امام صادق(ع) از دیدگاه اهل سنت
به اذعان علماي عامه، امام صادق(ع) بزرگ بني هاشم در زمان خويش بود و يکي از بزرگان اهل بيت است. او کسي است که برخي از بزرگان اهل سنت معتقدند: به سبب سيادت، فضيلت و شرافتش سزاوارتر از منصور عباسي به خلافت بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
سه شنبه 1396/10/12 ساعت 19:11
مناظرات علمي
از امام صادق(ع) مناظرات و پرسش و پاسخهايي نقل شده که بيشتر آنها، ميان آن حضرت و ابوحنيفه اتفاق افتاده است. برخي از آنها عبارتاند از:
قياس: عبدالله بن شبرمه همراه ابوحنيفه، امام صادق(ع) را ملاقات کرد. امام صادق(ع) از عبدالله پرسيد: اين کيست که همراه تو است؟ پاسخ داد: مردي بصير و مخلص در امر دين است. فرمود: نکند همان کسي است که امر دين را به "راي خويش" قياس ميکند؟ پاسخ داد: آري. امام صادق(ع) رو به ابوحنيفه کرد و پرسيد: نامت چيست؟ گفت: نعمان. فرمود: نعمان! آيا سرت را با بدنت قياس ميکني؟ گفت: خير، چگونه سرم را قياس کنم؟! فرمود: سخن نيکويي گفتي. آيا ميداني راز شوري آب چشم، تلخي مادي درون گوش، گرمي آب بيني و گوارايي آب دهان چيست؟ گفت: خير. فرمود: سخن نيکويي گفتي! آيا ميداني کدام کلمه اولش، کفر و آخرش، ايمان است؟
ابن شبرمه گفت: يا بن رسول الله! پاسخ پرسشهايي را که مطرح کردي، برايمان بگو. فرمود:
پدرم از جدم برايم نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود:
خداوند متعال بر حسب فضل و بخشايشش بر فرزند آدم، شوري را در دو چشم انسان قرار داد؛ زيرا آن دو چرباند. اگر شوري را در چشمان آدمي قرار نداده بود، چشمان آدمي ذوب ميشد.
خداوند متعال برحسب فضل و بخشايشش بر فرزند آدم، تلخي را در دو گوش او قرار داد تا پرده و مانعي براي ورود حشرات به درون گوش باشد. حشره وقتي با اين مادي تلخ روبهرو ميشود، از گوش خارج ميشود.
خداوند متعال برحسب فضل و بخشايشش بر فرزند آدم، گرمي را در بيني انسان قرار داد؛ زيرا انسان با بيني خويش بو را استشمام ميکند. اگر بيني انسان گرم نبود، سر و مغز انسان بدبو ميشد.
خداوند متعال بر حسب فضل و بخشايشش بر فرزند آدم، گوارايي را در لبان انسان قرار داد؛ زيرا به وسيلي آنها غذا ميخورد و شيريني غذا را حس ميکند.
ابن شبرمه گفت: از آن کلمهاي که اولش، کفر و آخرش، ايمان است، بگو. فرمود: هنگامي که عبد ميگويد: "لا إله"، همانا کافر است و هنگامي که "الاّ الله" ميگويد، او مؤمن است.
سپس رو به ابوحنيفه نمود و فرمود: اي نعمان! پدرم از جدم رسول خدا(ص) برايم نقل کرد که فرمود: اول کسي که امر دين را به راي خويش قياس کرد، ابليس بود. خداوند به او فرمود: به آدم سجده کن! گفت: من بهتر از اويم؛ مرا از آتش و او را از خاک آفريدي. پس هرکس دين را به ريي خويش قياس کند، روز قيامت با ابليس همنشين مي شود، چون در قياس از او تبعيت کرده است.
آنگاه فرمود: کدام يک عظيمتر است؛ قتل نفس يا زنا؟ ابوحنيفه پاسخ داد: قتل نفس. فرمود: خداوند در قتل نفس، دو شاهد را پذيرفته و در زنا، جز چهار شاهد را نميپذيرد.
سپس فرمود: کدام يک عظيمتر است؛ نماز يا روزه؟ پاسخ داد: نماز. فرمود: پس چگونه است که زن حائض بايد روزهاش را قضا کند، اما نمازش قضا ندارد؟ واي برتو! از خدا بترس و دين را با ريي خود قياس نکن.
علم به اختلافات
ابوحنيفه نقل ميکند: وقتي منصور عباسي به حيره آمد، مرا به حضور خويش طلبيد و گفت: اي ابوحنيفه! مردم به جعفر بن محمد روي آورده و فتنه کردهاند. برايم تعدادي از آن پرسشها و مسائل دشوارت را آماده کن. من هم برايش چهل پرسش و مسئله دشوار تهيه کردم. روز ديگري که جعفر بن محمد در حضورش بود، بنا بر خواست منصور به ديدنش رفتم. جعفر بن محمد در کنارش نشسته بود. هنگامي که نگاهم به آنها افتاد، از هيبت جعفر بن محمد حالت خوفي بر من مستولي شد که از ديدن منصور چنان نشده بودم. سلام کردم و در کنارشان نشستم. منصور رو به جعفر بن محمد کرد و از او پرسيد: اي اباعبدالله! آيا اين مرد را ميشناسي؟ وي پاسخ داد: بله، او ابوحنيفه است. او نزد ما ميآيد. سپس منصور به من گفت: اي ابوحنيفه! از مسائل و پرسشهايت بياور و از اباعبدالله بپرس.
من پرسيدن را آغاز نمودم و او در پاسخ به هر پرسش و مسئلي من، ميگفت: شما در اين مسئله چنين ميگوييد، اهل مدينه چنان ميگويند و ما اهل بيت اين گونه ميگوييم. آراي او گاهي موافق با آراي ما و گاهي موافق با اهل مدينه بود و گاهي نيز با هر دوي ما مخالف بود. من چهل مسئلي خويش را پرسيدم و او به تمامي آنها پاسخ داد.
ابوحنيفه پس از نقل اين رويداد، ميگويد: آيا اين چنين نيست که ما روايت ميکنيم که عالمترين مردم، کسي است که داناترين آنها به اختلاف مردم باشد؟!
جايگاه سياسي- اجتماعي
به اذعان علماي عامه، امام صادق(ع) بزرگ بني هاشم در زمان خويش بود و يکي از بزرگان اهل بيت است. او کسي است که برخي از بزرگان اهل سنت معتقدند: به سبب سيادت، فضيلت و شرافتش سزاوارتر از منصور عباسي به خلافت بود. به دليل همين موقعيت سياسي و اجتماعياش بود که سران برخي از قيامها همچون: ابومسلم خراساني و ابوسلمه خلال از او دعوت کردند تا رهبري قيام آنها را برعهده بگيرد.ابومسلم خراساني در نامهاي به امام صادق(ع) نوشت: من مردم را به دوستي اهل بيت فرا ميخوانم. اگر مايليد، کسي سزاوارتر از شما براي خلافت نيست. ولي امام صادق(ع) پيشنهاد او را نپذيرفت و در پاسخش نوشت: نه تو از ياران من هستي و نه زمانه، زماني من است.
ابوسلمه خلال نيز پس از مرگ ابراهيم امام، وقتي شرايط را به زيان خود ديد و تصميم گرفت به علويان بپيوندد، به سه تن از بزرگان علوي، ازجمله امام صادق(ع) نامه نوشت و از آنها دعوت کرد تا رهبري قيام را برعهده بگيرند. امام در پاسخ به فرستادي او فرمود: مرا با ابوسلمه چه کار؟ او شيعي من نيست، او شيعي ديگران است. فرستادي ابوسلمه قانع نشد و پاسخ نامه را طلبيد؛ امام صادق(ع) دستور داد چراغي آوردند؛ سپس نامه ابوسلمه را روي شعله چراغ گرفت و سوزاند؛ پس از آن به نامه رسان ابوسلمه فرمود: آنچه را که ديدي، براي مولايت نقل کن.
امام صادق(ع) از همراهي با ابومسلم، ابوسلمه و قيام آنها همواره احتراز مي نمود و ديگر علويان را نيز از همکاري با آنان باز مي داشت. در همين راستا، وقتي پيک ابوسلمه بعد از شنيدن پاسخ منفي امام صادق(ع) و عدم همکاري او با ابوسلمه، به حضور "عبدالله محض" رفت و او بي تاب پيوستن به ابوسلمه گشت، امام صادق(ع) او را سرزنش و ملامت نمود و فرمود: "اي ابامحمد! کي مردم خراسان، شيعي تو بودهاند؟ آيا تو ابومسلم را به خراسان فرستادي؟ آيا تو او را به پوشيدن لباس سياه امر نمودي؟... آيا هيچ يک از آنها را مي شناسي؟"
امام صادق(ع) با قيام "محمد نفس زکيه" نيز مخالف بود و آشکارا او و خاندانش را از اين کار برحذر و نهي ميکرد. زماني که حمزة بن عبدالله بن محمد بن علي بن ابي طالب(ع) خواست با نفس زکيه قيام کند، امام صادق(ع) او را نيز منع نمود. و وقتي ديد در تصميم خويش قاطع است و منصرف نميشود، چنين پيشگويي کرد: به خدا قسم او کشته ميشود.
وقتي از امام صادق(ع) درباره نفس زکيه پرسيدند، فرمود: فتنه برانگيخته مىشود و او در آن فتنه، کشته خواهد شد. برادرش ابراهيم نيز به قتل مي رسد.
امام صادق(ع) با وجود اينکه از قيام مسلحانه پرهيز مينمود و به هيچ يک از قيامها نپيوست، نسبت به احقاق حقّ خويش و ديگران، کوشا و بيپروا بود و حتي به خلفاي عباسي ميتاخت.به همين سبب، جايگاه سياسي و اجتماعي ويژه اي يافته بود و با توجه به همين جايگاه برجسته، منصور عباسي همواره از او بيمناک بود و ميکوشيد موقعيت اجتماعي حضرت را بکاهد و مردم را از اطرافش متفرق کند.
ويژگيها و فضايل
فضايل و مناقب امام صادق(ع) بسيار است، آنچنانکه به بيان سخاوي: "مجموعههاي متعددي را ميطلبد تا بتوان اين فضايل و مناقب را بيان نمود". اين نوشتار کوتاه از بيان تمامي اين فضايل، ناتوان است. از سوي ديگر، به اذعان ابن خلکان: "فضايل او مشهورتر از آناند که نيازي به بيان داشته باشند". با اين حال، برخي از اين فضايل که مورد اتفاق علماي اهل سنت است، در ادامه اين نوشتار بيان ميشود:
القاب
او به لقبهاي طاهر، فاضل، صابر و صادق ملقب بود که "صادق"، مشهورترين لقب اوست. علت شهرت او به عنوان صادق نيز صداقت گفتار وي مي باشد."صادق" لقب يافت چون هرگز سخن دروغي از او شنيده نشد.
عبادت
او از عبّاد اتباع التابعين بود و آثار عبادت، خضوع، خشوع و عزلت در او ديده ميشد.مالک بن انس ميگويد: هرگاه او را ميديدم يا درحال نماز بود، يا روزهدار بود و يا در تهجد شبانه به سر ميبرد. هيچ گاه نديدم بدون وضو و طهارت، حديثي نقل کند.بزرگداشت حديث رسول الله(ص)؛
امام صادق(ع) هيچ گاه بدون وضو و طهارت، حديث نقل نمي کرد. مالک بن انس ميگويد: جعفر بن محمد صادق(ع) بسيار شوخ و خندان بود و پيوسته تبسم مي نمود؛ اما هنگامي که سخن از رسول خدا(ص) به ميان ميآمد، از شدت خوف و هيبت پيامبر(ص) و جلالي که براي آن حضرت قائل بود، رنگ صورتش زرد ميشد. هيچ گاه نديدمش که بدون وضو، حديثي از رسول خدا(ص) روايت کند؛ زيرا براي تعظيم حديث رسول الله(ص) وضو ميگرفت.
جود و بخشش
امام صادق(ع) بسيار جواد و بخشنده بود؛ به گونهاي که آنقدر بذل و بخشش ميکرد و اطعام مينمود که براي خانوادهاش چيزي باقي نميماند.
لباس
سفيان ثوري ميگويد: روزي به ديدار امام صادق(ع) رفتم. لباسي از خز بر تن داشت؛ لذا با شگفتي به او نگريستم. فرمود: چرا اين چنين با تعجب مي نگري؟ گفتم: يابن رسول الله! اين لباس، لباس تو و پدرانت نيست. فرمود: اي ثوري! آن زمان، زمان فقر و نداري مردم بود و آنان به اندازه توانشان ميپوشيدند. اکنون، نعمت به سوي مردم روي آورده است. سپس امام صادق(ع) جبّي رويين خود را کنار زد و جبّي زيرين آن را که از جنس پشم سفيد بود و زير لباسهايش پوشيده بود، نشان داد و فرمود: اين لباس ما براي خداست و آن لباس براي شما؛ بنابراين، آنچه براي خداست را مخفي مي کنيم و آنچه براي شماست را آشکار مينماييم.
مرواريد سخن
علماي اهل سنت احاديثي را از امام صادق(ع) نقل ميکنند که به برخي از آنها تبرک ميجوييم.
خوي دنيا
"خداي متعال به دنيا وحي کرد: هر که مرا خدمت ميکند، خدمت کن و هر که تو را خدمت ميکند، او را به رنج و زحمت بيفکن".
توشه
"هيچ توشهاي برتر از تقوا نيست؛ هيچ چيزي زيباتر از سکوت نيست؛ هيچ دشمني زيانبارتر از جهل نيست و هيچ دردي بدتر از دروغ نيست".خصومت در دين"از خصومت و دشمني در امر دين بپرهيزيد؛ زيرا قلب را به خود مشغول ميکند و نفاق بهبار ميآورد".
حکمت حرمت ربا
از امام صادق(ع) پرسيدند: چرا خداوند ربا را حرام نمود؟ فرمود: "براي اينکه مردم از معروف دست نکشند".
انجام معروف
"معروف کاملاً ادا نميشود مگر به سه چيز: به تعجيل در انجام آن، کوچک شمردن آن و پنهان نگه داشتن آن".
ارزش و لغزش فقيه
"فقها، امانت داران پيامبراناند؛ پس هرگاه فقها را ديديد که به سلاطين روي آوردهاند، متهمشان کنيد".
پندهاي ماندگار
سفيان ثوري ميگويد به امام صادق(ع) عرض کردم: مرا پندي بده که از شما به يادگار داشته باشم شايد خداوند به توسط آن، نفعي به من ببخشد. فرمود: اي سفيان! کسي که بسيار دروغ مي گويد، هيچ بهره اي از جوانمردي ندارد؛ حسود هيچ آسودگي ندارد؛ بداخلاق هيچ شرافتي ندارد و بخيل هيچ آسايشي ندارد.گفتم: بيشتر بگو. فرمود: اي سفيان! از محرمات الهي بپرهيز تا خدا را ملاقات کني؛ به آنچه خدا قسمتت کرده است، راضي باش تا غني شوي؛ همسايه خوبي براي همسايه ات باش تا مسلمان باشي؛ با فاجر همنشين نباش، زيرا فجورش را به تو مي آموزد؛ در کارهايت با کساني مشورت کن که خداوند متعال را دوست دارند.
گفتم: باز هم بگو. فرمود: اي سفيان! هرکس عزت را بدون اتکاي به قوم و عشيري خود و بخشش را بدون اتکاي به سلطان ميخواهد، بايد از سايي معصيت به عزت طاعت نقل مکان کند.
گفتم: بيشتر بگو. فرمود: اي سفيان! هرکس همنشين رفيق ناباب شود، در امان نميماند و هرکس به مراکز ناسالم وارد شود، متهم ميشود و هرکس که مالک زبان خويش نباشد، پشيمان مي گردد.
وصيت پدرانه
برخي از ياران امام صادق(ع) نقل ميکنند که آن حضرت در آخرين روزهاي عمر خويش به فرزندش موسي بن جعفر(ع) فرمود:پسرم! وصيتم را بپذير و گفتههايم را به ياد بسپار که اگر آنها را به خاطر بسپاري، با خوشبختي زندگي ميکني و با نام نيک از دنيا مي روي.
اي پسرم! هرکس به آنچه که قسمت اوست، راضي باشد، غني خواهد شد. هرکس که چشمش به آنچه در دست ديگران است باشد، فقير خواهد شد. هر که به قسمتي که خداوند نصيبش کرده، راضي نباشد، خداوند را در قضا و قدر الهي متهم کرده است. هرکس لغزشهاي خويش را کوچک شمارد، لغزشهاي ديگران را بزرگ خواهد شمرد و هرکس لغزشهاي ديگران را کوچک شمارد، لغزشهاي خود را بزرگ خواهد شمرد.
اي پسرم! هرکس پرده از اسرار ديگران بردارد، پرده از اسرار خودش برداشته خواهد شد. هرکس شمشير ستم به دست گيرد، به همان کشته خواهد شد. هرکس براي برادر ديني خويش چاهي حفر کند، خود در آن چاه سقوط خواهد کرد. هرکس با نادانان همنشين شود، خود را خوار کرده و هرکس با عالمان همنشين شود، وقار و متانت مي يابد. هرکس به مواضع ناسالم و آلوده پاي گذارد، متهم ميشود. فرزندم! حق را بيان کن، چه به سودت باشد و چه به زيانت.
منبع : پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت