قطعه ادبی دکتر شریعتی
قطعه ادبی دکتر شریعتی
آن زمان كه قدم در كوره راه تاریخ مینهیم، در این سیرگاه شاهد قلّهای به بلندای تداوم زمانیم، برفراز این قلههای رفیع مهر درخشان بوسه زده و از تلالؤ نور آن تاریخ تابناك گشته.
...و نینوا دشتی است به بلندای این قلهها؛
حماسه سرایان در این مقاله چنین نغمه سردادهاند:
آن زمین كربلا بود و آن زمان عاشورا... آفتاب بر مركب زمین زرین نور سوار و تازیانه به دست گرما بر پشت زمین مینواخت، گردة نینوا از ضربت شلاق آفتاب تاول زدهبود...
و فرات چون كف از دهان دشت بیرون جهیده و بر اندام آن جریان یافته... دررگهای این دشت خون سرخ جوشانی جریان داشت كه از خروش آن، شیعه حیات ابدیمییافت، از شاهرگ نینوا خون حسین میتراوید و در شبكههای آن خون هابیلیان سلاله رسول اكرم(ص) جوشش داشت.
و زینب این خون را پیام آور بود...
كربلا بود و حماسهای به استواری كوهساران، عاشورا بود و پیامی به لطافت نسیم.
كربلا با خود حماسه خون و شهادت داشت كربلا با خود حماسه استقامت داشت.
و عاشورا این استقامت را به لطافت عشق آمیخته بود و آن هم چه عشقی؟ عشقیكه از عمق جان 72 انسان عاشق به سوی حق زبانه میكشید... و شهادت را بر آنان گوارامیساخت و اكنون مائیم و كربلا و شمائید و عاشورا.
زینب وار فریاد مظلومیت سردهید و ظالم را رسواكنید كه اگر حسین نمیتوان بود... باید زینب وار پیام آور شد... و خون سرخ حسین(ع) را در تداوم عاشورا، پیام آور بود...
منبع: حسین، وارث آدم
گروه دین و اندیشه تبیان