مشروعیت‏ سیاسی در دوره قاجار و پهلوی

حكومت قاجار بر شالوده قبیله استوار بود و قبایل در این دوران به دلیل این كه بهترین نیروهای جنگی را تشكیل می‏دادند، بر اهالی شهری برتری می‏یافتند.در واقع تمام سلسله‏های مهم ایرانی از زمان آل بویه تا زمان قاجار، بر قدرت‏های قبی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشروعیت‏ سیاسی در دوره قاجار و پهلوی


حكومت قاجار بر شالوده قبیله استوار بود و قبایل در این دوران به دلیل این كه بهترین نیروهای جنگی را تشكیل می‏دادند، بر اهالی شهری برتری می‏یافتند.در واقع تمام سلسله‏های مهم ایرانی از زمان آل بویه تا زمان قاجار، بر قدرت‏های قبیلگی تكیه داشتند و ساختار قدرت قبیله و عشیره، نه تنها در ریشه‏های شكل‏گیری حكومت، بلكه در تكوین و استقرار بلند مدت حكومت، عنصری اصلی محسوب می‏شد؛ بدین ترتیب مشروعیت‏سنتی پدرسالاری از درون قبیله به عرصه حاكمیت‏بسط یافت و شالوده اصلی اقتدار حاكم را سامان داد. قوی‏ترین گروه منفرد در حاكمیت، «دربار» بود كه در عین حال، شخص «شاه‏» در راس آن قرار داشت. دربار از گروه‏های بزرگی از اقوام سلطنتی تشكیل می‏شد كه در میان آنها، ملكه مادر، همسران و سوگلی شاه با نفوذ فراوان حضور داشتند، و همین افراد معمولا فرمانروایان ایالات را از میان اعضای خاندان قاجار برمی‏گزیدند و در قالب سیستم خراج سالیانه، پست‏ها را در خانواده قاجار دست‏به دست می‏كردند كه البته داشتن زمین در كسب چنین منزلتی بسیار مؤثر بود. این امر گواه پیوند میان دو عنصر ثروت و قدرت، یعنی زمین داران با رهبران قبایل و وابستگان خاندان قاجار اعم از صاحب منصبان و علما در این دوره است.

گر چه برخلاف صفویه، قاجاریه نمی‏توانست‏ خود را از نوادگان ائمه بشمارد و یا مدعی تبار و شرافتی خاص به لحاظ مذهبی گردد، ولی بر مبنای سنت رایج‏ سلطنتی، خود را ظل الله می‏دانست.

در عین حال، در ضمن چنین شالوده‏ای از نظام سنتی، نوعی فعالیت دیوان سالاری وجود داشت؛ لكن كاركرد آن نه تقویت وجه عقلانی مشروعیت و اقتدار حاكم، بلكه جمع آوری مالیات‏ها و تامین بنیه مالی درباری‏های ایالتی و مركزی، به ویژه شخص شاه بود؛ چنان كه شاهزادگان جوان مایل بودند تا از منابع ایالتی برای سركشی و طغیان استفاده كنند.

برخی از علما نیز در این دوره، كاركرد تقویت و باز تولید مشروعیت‏سنتی نظام سیاسی را ارائه می‏كردند.گر چه برخلاف صفویه، قاجاریه نمی‏توانست‏خود را از نوادگان ائمه بشمارد و یا مدعی تبار و شرافتی خاص به لحاظ مذهبی گردد، ولی بر مبنای سنت رایج‏سلطنتی، خود را ظل الله می‏دانست؛ از این رو با نصب امامان جمعه ولایات و نیز بخشی از قضات، سعی در جلب مشاركت علما و همگون سازی آنها در جهت مشروعیت‏حكومت می‏كرد.عنصر دیگری كه در تقویت و تحكیم مبانی مشروعیت قاجار مؤثر بود، وجه كاركردی و كارآمدی نظام سیاسی در تامین امنیت و نظم بود. نظم و امنیت در كشور پهناوری مانند ایران با فقدان راه‏های مواصلاتی و با وجود فرمانداران محلی كه پست‏ها را به مزایده برده بودند، معنای ویژه‏ای می‏یافت؛ ضمن این كه نیروهای نظامی محلی قبایل، پشتوانه چنین نظمی شمرده می‏شدند.در عین حال، دولت مركزی در راستای كنترل نظم و امنیت ایالات به وسایلی غیر مستقیم تمسك می‏جست كه عبارت بودند از: تقسیم نیروهای مخالف دولت، تشویق منازعات گروهی، اعطای رشوه و...، و بالاخره گروگان نگه داشتن سران قبایل و خانواده‏های سرشناس در تهران.

با همه این احوال، نباید از تاثیر گذاری و دخالت نمایندگان دولت‏های خارجی و كمپانی‏های اقتصادی بیگانه در تصمیمات و سمت‏گیری نظام سیاسی ایران غفلت كرد؛ چه آن كه رقابت انگلیس و روسیه و تضعیف استقلال سیاسی حاكمیت داخلی، امكان تحلیل مبانی مشروعیت نظام سیاسی بر پایه‏های صرفا داخلی را منتفی ساخته و سهم مؤثر عنصر خارجی را در ساخت اقتدار و در نتیجه بنیان مشروعیت‏حاكمیت داخلی قابل تحلیل می‏شمارد.

برخلاف دوره قاجار، دوره پهلوی با خروج از مشروعیت‏ سنتی پدر سالاری همراه بود و شكل‏گیری عناصر نوین مشروعیت را نوید می‏داد. در عین حال شاید بتوان گفت كه هیچ شالوده منسجمی از عناصر مشروعیت در این دوره تحقق خارجی نیافت و حاكمیت در تحقق بخشیدن بدین مقوله همواره سردرگم باقی ماند.

تكیه ایران بر نیروهای اقتصادی غرب، ضعف سیاسی و نظامی، كوشش دولت در جلب نظر و موافقت غربی‏ها و حفاظت قاجاریه توسط دولت‏های انگلیس و روس در مقابل قیام‏های مردم، ایران را تبدیل به كشوری نمود كه استقلال بسیار محدودی داشت.

در عین حال، همه عناصر نام برده را می‏توان در ذیل همان مشروعیت پدرسالاری تفسیر كرد و این وجه از مشروعیت را وجه غالب نظام سیاسی دوره قاجار برشمرد.

دوره پهلوی، برخلاف دوره قاجار، با خروج از مشروعیت‏سنتی پدر سالاری همراه بود و شكل‏گیری عناصر نوین مشروعیت را نوید می‏داد.در عین حال شاید بتوان گفت كه هیچ شالوده منسجمی از عناصر مشروعیت در این دوره تحقق خارجی نیافت و حاكمیت در تحقق بخشیدن بدین مقوله همواره سردرگم باقی ماند. پهلوی اول، در وضعیتی به قدرت رسید كه ناامنی گسترده، مشكلات اقتصادی دوران پس از جنگ جهانی اول و از هم گسستگی‏های اجتماعی، مردم را در زیر فشارهای مضاعف ناتوان ساخته بود؛ از این رو با اعمال زور و دیكتاتوری، دست‏كم امنیت و نظم را به جامعه باز گردانید. اعمال زور و شیوه‏های قهرآمیز اگر چه در بلند مدت خود مشروعیت زدا است، لكن در كوتاه مدت به ویژه پس از دوره‏ای از ناامنی‏ها و هرج و مرج‏های اجتماعی، عامل مثبت و مشروعیت زا تلقی می‏شود؛ ضمن آن كه در دوره رضاخان در فاصله سال‏های 1304 تا 1320، به طور نسبی یك برنامه نوسازی و اصلاحات از بالا به مرحله اجرا در آمد كه احداث خط آهن، بهبود سیستم حمل و نقل جاده‏ای، ایجاد كارخانه‏های برق و تقویت‏بخش صنعت، وضع قانون جدید خدمت‏سربازی و پایه ریزی ارتش مدرن، رشد دیوان سالاری اداری، توجه به نهادهای تمدنی جدید نظ‏یر تاسیس دانشگاه تهران از جمله آنها بود. بدین سان به كارگیری زور و اعمال قوه قهریه همراه با تامین نظم و امنیت و اجرای برنامه نوسازی (كه به وجوه كار آمدی نظام سیاسی باز می‏گشت و می‏توانست عامل مشروعیت‏یابی رژیم در دوره بقا و استقرار گردد) عناصر اصلی شكل‏گیری مشروعیت نخستین و مشروعیت‏ بدوی در نظام سیاسی دوره پهلوی را تحقق بخشید. در عین حال، همین عنصر زور و قوه قهریه در بلند مدت، عامل فروپاشی مشروعیت نظام سیاسی و زوال ساخت اقتدار پهلوی اول گردید؛ بدین جهت، اصولا دشوار است كه در این مقطع بتوان مشروعیت پایداری را مورد شناسایی قرار داد و تمسك شاه به پاره‏ای از باورهای سنتی مردم در برخی مواقع و تاكید او بر یكپارچگی ملی با اتكا برناسیونالیسم دولتی، مغشوش‏تر وضعیف‏تر از آن است كه بتوان آنها را مبنای شكل‏گیری مشروعیتی فراگیر و ریشه دار تلقی كرد.

دوره اقتدار پهلوی دوم نیز پس از سقوط دولت ملی دكتر مصدق در سال 1332، با رویكرد شاه جوان به عنصر زور و استبداد به مثابه نخستین عامل ایجاد اقتدار و مشروعیت آغاز شد. به گفته خانم كدی «شاه نیز از پدرش رضاشاه تقلید نمود و بخش اصلی قانون اساسی سال‏های 1285تا 1286را كه مقرر می‏داشت‏حكومت از هیات دولتی تشكیل می‏شود كه در مقابل مجلس كه به وسیله آرای آزاد ملت انتخاب گردیده، مسؤول بوده و قدرت شاه نیز به چند مورد معدود محدود می‏باشد، به فراموشی سپرد». (13) شاه در سایه كودتای زاهدی و سركوب گسترده مخالفان و تشكیل سازمان امنیتی در سال 1336، اقتدار خود را با حمایت دولت‏های خارجی به ویژه امریكا تحكیم بخشید، در عین حال او می‏دانست كه در بلند مدت، این فرآیند، گره از كار مشروعیت رژیم نمی‏گشاید و او نیازمند به كارگیری عناصری دیگر برای تحكیم مبانی مشروعیت رژیم و تفوق یابی پایدار بر گروه‏های قدرتمند و متنفذ از جمله روحانیت و مذهبی‏هاست.

یكی از این عناصر، باز گشت رژیم به نوعی مشروعیت و اقتدار سنتی بود. این نوع مشروعیت‏خود وجهی دو گانه یافت كه از سویی، در تمسك شاه به پاره‏ای عقاید مذهبی و باورهای سنتی دینی مردم (همانند این ادعا كه شاه تحت عنایت و حمایت امام هشتم شیعیان قرار دارد) جلوه گر شد و از سویی دیگر، در توجه او به دوران قبل از اسلام و افتخارات باستانی ملی و شكوه و عظمت پادشاهی هخامنشی و ساسانی تجلی یافت.تبلیغ چگونگی جان به در بردن از سوء قصدی كه در دهه 30 به جان او شده بود، از قسم نخست، و برپایی جشن‏های تخیلی و پرهزینه 2500 ساله در دهه پنجاه از مقوله اخیر بود.شاید این باز گشت دوگانه به مشروعیت‏سنتی، متعارض می‏نمود؛ ولی گویا رژیم مایل بود از هر دو زمینه در جهت تحكیم مبانی مشروعیت‏خویش بهره گیرد.

عنصر دیگر، توجه شاه به تقویت وجه قانونی - عقلانی مشروعیت رژیم بود.این توجه از سویی در تقویت دیوان سالاری دولتی ظاهر گشت و از سویی دیگر در تشكیل احزاب سیاسی مانند حزب ملیون، حزب مردم، حزب ایران نوین و سرانجام حزب رستاخیز، ولی مآلا آنچه از سوی شخص شاه مورد تاكید و تعقیب قرار گرفت، متمركز ساختن قدرت تحت اختیار حكومت در تهران بود، و این البته با راه اندازی نمایشی نمادین در جهت تبلیغ جنبه‏های دموكراتیك حكومت و تظاهر به وجود اقتدار و مشروعیتی قانونی عقلانی، سازگار می‏نمود.

در عین حال، گرایش به مظاهر جدید فرهنگ غرب و علاقه به اصلاحات و نوسازی جامعه در بعد فرهنگی - علاوه بر بعد اقتصادی - با گرته برداری از مدل‏های غربی، شاه را در تعارض ویرانگر با گرایش‏های پیشین خود قرار می‏داد.آیا او می‏خواست رهبری بر طبق سنت‏ها و آیین دیر پای تاریخی تلقی شود یا رهبری كه با انگیزه‏های اصلاح‏طلبی و سنت‏شكنی در صدد است ملتش رابه «دروازه‏های تمدن‏» رهنمون شود و عاجل‏ترین مظاهر غرب را در كشور به منصه ظهور رساند؟ مجموعه گرایش‏ها و تمایلات متعارض یاد شده، حاكمیت را در اتخاذ مسیری واحد در جهت كسب مشروعیتی پایدار سر در گم ساخت؛ در نتیجه رژیم سعی كرد از امتیاز همه انواع مشروعیت‏سیاسی بهره گیرد و این امر اگر قابل تحقق بود، مشروعیتی تركیبی و «منشوری‏» را برای رژیم به ارمغان می‏آورد. رژیم دیگر به مشروعیت و اقتدار پدرسالارانه‏ای كه در دوره قاجار جریان داشت و در پهلوی اول بقایای آن دیده می‏شود، دل خوش نداشت و مشروعیت‏سیاسی را در بنیادهایی دیگر و عناصر متنوع جست و جو می‏كرد.بدین ترتیب، اگر بتوان مشروعیت اولیه و نسبی در دوره پهلوی نخست را ناشی از استخدام عنصر زور و اجبار همراه با كار آمدی نظام در تامین نظم و امنیت و اجرای برنامه نوسازی تفسیر كرد، مشروعیت مورد توجه نظام سیاسی در سه دهه اخیر پهلوی دوم را باید در منشوری از عناصر و مفاهیم متفاوت و گاه متعارض صورت بندی كرد كه شاه سعی داشت‏با استفاده از عامل اجبار و استبداد سلطنتی به تلفیق و تحكیم آنها همت گمارد و شاید در یك جمله بتوان گفت كه رژیم سیاسی در دوره پهلوی دوم تا آخرین روزها، میان عدم مشروعیت و وجود مشروعیت چندگانه و متعارض همچنان سرگردان و متحیر باقی ماند.

پژوهشگر: عباس زارع

منبع: نشریه علوم سیاسی

لینک مطالب مرتبط:

 سالروز نهضت مشروطیت 

 امام و انقلاب مشروطیت ایران 

 میراث قیام مشروطیت 

 شهادت آیة الله شیخ فضل الله نوری 

 نقش احزاب در پیشبرد مشروطه خواهی در ایران 

 شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت