سحری در پیش است
سحری در پیش است
حوریان آسمان، گرداگرد مدینه بال گشودهاند و کودکی در دامان «شهربانو»، آرام به خواب رفته است.
کودکی از سلاله پاک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، که وارث رسالتی بزرگ، یعنی امامت و ولایت خواهد شد. او فرزند حسینبن علیبنابیطالب علیهالسلام ، «سجاد» و «زین العابدین» است.
بیشک، سال 38 هجری در مدینه، سال خرم و مبارکی بوده است؛ سالیکه امام سجاد علیهالسلام به دنیا پلک گشود.
نگینِ سبز نیایش، شکوهِ حلقه توست
از پسِ دانههای تند باران، من تو را میبینم. کوههای پرصلابت، سر به سجود نهادهاند. در قنوت تو، آبشاری از نور تلاطم دارد.
در خفقان مسموم حکومت اموی، زبان «دعا»، بهترین شاهراه استعانت از ایزد متعال، برای هدایت گمراهان و دینفروشان دوران بود.
اگر آن دوران وحشت زا، دعاهای دلکش تو در دل شبهای سیاه، همچون همای سعادت بر سر تکتک مردم مینشست و موجبات آمرزش و عافیت آنان میشد، امروز نیز شیعیان شما از آن صحیفه نور، همان «زبور آل محمد»، بهرهها دارند.
هنوز نغمه خوش دعای «ابوحمزه ثمالی»، دل ما شیعیان را جلا میدهد و گوهر اخلاص و بندگی را در صدف وجودِ جان، میپروراند.
تو میآیی و روح ناآرام سجادهها را به آرامشی خواستنی میسپاری. میآیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج میشوی. دست بالا میبری و برای درختهای بهشت، باران تلاوت میکنی شکوه قامت سروَت به آسمان برسید
شگفتا که وقتی غرق خدا میشدی، آسمان، خورشید، باد، محو تماشای قیام و قعودت بودند.
امام صادق علیهالسلام : «امام سجاد علیهالسلام هرگاه به نماز میایستاد، چونان تنه درختی بود که چیزی از آن نمیجنبید، مگر آنچه را که باد میجنباند» .
آقا! از آن دریای مواج نورانیت و ایمان، نَمی ما را بس.
امام سجاد علیهالسلام : «مۆمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را میگیرد: یا برایش ذخیره میشود؛ یا در دنیا برایش برآورده میشود؛ یا بلایی از او بازگردانده میشود» .
مشتاقانه سلامت میکنیم، و عود و عنبر، به یمن قدوم مبارکت میفشانیم
تولد، طلوع یک صبح تازه
تو را میجویم از قله های رفیع نیایش،
تو را میجویم از هوای مطبوع مدینه، از زلالی طلوع یک صبح تازه.
متولد میشوم از حس تازه سرودن.
امام صادق علیهالسلام : «امام سجاد علیهالسلام هرگاه به نماز میایستاد، چونان تنه درختی بود که چیزی از آن نمیجنبید، مگر آنچه را که باد میجنباند»
پلک میزنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر میشود.
پلک میزنی و سفارت عشق، بر شانههایت سنگینی میکند.
پلک میزنی و اخبارگوی تاریخ سرخی میشوی که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک میگشایی تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبههایت آتشفشان جاری میشود و از دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا میآید.
تو میآیی و ذایقه واژهها، از عطر دعا آکنده میشود.
تو میآیی و بر صبح لبانت، معنویت عارفانه نقش میبندد.
تو میآیی و روح ناآرام سجادهها را به آرامشی خواستنی میسپاری.
میآیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج میشوی. دست بالا میبری و برای درختهای بهشت، باران تلاوت میکنی.
صحیفه سینه را میگشایی و صحیفه سجادیهای مینویسی که زبور آل محمد میشود.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منسیه علیمرادی
ابراهیم قبله آرباطان