واقعیت تلخ جامعه ما
واقعيت تلخ جامعه امروز ما
اشاره:
واقعيت تلخ جامعه امروز ما،اسراف و خروج از حد اعتدال در مصارف مادي و حتي گاه در سرمايه هاي معنوي است.
واژه "اسراف" با کلمه "اتراف" قرابت و همبستگي دارد.
در اين نوشتار مي کوشيم تا ضمن معناشناسي اين دو واژه ، به اختصار سرنوشت مسرفان و مترفان را از منظر قرآن و نهج البلاغه پي جوييم.
لغت اسراف و اتراف
در مورد لغت اسراف و اتراف لغت شناسان عرب چنين مي گويند :
الف – راغب اصفهاني : ترف که از ماده اتراف است به معني توسعه و گسترش و گسترش در نعمت .
ب – صاحب مجمع البحرين مي گويد : مترف به کسي گفته مي شود که در استفاده از لذائذ و خوشي ها زياده روي کند و وقتي مي گويند فلاني را نعمت مترف کرده يعني : او را بطغيان و عياشي واداشت .
بنابر اين اتراف يعني طغيان در سوء استفاده از نعمت و مي توان گفت مترف جنبه منفي و طاغوتي دارد .
اما درباره لغت اسراف راغب اصفهاني گويد : گرچه اسراف در انفاق مشهور است چنانکه خداوند مي فرمايد : « والَّذينَ اِذا اَنْفَقُوا لَم يُسرِفُوا » « سوره فرقان 68 » هنگاميکه انفاق مي نمايند اسراف نمي کنند . ولي در هر کاري که انسان زياده روي کند آن را اسراف مي گويند .
نحوه استعمال اسراف گاهي در کميت و اندازه است چنانکهانسان در جايي که معمول است يک تومان خرج کند 10 تومان خرج نمايد ، و گاهي در کيفيت استعمال است چنانکه انسان همان اندازه معمول را در خلافت مصلحت خرج کند .
کارشکني مترفين در برابر پيامبران
ضمن مطالعه سرگذشت پيامبران در قرآن مجيد متوجه مي شويم که گروه مترفين ( عياشان طغيانگر ) همواره در برابر پيامبران نقش خصمانه اي داشته اند خمصانهاي داشته اند چنانکه در قرآن کريم مي خوانيم : و ما اَرسَلنا في قَرْيَهٍ مٍنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُترَفوُها إنَّا بِما اَرسِلتُم بِهِ کافِرُونَ : « ما هر گاه بيم دهنده اي را ( پيامبران ) براي آگاهي اهل قريه اي فرستاديم مترفين قريه گفتند ما به آنچه که شما به آن مأموريت يافته ايد کفر مي ورزيم » .
در اين آيه مخالفت رسمي مترفين با حضرت نوح بيان شده است . نوح پيغمبر بزرگوار براي هدايت يک اجتماع بزرگ برگزيده شد و شب و روز آن مردم را بسوي حق دعوت مي کرد و آنها را از بت پرستي و کارهاي ناپسند نهي مي فرمود . اما هرچه نوح بيشتر اصرار و الحاح مي کرد کمتر در آن مردم اثر مي نمود . مهمترين گروه مخافت نوح که سد بزرگي براي ارشاد جامعه بودند ملأ و بزرگان و اشراف خوش گذران بودند که هدف نوح را مخالفت لجام گسيختگي خود مي دانستند .
در سوره مومنون يادآوري شده که گروه مترفين در برابر نهضت هود پيغمبر سر سختانه مخالفت مي کرده اند : هود ، پيامبر بزرگوار براي ارشاد جامعه عاد برگزيده شد آن مردم داراي نعمت ها و ثروت هاي فراوان بودند که بيشتر موجب طغيان و سرکشي آنها مي گشت ، هود دائماً به آنها هشدار مي داد و آنها را به سوي عباد خدا و اطاعت فرامين او دعوت مي کرد ولي بزرگان و ثروتمندان شان با کارشکني هاي خود زحمات هود را خنثي مي کردند .
نهج البلاغه و مترفين
علي عليه السلام در چندمورد نهج البلاغه خطر مسرفين و مترفين را يادآور شده و درباره فسادي که از سوي آنان اجتماع اسلامي را تهديد مي کند به مردم هشدار داده است . يک قسمت عبادتي بود که از نامه 62 در صفحات قبل بيان شد . و در خطبه شقشقيه سخت از اسراف و اتراف خليفه و پيروانش انتقاد مي کند … الي أن قامِ ثالِثُ القُوم … » .
« تا آنکه سومين نفر آنان ( خلفا ) روي کار آمد در حالي که پهلوهايش از پرخوري باد کرده و تنها کارش پرکردن و خالي کردن شکم بود فرزندان پدرش با او بپاخاستند و مال خدا ( بيت المال) را همانند شتري که با ولع ، علف هاي بهاري را مي چرد ، چريدند تا آنکه آنچه تابيدهبود باز شد کردارش بر او پيشي گرفت و شکم پرستي او آشکار گشت » .
مسرفين از نظر پيامبر اسلام
پيامبر عاليقدر اسلام امت را از خطر مسرفين و مترفين بر حذر داشت خصوصاً طغيان زيانبار بني اميه را در ضمن حديثي يادآور شدند که : اذا بلغ بَنُو العاصِ ثَلاثينَ رَجُلاً اتّخَذوا مالَ اللهِ دُوَلاً وَ عبادَ اللهِ خَولاً : هنگامي که فرزندان عاص به سي نفر برسند . مال خدا (بيت المال) را در دست خود بگردانند و بندگان خدا را برده و بنده خود سازند .
بنابراين پيشوايان اسلام زيانهاي فلاکت بار ناشي از اين دو دسته خطرناک را به مسلمانان گوشزد کردند ولي متأسفانه اکثريت ملت اسلام توجهي به اين گونه هشدارها نکرده و با خمودي و غفلت خود ، زمينه را براي خودسري و عياشي اين گروه فراهم ساخته و عملاً مسلمانان را به سقوط و نيستي نزديک ساختند .
منبع: بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه، تاليف آيت الله العظمي نوري همداني
تنظيم براي تبيان: شکوري