راهی به سوی آزادی شعر اول
راهی به سوی آزادی شعر اول
خواننده عزیز، تو را دعوت میکنم
با هم صفحات تاریخ را ورق بزنیم.
حوادث و چهرههای واقعی،
کشوری بیگانه ولی زیبا.
ای خواننده، این صفحات کشفیات زیادی
برای تفکر درباره میهن و زندگی ما در بردارند.
سیاره مجنون ما همانند آتشفشان "وزوی" است:
ترور و جنگ بر دنیا فرمانروایی میکنند.
ولی هر کس تشنه صلح و آرامش
و آزادی واقعی برای روح و جان خود است.
از همین روست که قهرمانان
و رهبران بزرگ خردمندی به دنیا میآیند.
سرنوشت مردانی با سرنوشت بزرگ به مانند ستاره درخشان است.
خواننده عزیز، خواهش میکنم
همه ابیات این منظومه را بخوان
به معانی لابلای سطور هم توجه کن
و بیشتر درباره خشونت عصر جدید فکر کن.
نمیتوان نور ستارگان و خورشید را خاموش کرد.
زندگی یکی است. فلاسفه هم آرزو داشتند
زندگی را زیبا سازند
تا برادری، عشق و ایمان شکوفا شوند.
شرافت، صداقت و پاکیزگی، عدل میآورند.
کشوری برگزیده و مردمی شایسته
تاریخ را آفریده و عصر خود را سرافراز میسازند.
انسان به این کشور بزرگ افتخار میکند.
کشور بزرگی که در آنجا قلب آزادانه میتپد،
که در آنجا حاکمی خردمند
کشور بزرگی را به ارث میگذارد. او زاهد بود
و با ایستادگی در برابر توفان به کشور خود فجر ارزانی داشت.