جولی اسمیت در کتاب "چرا تابهحال کسی اینها را به من نگفته بود؟" درباره مراحل و عبور آن صحبت کرده است
چطور سوگ را از سر بگذرانیم؟
در دو گزارش قبل به مفهوم و مراحل سوگ پرداختیم و حالا در این گزارش میخواهیم به این موضوع بپردازیم که چگونه میتوانیم از این مسیر سخت، از این سردرگمی و آشفتگی که آن را سوگ می نامیم، عبور کنیم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
چهارشنبه 1403/03/09 ساعت 16:20
تکالیف سوگواری
ویلیام وردن برای کنار آمدن با شرایط جدید و التیام در حین سوگواری به چهار تکلیف (دستورالعمل) اشاره میکند:پذیرش واقعیت جدید پس از فقدان
گذر از درد و مصیبت
انطباق با محیطی که عزیز از دست رفته دیگر در آن حضور ندارد؛
یافتن راهی نو برای حفظ ارتباط عاطفی با کسی که دیگر نیست و پرداختن به زندگی روزانه
برای پشتسر گذاشتن سوگ باید درک کرد
پس از فقدان، هر فرد به طریقی سوگواری میکند، برخی با درد و احساسات و بعضی تلاش میکنند حواسشان را به نوعی از این احساسات طاقتفرسا پرت کنند، هیچ یک از این دو روش اشتباه نیست. در واقع به هر دو نیاز داریم، نمیتوان با غم و اندوه یکباره کنار آمد و چنین درد عاطفی بزرگی را بیوقفه تحمل کرد. برای پشت سرگذاشتن سوگ باید آن را درک کرد.چطور سوگ را درک کنیم؟
برای طی کردن این روند باید هم درد را احساس کرد و هم با معطوف کردن حواس روی مسائل دیگر یا هر چیز که فرد را آرام میکند، به ذهن و بدن فرصتی برای تجدید قوا داد و میان هجوم امواج احساسات وقفه انداخت؛ بنابراین سرکردن با احساساتی مثل نگاه کردن به وسایل فرد از دست رفته یا دیدن یادگاری او در شما برانگیخته میشوند یا احساساتی که خود به خود به سراغتان میآیند بخش ضروری این فرایند است، این کار باعث آشکار شدن و ابراز احساسات از طریق حرف زدن، نوشتن یا گریه میشود.یکی از مشکلات تلاش برای کنار آمدن و خودداری از فکرکردن به فقدان پیش آمده این است که باید برایش تلاش سخت و بیوقفه داشت، در چنین شرایطی باید انقدر خود را به امور دیگر مشغول کنیم که هجوم احساسات بر ما غلبه نکند. پس به کارهای دیگر میچسبیم فرصت استراحت نداریم؛ چراکه برای دوری از درد باید پیوسته مشغول کاری باشیم. پنهان و سرکوب کردن دردهای شدید هم باعث آسیب فردی و هم صدمه به روابطمان خواهد شد.
هر احساسی را با آغوش باز بپذیرید
هنگامی که غمگین هستید، بروز احساسات دیگر، در وجودتان هیچ اشکالی ندارد. احساس ناامیدی، خشم و سردرگمیو حتی شادی طبیعی است. چه اشکالی دارد در موقعیتی لبخند بزنید؟ لذت بردن از گرمای خورشید روی صورتتان یا خندیدن به شوخی کسی چه ایرادی دارد؟ همه احساسات خوب هستند. برای بازگشت به زندگی احساس گناه نکنید همانطور که در حین سوگواری درد را می پذیرید، اجازه دهید شادیهای کوچک شما را به مرور بغل کنند. با گذر زمان دوباره به زندگی میپردازیم و میپذیریم این به معنای فراموش کردن نیست و همچنان میتوانید عشق و ارتباط عاطفی با عزیز از دست رفتهتان را حفظ کنید. هر روز قدمی کوچک رو به جلو بردارید، قدرت قدمهای کوچک رو به جلو را دست کم نگیرید. اگر بیدار شدن و شستن صورت برایتان به کشمکشی هر روزه تبدیل شده همین کار را فعلاً هدف قرار دهید و بدون توجه به گذشته از نقطه حال شروع کنید و با پشتکار ادامه دهیداز خود انتظار نابجا نداشته باشید
توقع بهبود سریع و تغییر احساس و رفتار، تحمل سوگ را سختتر میکند. بسیاری این انتظارات به برداشت نادرست قدیمی ما بر میگردد که سوگواری را سرزنش میکنیم. انتظارات نابجا باعث میشوند فرد سوگوار تصور نادرستی از حال خود داشته باشد و احساس کند دچار مشکل روانی یا کج فهمی شده یا حس عجز و تنهایی به او دست بدهد. در واقع همه احساسات و فرازونشیبها بخشی طبیعی از مراحل سوگواری هستند. وقتی کسی درباره سوگی که تحمل میکند حرفی نمیزند، سبب بروز نگرانی دیگران میشود و اطرافیان نمیدانند چه کمکی از دستشان بر میآید؛ اما برقراری ارتباطی مشفقانه با خود و دیگران شیوهای بسیار مفید است که به فرد فرصت ابراز احساسات در فضایی امن میدهد.ابراز احساسات؛ از گفتن تا نوشتن
بیان احساسات همیشه آسان نیست برخی دوست دارند حرف بزنند و برخی اما کلمهای برای توصیف پیدا نمیکنند. اگر میخواهید صحبت کنید، با کسی که به او اعتماد دارید حرف بزنید؛ حتی اگر از سربار بودن و ناراحت کردن دیگران می ترسید که امری طبیعی است به آنها بگویید. دوست خوب اگر کاری از دستش بربیاید، به شما میگوید.اگر حرف زدن برایتان دشوار است، بنویسید. به هر روشی که دوست دارید، هر چه به ذهنتان میرسد، بنویسید. این شیوه انتقال افکار و احساسات روی کاغذ، از آنچه در ذهن و بدنتان می گذرد، پرده برمیدارد و به بررسی احساسات دردناک نشئت گرفته از سوگواری کمک میکند.
چنانچه درمانگری در دسترستان نیست که مرزهایی برای شما مشخص کند، خودتان باید این کار را انجام دهید؛ به گونهای که مرز صحبتها و ورود به احساسات و خروج از آنها را حتماً مشخص کنید. گاهی به احساس اجازه خودنمایی بدهید و گاه نادیدهاش بگیرید، گاهی با آن روبهرو شوید و سپس به ذهن و بدن فرصت استراحت دهید.
برای ادامه زندگی مجبور نیستید فراموشش کنید
هنگامی که به یاد آوردن کسی، باعث رنجتان میشود و نبودش دلتان را به درد می آورد، دو احساس متضاد در خود حس میکنید؛ یکی میل به زندگی که پیش روی شماست و دیگری خاطرهای که ناگهان شما را به زانو در می آورد. شاید یکی از تغییرات در زندگی همزمان با سوگ، یافتن راهی برای مدارا کردن با حضور هر دو نیاز در زندگی باشد؛ نیاز به زندگی کردن و نیاز به یاد آوری و حفظ ارتباط با کسی که از دستش دادهاید. زمانی را با خاطرهها سپری کردن یا اجرای مراسمی که ارتباط شما را زنده کند و در عین حال انتخابهای درست در هر روز از زندگیتان به نحوی که هم گذشته را از یاد نبرید و هم آینده را بسازید. سوگ به شما یاد میدهد چگونه با درد روبهرو و در آن غوطهور شوید تا دردتان را تحت تأثیر قرار دهد، تا با آن به آرامش برسید و به خود کمک کنید، پس از گذر از درد به زندگی برگردید و برای رفع خستگی و فرسودگی ناشی از سوگ راهی برای آرامش و تجدید قوای بدن و ذهنتان بیابید.برای رشد کردن منتظر التیام زخم هایتان نباشید
زخمی که از پس فقدان باقی میماند ترمیم و مداوا نمیشود ما نمیخواهیم عزیز از دست رفته مان را فراموش کنیم، می خواهیم او را به یاد بیاوریم و با او در ارتباط باشیم. بنابراین این زخم کوچک ناپدید نمیشود؛ باقی میماند و ما می کوشیم بـا وجود این زخم زندگی مان را دوباره بنا کنیم بسیاری از مردم این مفهوم را در درمان مفید می دانند؛ زیرا فرد فقید همیشه مانند دوران پیش از رفتنش برای شما مهم است و درد از دست دادن او همیشه باقی خواهد ماند اما همیشه راهی هست که حس کنیم او کنارمان حضور دارد و با وجود سوگ، به رشد و خلق زندگی معنادار و هدفمند می پردازیم. شما به زندگی ادامه میدهید و در دل آن راهی برای یادآوری، بزرگداشت و ارتباط با عزیز از دست رفته تان می یابید شما در می یابید که درد و خوشی، نومیدی و هدفمندی همه بخشی از زندگی.اند یاد میگیرید چگونه پس از او زندگی کنید و خود را از عمق شرایطی که در آن گرفتار شده اید، بیرون بکشید و راه زندگی را در پیش بگیرید.چه زمانی باید از متخصص کمک گرفت
مراجعه به مشاور یا درمانگر به این معنا نیست که شما اشتباه سوگواری میکنید. ما به حمایت نیاز داریم تا با درد سوگ کنار بیاییم؛ اما همه آدمها شخصی را ندارند که به او اعتماد داشته باشند و با او راحت صحبت کنند به این ترتیب اتاق درمان حکم پناهگاه را برای آنها خواهد داشت، فضایی امن برای رها کردن بی مهابای احساسات کنار کسی که آموزش دیده تا صبورانه کنار شما محکم بنشیند و تا پایان به صحبت هایتان گوش بدهد.درمانگر به شما در درک بهتر شرایط و اتفاقات کمک میکند و با استفاده از مهارتهای لازم شما را یاری میدهد تا سوگ را بهتر بفهمید و به حرف هایتان با چنان توجهی گوش میدهد که تا به حال تجربه نکردهاید بدون قضاوت، نصیحت یا تلاش برای کوچک جلوه دادن مسائل و تلاش برای رفع مشکل شما. درمانگر برای سوگواری باید با درد رو به رو شود و میداند باید دوش به دوش شما از این مسیر بگذرد و در مواقع نیاز راهنماییتان کند.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت