جشن تکلیف متفاوت نویسنده «لهوف»
جشن تکلیف متفاوت نویسنده "لهوف"
بازخوانی متفاوت آیاتی از قرآن که بارها خواندهایم (44)
خیلی بعدتر، همین ترم پیش سر کلاس اخلاق اسلامی بودم که استاد حرفی زد که گوشهایم تیز شد... گفت سید بن طاووس پانزده ساله که میشود جشن «تشریف» میگیرد برای خودش به جای جشن «تکلیف» چرا که مشرف شده است به نماز...به روزه ... که خدا شرف حضور داده است 5 نوبت به او...که شرفیاب میشود به بندگی خدا...ته دلم غنج رفت برای چنین آدمی!
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّـهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! / سوره مبارکه حجرات آیه 13
کتابها مینویسند :
ابن عباس گفته است این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماست و گفتارش در باره مردی که در مجلس به او جا نداد (ای پسر فلان زن) نازل گردیده است، که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چه کسی از فلان زن یاد کرد؟ ثابت برخاسته گفت: من بودم یا رسول اللَّه، حضرت – صلوات الله علیه - فرمود: به صورت این مردم نگاه کن. ثابت نظری به چهرههای مردم افکند، حضرت- صلوات الله علیه - از او پرسید چه دیدیای ثابت؟ گفت: چهرههای سفید رنگ و سیاه رنگ و سرخ رنگ را دیدم. [پیامبر صلوات الله علیه] فرمودند : تو این رنگهای مختلف را جز به وسیله تقوی و دین نمیتوانی بر یکدیگر ترجیح دهی، و به دنبال آن آیه نازل شد.1
از مقاتل نقل شده است روز فتح مکّه رسول خدا صلوات الله علیه به بلال حبشی دستور فرمودند بلال روی پشت بام خانه کعبه رفته اذان گفت، عتاب بن اسید سپاس خداوند را که پدرم را کشت و این روز را به خود ندید، حرث به هشام گفت: آیا محمد – صلوات الله علیه - غیر از این کلاغ سیاه مۆذّنی پیدا نکرده است!؟ سهیل بن عمرو گفت: اگر خدا بخواهد چیزی را تغییر دهد میدهد، ابوسفیان گفت: من حرفی نمیزنم چون میترسم خدای آسمانها خبر مرا برای محمد- صلوات الله علیه - بازگو کند، جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفتههای آنان را به حضرت رسانید، حضرت آنان را احضار کرده در مورد گفتههایشان از آنان پرسش فرمود، همگی به گفتههای خود اقرار کردند، به دنبال آن، آیه فوق نازل شد، و خداوند آنان را از تفاخر در انساب و سرزنش فقرا، و تکاثر اموال مذمت کرد.2
با تو میگویم :
از بچگی تا همین حالا «تکلیف» برای من مساوی بوده است با یک کار سخت مثل رونویسی چند باره از روی درس مثلاً حسنک کجایی که چند صفحه بود و تمامی نداشت اصلاً ... و اشک آدم در میآمد تا حسنک حیوانها را پیدا کند و برگرداند پیش خودش...
درست توی همان سالهای حسنک و کوکب خانم و پتروس برای ما جشن تکلیف گرفتند؛ و کلی تشویقمان کردند که حالا باید نمازهایمان را به موقع بخوانیم، دروغ نگوییم، مراقب کارهایمان باشیم...نمیدانم به خاطر جشن «تکلیف» بود یا قضیه از جای دیگری آب میخورد که از همان جا کار خوب کردن، سختمان شد...!
خیلی بعدتر، همین ترم پیش سر کلاس اخلاق اسلامی بودم که استاد حرفی زد که گوشهایم تیز شد... گفت سید بن طاووس پانزده ساله که میشود جشن «تشریف» میگیرد برای خودش به جای جشن «تکلیف» چرا که مشرف شده است به نماز...به روزه ... که خدا شرف حضور داده است 5 نوبت به او...که شرفیاب میشود به بندگی خدا...ته دلم غنج رفت برای چنین آدمی!
به صحت و سقم حرف استادمان هیچ کاری ندارم...اما از همان جا سید بن طاووس به دلم نشست...رفتم سراغش...دیدم که عدهای مۆمنند به شبه معصوم بودن سید... که اهل حدیث وقتی سند روایتی به سید طاووس میرسد بی برو برگرد روایت را معتبر میدانند و در صحیح بودنش تردید نمیکنند... که امام را میدیده...
بعدتر دیدم او برای پسرش کتاب نوشته است...برای سید محمدش... بی آنکه چیزی را بپیچاند، به او راه و چاه را نشان داده ...
بدون آنکه حضرت را برایش در هاله ای از ابهام فرو ببرد تا مقدس جلوه کند، از امامش برای او گفته...تا سید محمد روزهای سخت در پیشش بداند که تنها نیست...که صاحب دارد ...
سید بن طاووس، جایی از کتاب، بیتکلف و ساده برای پسرش مینویسد : سید محمد! اعلم ان الطریق الی امامک مفتوح لمن یرید الله عزوجل کرامته علیه
سید محمد را میفهمم ...انگار تردید افتاده باشد به جانش که نکند راه بسته باشد...که نکند دستش به امام نرسد...
بعد سید بن طاووس انگار پدرانه یقین میپاشد به جان مردد و نگران سید محمدش :
سید محمد! راه به سوی امامت باز است برای کسی که خدا اراده کرده است به او کرامت و ارزش بدهد.
ایمان غریبی در کلمه کلمه سید هست...ایمانی که آرامت میکند...قلبت را محکم میکند... که راه باز است برای کسی که پیش خدا ارزش دارد ... برای اهل تقوا...3
یادم بماند :
یادم باشد و یادت نرود کسی در راه است که جز متقین را راهی به سوی او نیست.
نویسنده: زهرا نوری لطیف
کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان
1.ترجمه مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج 23، ص 215
2. شأن نزول آیات، محمدجعفر اسلامی، ص 305
3. بخشی از راه باز است. نوشته زهرا نوری لطیف