7. بحارالانوار، ج 94، ص 225.
8. میزان الحكمة ، محمدى رى شهرى ، ج 6، ص 542.
9. لهوف ، سیّد بن طاووس ، ص 26.
10. همان ، ص 41.
یكصد درس از زندگانی امام علی علیه السلام
پژوهشکده تحقیقات اسلامی
تنظیم : گروه دین و اندیشه تبیان - عسگری