چند قدم اون ور ابرا

آسمان آبي تر از هميشه بود و تلألؤ انوار خورشيد زيباتر از هميشه ديده هايمان را نوازش مي كرد. حالا كه نزديك است آن اتفاق عظيم بيفتد دلم در سينه با شتاب مي تپد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چند قدم اون ور ابرا

آسمان آبی تر از همیشه بود و تلألؤ انوار خورشید زیباتر از همیشه دیده هایمان را نوازش می كرد. حالا كه نزدیك است آن اتفاق عظیم بیفتد دلم در سینه با شتاب می تپد.

نشانه هایش را خوب بلدم. آسمانی فیروزه ای . دلتنگی برای دعوتی بزرگ و هلالی بر گوشه آسمان.

من با همین دلتنگی های بزرگ آمدم. شروع كردم. از ابتدا، از صفر از همان جایی كه باید شروع می كردم.

جاده طولانی ست و مسیر خطرناك، دستم را بگیر. كه من از همان روز ازل محتاج نگاه آسمانیت بودم.

دلتنگ صدایی كه مرا بخواند. حالا كه صدایت را گنگ می شنوم دلم را خوش می كنم به همین نوای دلنشین و با دستان تو پیش می آیم.

خدای من این بندگی را از من بپذیر، مرا خالص كن، كه شیطان را بر مخلصین راه نیست.

از دعوت تو دلم خبر خواهد گشت

شیطان وجود بی اثر خواهد گشت

هر سال نشد كه عهد بندم با تو

امسال بدان، دوباره بر خواهم گشت

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:کیهان

مطالب مرتبط:

شهر ظهور من

خداوند خودش را به نشنیدن نمی‌زند

برای شادی پیامبر

313 گل آفتاب گردان

كوچه باغ انتظار

آنگاه كه می آیی

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت