سحر و جادو در ادیان

از احاديث چنين بر مى آيد كه در زمان سليمان پيامبر (ع) گروهى در كشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند. وي دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصي نگه دارى كنند. اين نگه دارى شايد به آن دليل بوده كه مطالب مفيدى براى دفع سحر ساحران در ميان آنها وجود داشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
در مورد سحر و جادو در دوران اديان قديم قبل از اسلام مرا راهنمايي نماييد.
ارتباط و استفاده علمي و عملي از ارواح، اجنه و شياطين در اصطلاح لغوي و فقهي، سحر نام[۱] دارد. طبق دلايل قرآني، روايي و فقهي، ساحري، به صلاح زندگي دنيوي و اخروي انسان نيست.
اگرچه در تعريف و تعيين موارد سحر در كتب لغوي و فقهي تعاريف زيادي بيان شده است، اما در اين كه ارتباط با ارواح، اجنه و شياطين، سحر ناميده مي شود، از مسلّمات شمرده شده است.[۲]
قرآن كريم؛ ساحري را كفر، بي ايماني، بي تقوايي، معامله اي بد با خود، بي بهرگي از آخرت،[۳] افزايش گناه و خواري دانسته است.[۴]
به هر حال در يك جمع بندي مي توان گفت: سحر عملي خارق العاده است كه آثارى از خود در وجود انسان ها به جا مى‏گذارد. سحر گاهى يك نوع چشم‏بندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خيالى و تلقينى دارد، و زماني با استفاده از خواص ناشناختۀ فيزيكى و شيميايى بعضى از اجسام و عناصر، و گاه نيز از طريق كمك گرفتن از شياطين انجام مي گيرد. البته ساحران، افراد منحرف و دنياپرستى هستند كه اساس كارشان بر تحريف حقايق است.
روايات ديني؛ ساحري را كفر[۵]، كفر به قرآن[۶]، شرك[۷]، دوري از رحمت الاهي[۸] و دين اسلام[۹]، بي نيازي از بندگي الاهي[۱۰] و مايۀ ورود به جهنم[۱۱] و ساحر را ملعون[۱۲] دانسته اند.
فقها هم به دليل آيات و روايات و ضررهاي جسماني و رواني و ديني و اجتماعي كه ساحري دارد، آن را حرام دانسته­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ اند.[۱۳]


پيشينه سحر و جادو

ساحري سابقۀ ديرينه در تاريخ بشر دارد كه بيشترين زمان گسترش آن، زماني بود كه انبياي الاهي يا در جامعه حضور نداشتند و يا حاكميت آنها كم بود؛ لذا بيشترين زمان حضور آنها بعد از حضرت نوح[۱۴] و سليمان[۱۵]، بوده است، اما همان طور كه تاريخ ساحري گواه است و علم ناقصي كه ارواح و اجنه و شياطين[۱۶] دارند و مدعيان دروغ گويي كه ادعاي ارتباط با اينها را داشته اند، ساحران ضررهاي ديني و معنوي زيادي به جامعۀ بشري زدند؛ لذا به عقيدۀ ما، هم راه هاي دسترسي به اجنه و شياطين و ارواح خلاف دين[۱۷] است و هم اطلاعات و تأثيراتي كه شياطين و اجنه و ارواح مي دهند يا مي گذارند خلاف دين است، و چه بسا شده است كه ساحران ادعاي نبوت يا مهدويت كرده اند.[۱۸]
سعادت آدمي در اين است كه دوستي ها و دشمني ها و خوشي ها و نگراني ها، خوابيدن ها و بيداري ها، سفرها و حضرها بر اساس مصالح دنيوي و اخروي باشد، اما در تاريخ ساحري خلاف آن است.[۱۹]
از طرفي در احضار روح و تسخير اجنه و شياطين نوعي سلب اراده و اختيار و اجبار و اكراه بر آنها و يا بر روح زن يا بچه اي است كه آنها (ارواح يا اجنه) از طريق اينها احضار مي شوند وجود دارد كه اين تحصيل نوعي ضرر و اذيت است.[۲۰]

حضرت سليمان و سحر

از احاديث چنين بر مى آيد كه در زمان سليمان پيامبر (ع) گروهى در كشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند. وي دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصي نگه دارى كنند. اين نگه دارى شايد به آن دليل بوده كه مطالب مفيدى براى دفع سحر ساحران در ميان آنها وجود داشته است.
پس از وفات حضرت سليمان گروهى آنها را بيرون آورده و شروع به اشاعه و تعليم سحر كردند، بعضى از اين موقعيت استفاده كرده و گفتند سليمان اصلاً پيامبر نبوده، بلكه به كمك همين سحر و جادوگري ها بر كشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام مى داد!
گروهى از بنى اسرائيل هم از آنها تبعيت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آن جا كه دست از تورات نيز برداشتند.
هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) ظهور كرد و ضمن آيات قرآن اعلام نمود، سليمان از پيامبران خدا بود، بعضى از احبار و علماى يهود گفتند: از محمد تعجب نمى كنيد كه مى گويد سليمان پيامبر است، در صورتى كه او ساحر بوده است؟!
اين گفتار يهود علاوه بر اين كه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به اين پيامبر الاهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفير سليمان (ع) بود؛ زيرا طبق گفتۀ آنان سليمان (ع) مرد ساحرى بوده كه خود را به دروغ پيامبر خوانده و اين عمل موجب كفر است.

فرشته هاروت و ماروت و تعليم سحر به انسان

ملائكه و فرشتگان موجودات بسيار شريف و لطيف هستند و داراي ويژگي هاي نيك فراواني هستند -كه در آيات قرآن بيان شده است- از جمله اين كه صفات و ويژگي هاي خاكي و حيواني در وجود آنان راه ندارد و اساساً آنان هيچ گونه ميل و قدرتي بر انجام گناه و معصيت ندارند و به همين دليل است كه از هر گونه گناه و معصيت پاك و مبرّا هستند.
بنابراين، اگر عصمت و معصوم بودن صرفاً به معناي عدم ارتكاب گناه و معصيت باشد مي توان گفت فرشتگان هم معصوم هستند؛ زيرا آنان از هر گونه گناه و معصيت پاك و مبرا هستند.[۲۱]
امام عسكري (ع) مي ‏فرمايد: “فرشتگان خدا به كمك الطاف الاهي از كفر و امور ناپسند، معصوم و در امان‏اند”.[۲۲]
اما (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‏خواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد، ولى شياطين كفر ورزيدند و به مردم سحر آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مى‏دادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمى‏دادند، مگر اين كه از پيش به او مى‏گفتند: «ما وسيله آزمايش هستيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)»، ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى‏آموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند، ولى هيچ گاه نمى‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمت هايى را فرا مى‏ گرفتند كه به آنان زيان مى‏رسانيد و نفعى نمى‏داد. و مسلما مى‏دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهره‏اى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‏دانستند”.[۲۳]
اين دو فرشته زمانى به ميان مردم آمدند كه بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند، ولى از آن جا كه خنثا كردن يك مطلب (همانند خنثا كردن يك بمب) فرع بر اين است كه انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثا كردن آن را ياد بگيرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند، اما سوء استفاده كنندگان يهود همين را وسيله قرار دادند براى اشاعه هر چه بيشتر سحر و تا آن جا پيش رفتند كه پيامبر بزرگ الاهى، حضرت سليمان را نيز متهم ساختند كه اگر عوامل طبيعى به فرمان او است، يا جن و انس از او فرمان مى برند همه مولود سحر است.
پس در سرزمين بابل چون سحر و جادوگرى به اوج خود رسيد و باعث ناراحتى و ايذاي مردم گرديده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند.
ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود؛ چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران، طرز آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند، اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در رديف ساحران قرار گيرند، با اين كه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يك نوع آزمايش الاهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يك نوع كفر است.[۲۴]
از نظر اسلام در بسياري از موارد‏، سحر باعث گمراه ساختن مردم و تحريف حقايق و متزلزل ساختن پايه هاي اعتقادات افراد ساده ذهن مي شود. در احاديثى كه از پيشوايان بزرگ اسلام به ما رسيده است سحر به شدت مذمت و از آن نهي شده است، از جمله اين كه:
حضرت على )ع( مى‏فرمايد: ” كسى كه سحر بياموزد، كم يا زياد، كافر شده است، و رابطه او با خداوند به كلى قطع مى‏شود …”.[۲۵]
پس از نظر اسلام، انجام، تعليم، تعلم و تكسب به سحر، ممنوع و حرام[۲۶] و از گناهان كبيره است و در بعضي از روايات، تعليم و تعلم سحر را موجب كفر شمرده اند.
فقهاى اسلام به اتفاق مي فرمايند ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است، اما چنانچه ابطال سحر در يادگيري آن منحصر گردد تعلم آن اشكالى ندارد، بلكه گاهى به عنوان واجب كفايى مى‏بايست عده‏اى سحر را بياموزند تا اگر مدعى دروغ گويى خواست از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه كند سحر و جادوى او را ابطال نمايند، و دروغ مدعى را فاش سازند.
دليل اين استثنا حديثى است كه از امام صادق (ع)نقل شده، در اين حديث مى‏خوانيم: “يكى از ساحران و جادوگران كه در برابر انجام عمل سحر مزد مى‏گرفت، خدمت امام صادق (ع) رسيد و عرض كرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى‏گرفتم، خرج زندگى من نيز از همين راه تأمين مى‏شد، و با همان در آمد، حج خانۀ خدا را انجام داده‏ام، ولى اكنون آن را ترك و توبه كرده‏ام، آيا براى من راه نجاتى هست؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: “عقدۀ سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن”. از اين حديث استفاده مى‏شود كه براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشكال است.[۲۷]
همچنين در موارد ديگري اسلام يادگيري سحر را جايز دانسته است از جمله:
۱- فرا گرفتن سحر براي از بين بردن آثار سحر از كساني كه از سحر آسيب ديده­اند.
۲- براي باطل كردن ادعاي مدعيان دروغين نبوت.
۳- ياد گرفتن آن به منظور از بين سحر ساحران.

راه هاي ابطال سحر

با توجه به اين كه سحر اقسامي دارد، راه هاي ابطال سحر نيز از نظر قرآن كريم گوناگون است كه به بررسي آنها مي پردازيم:
۱- سحر گاهي فريفتن، تردستى، شعبده بازي و چشم‏بندى است، و در خارج حقيقتى ندارد چنان كه قرآن مي فرمايد:” فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى”[۲۸]؛ ريسمان ها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خيال مى‏شد كه حركت مى‏كنند.
در آيه ديگر آمده است: “فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ”؛[۲۹] هنگامى كه ريسمان‏ها را انداختند چشم هاى مردم را سحر كردند و آنها را ارعاب نمودند.
از اين آيات روشن مى‏شود كه سحر داراى حقيقتى نيست كه بتوان در اشياء تصرفى كند و اثرى بگذارد، بلكه اين تردستى و چشم بندى ساحران است كه آن چنان جلوه مى‏دهد.
۲- از بعضى آيات قرآن استفاده مى‏شود كه بعضى از انواع سحر به راستى اثر مى‏گذارد؛ مانند آيه ذيل كه مى‏گويد آنها سحرهايى را فرا مى‏گرفتند كه ميان مرد و همسرش جدايى مى‏افكند: “فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ”. يا تعبير ديگرى كه در آيات فوق بود كه آنها چيزهايى را فرا مى‏گرفتند كه مضر به حالشان بود و نافع نبود: “وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ”.[۳۰] ولى آيا تأثير سحر فقط جنبه روانى دارد و يا اين كه اثر جسمانى و خارجى‏ هم ممكن است داشته باشد؟ در آيات بالا اشاره‏اى به آن نشده؛ لذا بعضى معتقدند اثر سحر تنها در جنبه‏هاى روانى است.[۳۱]
در عصر ما چون بسيارى از خواص اجسام و عناصر كه در گذشته بر تودۀ مردم، مخفى بود، آشكار شده است، و حتى كتاب هايى در زمينۀ آثار اعجاب‏انگيز موجودات مختلف نوشته ‏شده است، واقعيت قسمت زيادى از سحرهاى ساحران روشن شده و در موارد زيادي اين حربه از دست ساحران گرفته شده است. (مثل روشن شدن خواص شميايي عناصر و يا بعضي خواص نور)، اما در هر حال، سحر چيزى نيست كه بتوان وجود آن را انكار كرد و همۀ صورت هاي آن را به خرافات نسبت داد. بعضي از صورت هاي آن، هم اكنون رواج دارد و هنوز واقعيت آن شناخته نشده است؛ مثل كارهايي كه مرتاضان هندي انجام مي دهند.[۳۲]
در بعضي از كتاب ها[۳۳] و روايات براي از بين بردن سحر خواندن آيات و دعاهايي توصيه شده است. ما از باب نمونه به چند مورد اشاره مي كنيم:
۱- محمد بن عيسى مي گويد از حضرت رضا (ع) در باره سحر پرسيدم حضرت فرمود: سحر واقعيت دارد و به اذن خدا اثر مى‏كند هر گاه ترا سحر كردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و اين دعا را بخوان: “باسم الله العظيم باسم الله العظيم رب العرش العظيم الا ذهبت و انقرضت”.
۲- ابن عباس گويد: لبيد يهودى پيغمبر(ص) را سحر كرد، و سحر را در چاه بنى زريق انداخت حضرت بيمار شد، در حالى كه حضرت به خواب بود دو فرشته آمدند، يكى از آن دو كنار سر حضرت و ديگرى پهلوى پاى او نشست و به ايشان خبر دادند، كه شما را سحر كرده‏ و سحر را در زير پوست نهاده و در زير سنگى در چاه زروان گذارده‏اند پيغمبر (ص) على (ع) و زبير و عمار را فرستاد تا آب چاه را كشيدند و سنگ را برداشتند و جف را در آوردند و ديدند كه در آن مقداري مو است با دندانه‏هائى از شانه كه ۱۱ گره با سوزن بر آن زده‏اند، در اين موقع معوّذتين آمد هر گرهى را كه مي گشودند آيه‏اى از آنها را مي خواندند، حضرت احساس سبكى كرد و برخاست گويا از قيد و زنجير آزاد شده است، و جبرئيل مي گفت: “بسم الله ارقيك من كل شي‏ء يؤذيك من حاسد و عين و الله يشفيك”.
۳- فردي كه سحر شده آيات: “قالَ مُوسى‏ ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ، وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ”.‏[۳۴] و “وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ”.[۳۵] را هميشه همراه خود داشته باشد.
۴- اين آيه را هفت بار بر سحر شده بخوانند: “سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ”[۳۶].[۳۷] پس به طور كلي بايد از شر سحر ساحران به خدا پناه برد.
از مجموع آنچه گفته شد، روشن گرديد كه براي از بين بردن سحر مي توان به يادگيري سحر پرداخت، اما بايد توجه داشت كه اغلب مواردي كه مردم آن را سحر مي پندارند، ناشي از توجه بيش از حد عده اي به خرافات و اوهام و سوء استفادۀ عدۀ سودجوي ديگر، از شرايط فراهم آمده است، در حالي كه از سحر اطلاعي ندارند علاوه لااقل بخشي از سحر، با تصرف در خيال انسان انجام مي پذيرد و همان طوري كه در جريان ساحران و حضرت موسي (ع) اتفاق افتاد، در اين گونه موارد با بالا رفتن سطح اعتقادات و آگاهي هاي مردم، عملا اين گونه سحرها كارائي نخواهند داشت. در هر صورت اگر واقعا سحري روي دهد، براي نجات از آن مي توان از دعا و آنچه در روايات آمده است بهره برد و اگر راه رهايي به استفادۀ از سحر منحصر گردد، استفاده از سحر براي ابطال سحر هم جايز است. البته تعلم سحر براي افرادي جايز خواهد بود كه اطميناني به منحرف نشدن آنان وجود داشته باشد؛ يعني يادگيري با قيود و شرايطي جايز است.

حكم مشاهدۀ سحر و مطالعۀ آن

از نظر اسلام، انجام، تعليم، تعلم و تكسب به سحر، ممنوع و حرام[۳۸] و از گناهان كبيره است و در بعضي از روايات، تعليم و تعلم سحر را موجب كفر شمرده­اند.
سحر در بسياري از موارد، باعث گمراه ساختن مردم و تحريف حقايق و متزلزل ساختن پايه­هاي اعتقادات افراد ساده ذهن مي­شود. البته اين حكم، مانند بسياري ديگر از احكام الاهي موارد استثنا دارد؛ از جمله، فرا گرفتن سحر براي باطل كردن يا از بين بردن آثار آن از كساني كه از سحر آسيب ديده­اند و يا براي باطل كردن ادعاي مدعيان دروغين نبوت.
مطالعه كردن كتاب ها و مجلات و يا نگاه كردن به عمل ساحران يا مشاهدۀ عمل ساحران در تلويزيون و سينما، اگر به منظور يادگيري و تعليم نباشد و صرفاً جنبۀ سرگرمي و تفريح داشته باشد، اشكالي ندارد،[۳۹] مگر اين كه عناوين ديگري بر آن منطبق شود؛ مثلا فيلم يا كتاب به گونه اي باشد كه در فرد آثار منفي به جاي بگذارد و باعث گمراهي اش شود يا عنوان حفظ فيلم ها و كتاب هاي گمراه كننده (حفظ كتب ضلال) بر آن منطبق شود، و يا موجب ترويج سحر شود، كه از اين جهات اشكال دارد و حرام است.

اسلام و علوم غريبه

قبل از اين كه به بيان ديني يا غير ديني بودن اين علوم بپردازيم، لازم است، مختصري در مورد چيستي آنها توضيح دهيم:
علوم غريبه، علومي است كه در دسترس همۀ افراد قرار نمي گيرد، و حدود سي شاخۀ مختلف دارد كه برخي از آنها عبارت اند از: علم رمل، جفر، اعداد، و … .
امّا پنج علم كيميا، ليميا، هيميا، سيميا و ريميا در علوم غريبه، به خمسه محتجبه معروف است؛ يعني پنج علمي كه مخفي است و تمام آن، از اسرار است.[۴۰]
تعريف و توضيح هر كدام به بياني كه علامه طباطبائي در تفسير الميزان[۴۱] آورده، به اين شرح است؛
۱- كيمياء؛ كه به آن علم صناعت هم مي گويند؛ علمي است كه به وسيله آن مي‏توان بعضي فلزات و اجرام معدني را به چيز ديگر تبديل كرد؛ مثلاً به وسيله اين علم مي‏توان طلا و نقره را از فلزات جدا كرد يا سنگ را به طلاء و … تبديل كرد.
۲- سيميا؛ علمي است كه انسان به وسيله يادگيري آن، قدرت براي انجام كارهاي خارق العاده پيدا مي‏كند. موضوع اين علم هماهنگ ساختن و مخلوط كردن قواى ارادى با قواى مخصوص مادى است كه با اين كار، شخص مي تواند، در امور طبيعي و قوه خيال ديگران تصرف كند، و آن را سحر ديدگان مي نامند، و اين فن از تمامى فنون سحر مسلم‏تر و صادق‏تر است.
۳- علم ليميا؛ علمي است كه با آن روح را در بدن ديگري انتقال دهند. بنابراين در اين علم، از كيفيت تأثيرهاى اراده، هنگامي كه به ارواح قوى و عالى متصل شد، بحث مى‏كند؛ مثلا اگر اراده من با ارواحى كه موكّل ستارگان است، متصل شد، چه كارهايي مى‏توانم انجام دهم؟ يا اگر اراده من، به ارواحى كه موكل بر حوادث اند، متصل شد، و آنها را در اختيار خود گرفتم، و يا اگر توانستم اجنه را تحت اختيار خود در آورم، و از آنها كمك بگيرم، چه كارهايى مي توانم انجام دهم؟ اين علم را، علم تسخيرات، مى‏گويند.
۴- علم هيميا؛ كه در تركيب قواى عالم بالا، با عناصر عالم پايين، بحث مى‏كند، تا از اين راه به تاثيرهاى عجيبى دست يابد، و آن را علم طلسمات هم مي گويند، چون ستارگان و اجرام آسمانى با حوادث مادى زمين ارتباط دارند، پس اگر آن شكل آسمانى كه مناسب با حادثه‏اى از حوادث است، با صورت و شكل مادى آن حادثه تركيب شود، آن حادثه پديد مى‏آيد؛ مثلا در اين علم، اگر بتوان آن شكل آسماني را كه مناسب با مردن، يا زنده ماندن يك شخص است، با شكل و صورت خود او تركيب كرد، كاري كه مي خواهيم، انجام مي شود. و اين معناى طلسم است. اين علم در نزد علماي ما حرام است.
۵- علم ريميا؛ علمى است كه از استخدام قواى مادى بحث مى‏كند، تا به آثار عجيب آنها دست يابد، به طورى كه در حس بيننده اثرات عجيب و غير عادي، درست مي شود، و اين را شعبده هم مي گويند.
با توضيحي كه در مورد اين علوم داده شد، روشن مي شود كه اين علوم، ديني نيستند؛ زيرا در اين علوم از استخدام اجنه و طلسم و تسخير موجودات و دخالت در عالم بحث مي شود كه مورد تأييد دين نيست.
نتيجه:
اين علوم، به علت اين كه در مواردي، باعث تسخير اجنه يا كشف اسرار اشخاص ديگر و… مي شود، مورد قبول دين نيست. البته علم كيمياء يك نوع صنعت است و ربطي به ديني بودن و غير ديني بودن ندارد، ولي از شاخه هاي علوم غريبه است.
براي توضيح بيشتر در مورد اين علوم مي توانيد به كتاب هاي زير مراجعه نماييد:
۱- زبده الارواح، محمود دهدار.
۲- دائره المعارف تشيع، ج ۱۱، زير نظر بهاء الدين خرمشاهي.
۳- المائده يا فرحه الروح، سيد احمد عبد منافي.
۴- تحفه حكيم، ج ۲، سيد محمد مؤمن حسيني.

راه مقابله با طلسم

انسان موجود پيچيده‌ و ناشناخته اي است كه مي‌تواند كارهاي خارق ‌العاده و غير طبيعي انجام دهد. اين قبيل كارها از ابعاد مادي و غير مادي وجود انسان سرچشمه مي‌گيرد. از جهت مادي انسان مي‌تواند با كمك ابزار مادي و با انجام برخي تمرينات، سرعت خود را در انجام برخي كارها افزايش دهد و يا نسبت به برخي پديده‌ها عادت كند كه براي ديگران تعجب آور باشد. از جهت معنوي نيز انسان با به كارگيري نيروي‌هاي رواني و روحي كارهاي فوق العاده انجام مي دهد. يكي از اين امور خارق العاده طلسم است.
مجمع البحرين در ذيل كلمه طلسم مي نويسد: «سه نظريه مشهور درباره واژه طلسم وجود دارد: ۱٫ از دو لفظ طلٌ به معناي اثر و اسم تركيب يافته است. ۲٫ لفظي است يوناي به معناي گره غير قابل گشودن. ۳٫ مقلوب كلمه مسلط است».[۴۲]
نويسنده «كشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون» مي نويسد: «عبد العلي بيرجندي در شرح تذكره مي گويد: طلسم عبارت از كار خارقي است كه مبدأ آن قواي فعٌاله (اثر گذار) آسماني آميخته با قوابل زميني منفعله (اثر پذير) است، تا بدان امور شگفت و غريب پديد آورند؛ زيرا براي حدوث كائنات عنصري كه اسباب آنها قواي آسماني است، شرايط مخصوصي است و به اين شرايط استعداد قابل، كمال مي پذيرد و از اين رو كسي كه احوال قابل و فاعل را بشناسد و بر جمع ميان آنها قادر باشد، مي تواند به ظهور آثار عجيب و شگفتي پي برد».[۴۳]
پس اولاً: در طلسم از طريق برخي ابزار و وسايل مادي، نيروهاي ماورائي جهت انجام كارها به خدمت گرفته مي‌شوند.
ثانياً: طلسم كار ساده و راحتي نيست و از دست هر كسي بر نمي آيد. بايد توجه داشت كه از هر كسي كه ادعاي دانستن اين امور را دارد، نبايد به راحتي پذيرفت؛ چون بسياري از سودجويان از اين راه براي خود منبع درآمد درست كرده و مردم را فريب مي دهند.
ثالثاً: طلسم خرافه نيست و داراي اثر و واقعيت است. ابن سينا بر اين باور است كه سبب سحر نفوس قوي هستند كه بدون استفاده از ابزار مادي به وقوع مي پيوندد؛ ولي طلسم از ارتباط قواي آسماني و قواي زميني ناشي مي شود. وي مي گويد: «پديده هاي غير عادي در جهان طبيعت از سه منشأ سرچشمه مي گيرند:
الف. هيئت نفساني، ب. خواص اجسام عنصري؛ مثل جذب آهن توسط مغناطيس، ج. قواي آسماني كه در اثر ارتباط با قواي زميني آثار عجيب را در پي دارد. سحر از نوع اول است، ولي طلسم از نوع سوم است».[۴۴]
مرحوم شهيد اول بعد از بيان تعريفي نزديك به تعريف ياد شده از بيرجندي، مي نويسد: «طلسم حرام و كسب درآمد كردن از اين راه نيز حرام است».[۴۵]
طلسم علي‌ رغم وجود و تأثيرات غير قابل انكار آن، قابل ابطال است. ابطال طلسم از طرق مختلف امكان پذير است.
از آن جا كه يگانه قدرت مؤثر در عالم خداي قادر متعال است؛ لذا بهتر است براي حل مشكلات به جاي روي آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بريم، «و من يتوكل علي الله و كفي بالله وكيلا». مسبب حقيقي و مسبب الاسباب تنها خداوند است. اگر طلسم و سحر و مانند آن تأثير و سببيتي نيز داشته باشند، خداوند آنها را سبب قرار داده است.
بنابراين؛ بهترين شيوه براي ابطـال طلسمات، توكـل به خداوند قهـار و جبار و پناه بردن به اقيانوس بي‌كران رحمت او، قرآن كريم است؛ چرا كه «ما آنچه از قرآن مي فرستيم شفا و رحمت الاهي براي اهل ايمان است».[۴۶] براي جلوگيري از تأثيرات سحر و طلسم قرائت قرآن كريم به خصوص سوره‌هاي كافرون، اخلاص، فلق و ناس بسيار مؤثر است. دعاهايي نيز در برخي از كتب دعا؛ مانند مفاتيح الجنان ذكر شده است.
[۱]. ثم الظاهر أن التسخيرات بأقسامها داخله في السحر علي جميع تعاريفه، جزائري، سيد محمد علي، شرح مكاسب محرمه مزجي، ج ۲، ص ۱۱۲ ؛ او علي سبيل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫
[۲]. جزائري، سيد محمد علي، شرح مكاسب محرمه مزجي، ج ۲، ص ۱۱۲٫
[۳]. «و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫
[۴] .«و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫
[۵]. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۰۷٫
[۶]. همان، ص ۱۰۹٫
[۷]. همان، ص ۱۰۶٫
[۸] .همان، ص ۱۰۷٫
[۹]. همان، ص ۱۰۸٫
[۱۰]. همان.
[۱۱]. مجلسي، محمد باقر، بحار انوار، ج ۵۸، ص ۲۲۳؛ وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۰۷٫
[۱۲] . همان، ص ۱۰۳٫
[۱۳]. امام خميني (ره)، گر چه اين ارتباطات را سحر را نداشته اند، اما آنها را حرام دانسته اند.« و يلحق بذالك استخدام الملائكه و احضار الجن و تسخيرهم و احضار الارواح و تسخيرها و امثال ذالك …»، تحرير الوسيله، ج ۱٫
[۱۴]. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۰۶، امام حسن عسكري (ع):« … كان بعد نوح قد كثرت السحره».
[۱۵]. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ج ۱، ص ۲۳۷٫
[۱۶]. همان، ج ۱۵، ص ۳۳۰٫
[۱۷] . جزائري، سيد محمد علي، شرح مكاسب محرمه مزجي، ج، ص ۶۷٫
[۱۸]. همان.
[۱۹]. همان، ص ۶۹٫
[۲۰]. همان.
[۲۱] . نمايه شماره ۱۷۴۰ (سايت اسلام كوئست: ۲۱۳۹).
[۲۲] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۶، ص ۳۲۱؛ مراجعه شود به نمايه شماره ۱۷۴۹ (سايت اسلام كوئست: ۲۰۲۱).
[۲۳] . بقره، ۱۰۲٫
[۲۴] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج۱، ص ۳۶۹ – ۳۷۵، دارالكتب الاسلاميه، تهران.
[۲۵] . حر عاملي، وسائل الشيعه، باب ۲۵، من ابواب ما يكتسب به حديث ۷٫ ” من تعلم شيئا من السحر قليلا او كثيرا فقد كفر و كان آخر عهده بربه …”؛ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏۱، ص ۳۸۰٫
[۲۶] . نك: امام خميني، تحرير الوسيله، ج ۱، ص ۴۹۸ ، م ۱۶٫
[۲۷] . نك: شيخ انصاري، كتاب المكاسب، ج ‏۱، ص ۲۷۰- ۲۷۴٫
[۲۸] . طه، ۶۶٫
[۲۹] . اعراف، ۱۱۶٫
[۳۰] . بقره، ۱۰۲٫
[۳۱] . علامه در الميزان مي فرمايد: سحر يك نوع تصرف در حاسه انسان است، به طورى كه حاسه بيننده چيزهايى را ببيند و يا بشنود كه حقيقت نداشته باشد. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، موسوي همداني، سيد محمد باقر ج‏ ۸، ص ۲۷۵؛ يكى از اقسام آن تصرف در خيال مردم است، كه آن را سحر ديدگان مي نامند، و اين فن از تمامى فنون سحر مسلم‏تر و صادق‏تر است. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، موسوي همداني، سيد محمد باقر ج ۱، ص ۲۳۷؛ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏۱، ص ۳۷۹٫
[۳۲] . تفسير نمونه، ج ‏۱۳، ص ۲۴۱٫
[۳۳] . و نيز در حواشي مفاتيح الجنان تحت عنوان تعويذ ابطال سحر بيان شده است .
[۳۴] . يونس، ۸۱ و ۸۲٫
[۳۵] . اعراف، ۱۱۷- ۱۱۹٫
[۳۶] . قصص، ۳۵ .
[۳۷] . مكارم الأخلاق، مير باقرى، ج ‏۲، ص ۳۲۶ – ۳۲۹٫
[۳۸] . امام خميني، تحرير الوسيله، ج ۱، ص ۳۸۹ ، مسئلۀ ۱۶؛ حكم سحر و راه ابطال آن، سؤال ۲۰۲۲ (سايت اسلام كوئست: ۲۰۶۸).
[۳۹] . پس اگر بر تماشاي فيلم يا خواندن كتاب عنوان تعليم صدق كند؛ يعني شخص با ديدن فيلم يا خواندن كتاب سحر بياموزد، اين عمل حرام خواهد بود.
[۴۰]. خرمشاهي، بهاء الدين، دائره المعارف تشيع، ج ۱۱، ص ۴۰۲، شهيد سعيد محبي، تهران، ۱۳۸۴٫
[۴۱]. طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، مترجم، موسوي همداني، سيد محمد باقر، ج ‏۱، ص ۳۶۸- ۳۶۹، جامعه مدرسين، قم، ۱۳۷۴٫
[۴۲]. طريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، تحقيق: حسيني، سيد احمد، ج ۵، ص۱۰۷، المكتبه المرتضويه.
[۴۳]. طهانوي، كشٌاف اصطلاحات العلوم و الفنون، ج ۲، ص ۱۱۳۸، مكتبه اللبنان، ۱۹۹۶م.
[۴۴]. صدر حاج سيد جوادي و ديگران، دائره المعارف تشيع، ج ۹، ص۱۱۷، شهيد سعيد محبي، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۴۵]. قمي، شيخ عباس، سفينه البحار، ج ۴، ص۹۱، دارالاسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ق. به نقل از الدروس شهيد اول.
[۴۶]. اسراء

منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت