جایگاه خرد و خردورزان در کلام رضوی
جايگاه خرد و خردورزان در سخنان امام هشتم(ع)
پيامبران، امامان و بندگان صالح الهي همه اهل خرد و تعقّل و مروجان تفکّر و انديشه بودهاند ابوذر شاگرد تربيت شده و خردورز پيامبر اکرم(ص) بيشترين اوقات خويش را صرف تعقّل و انديشه و عبرت اندوزي و بهرهگيري از خرد ديگران مينمود.(1)
قرآن اين کتاب جاويد و ماندگار الهي و آسماني براي انديشه و خردورزي و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش والا و حياتي قائل است و زيباترين و رساترين سخنان را درباره ارزش دانش و تعقّل و دقت و تفقّه بيان نموده است. در قرآن بيش از هزار بار(2) کلمه «علم» و مشتقات آن، که نشانه باروري خرد و انديشه است تکرار شده، و افزون بر 17 آيه به طور صريح انسان را دعوت به تفکّر نموده، بيش از 10 آيه با کلمه «انظروا، دقت کنيد» شروع شده است. بيش از پنجاه مورد کلمه «عقل» و مشتقّات آن به کار رفته است و در چهار آيه نيز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است و همچنين از کلمه فقه و تفقّه و امثال آن بهره جسته است.
از طرف ديگر فقهاي خردورز ما نيز عقل و خرد را يکي از چهار منبع استنباط و استخراج معرّفي نموده و حکيمان و انديشمندان اسلام نيز با بهرهگيري از خرد، فلسفه و کلام اسلامي را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود دادهاند و بر توده مردم نيز لازم است که در اعتقادات اصولي و اساسي از خرد بهره جويند.
راستي از انصاف بسيار فاصله دارد آناني که دين اسلام را غير عقلاني قلمداد نموده و احکام آن را به دور از انديشه و عقلانيت ميدانند.
آنچه در پيش رو داريد نگاهي است گذرا به جايگاه عقل و تعقّل و عاقلان و خردورزان در کلام عالم و انديشمند اهلبيت(ع) حضرت علي بن موسي(ع).
الف: جايگاه خرد
1ـ عقل حجّت باطني:
عقل را تعريف گوناگوني شده است، در روايات به «العقل ما عبد به الرحمان ؛ عقل چيزي است که بوسيله آن خدا بندگي ميشود» و يا حجّت باطني تعريف شده است(3) امام هشتم (ع) نيز عقل را حجّت باطني در کنار حجّت ظاهري يعني انبياء و امامان دانسته است. ابن سکّيت به امام عرض کرد: «ما اَلحُجّةُ عَلَي الخَلقِ اَليَومَ؟ فَقال(ع) اَلعَقلُ يَعرِفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَي اللّهِ فَيُصَدِّقُهُ وَ الکاذِبُ عَلَي اللّه فَيُکَذِّبُهُ فَقالَ اِبنُ السِّکّيت. هذا وَ اللّهِ هُوَ الجَواب؛ امروز حجّت بر مردم چيست؟ امام(ع) فرمود: همان خرد باشد که انسان به وسيله آن راستگويي بر خدا را ميشناسد و او را تصديق ميکند و از دروغ پرداز بر خدا آگاهي مييابد و او را تکذيب ميکند، پس ابن سکّيت گفت: به خدا سوگند که اين همان پاسخ (درست) است».(4)
خود حضرت نيز در روزگاري که حجت ظاهري خداوند يعني امامت الهي در حد پادشاهي و ولايت عهدي تنزّل يافته و امامان معصوم ناشناخته ماندهاند از حجّت باطني بيشترين بهره را برد و با تشکيل مناظرات و احتجاجات عقلاني، خردورزان را جذب خويش نموده و عدهاي از آنها را به راه اصلي و حجّت ظاهري و امامت هدايت نمود.
مهمترين احتجاجات عقلي حضرت عبارتند از:
1ـ مناظره با جاثليق، رئيس اسقفها و پيشواي مسيحيان.
2ـ مناظره با رأس الجالوت بزرگ يهوديان.
3ـ مناظره با هربز اکبر، بزرگ زرتشتيان.
4ـ مناظره با عمران صابي.
5 ـ مناظره با سليمان مروزي دانشمند علم کلام.
6 ـ مناظره با علي بن محمد بن جهم ناصبي.
7ـ مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
هر يک از مناظرات حضرت داراي محتواي عميق عقلاني است که هر خردمندي را مقهور خود ميسازد.(5)
2ـ عقل هديه الهي:
خداوند نعمتهاي فراواني ارزاني انسان داشته، در بين اين نعمتها، نعمت ولايت و نعمت عقل از جايگاه ويژه و خاصي برخوردار است. به همين جهت است که در جاي جاي روايات، اين نعمت را مخصوصاً به خداوند نسبت داده و هديه الهي دانسته است با اينکه تمام نعمتها از آن اوست، در واقع اين يک نوع اضافه تشريفي به خداوند
متعال است حضرت علي بن موسي (ع) به ابي هاشم جعفري فرمود: «يا اَبا هاشِمٍ اَلعَقلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ و الاَدَبُ کُلفَةً، فَمَن تَکَلَّف الاَدَبَ قَدَرَ عَلَيهِ وَ مَن تَکَلَّفَ العَقل لَم يَزدَد بِذلِکَ اِلّا جَهلاً؛(6) اي ابي هاشم خرد ارزاني خداوند است و (به دست آوردن) ادب مشقّت آور است. پس هر کس مشقّت ادب آموزي را بر عهده گيرد به آن دست يابد و هر کس مشقّت خرد آموزي (و به دست آوردن آن را) بر عهده گيرد جز ناداني نيفزايد(چرا که عقل را خداوند بايد عنايت کند).
3ـ تعقّل برترين عبادت:
عدهاي بر اين باورند که عبادات منحصر است در انجام نماز و خواندن نمازهاي مستحبي و گرفتن روزههاي واجب و مستحب، بدون آن که در رمز و راز آن انديشه کنند، و يا در زمان و اوضاع آن تعقل نمايند.
امام هشتم(ع) با گوشزد اين خطر عبادت اصلي را در زيادي انديشيدن و بهرهوري از خرد ميداند آنجا که فرمود: «ليست العبادة کثرة الصّيام و الصّلوة، و انّما العبادة کثرة التّفکر في امر اللّه؛(7) عبادت (زيادي روزه و نماز نيست و بلکه) فقط بسيار انديشيدن در امر خداوند است».
4ـ بهترين دوست:
خرد علاوه بر آنکه در کار فکري و نظري مددکار انسان است و به عبادت انسان ارزش و بهاء ميدهد، در کارهاي عملي نيز بهترين يار انسان و در تنهائيها بهترين رفيق و دوست انسان شمرده ميشود، امام هشتم (ع) در اينباره ميفرمايد: «صديق کلّ امرءٍ عقله و عدوه جهله؛(8) دوست هر
مردي (و انساني) خرد اوست و دشمنش ناداني او». و پيامبر اکرم(ص) نيز عقل را قوام انسان و عامل نگهدارنده او دانسته آنجا که فرمود: «قوام المرء عقله؛(9) قوام مرد (و آنچه انسان را سرپا نگه ميدارد) عقل اوست. و علي (ع) نزديکترين يار انسان را خرد معرّفي ميکند که: «العقل خليل المؤمن؛(10) خرد دوست مؤمن است».
5 ـ مهر عامل دوستي
عقل و خرد نه تنها دوست و يار خود انسان است، که دوستي با دوستان و ياران نيز با عقل و خرد ميسر است، انسان بخواهد دوستان خود را در سطح جامعه و فاميل و خانواده حفظ کند بايد از مهرباني برخواسته از خرد بهره برد، امام هشتم(ع) در کلام نغز و زيباي خود فرمود: «التودّد الي النّاس نصف العقل؛(11) مهرباني با مردم نيمي از خرد است.
6ـ برترين عقلها:
عقل انسان داراي مرابت و درجاتي است، برترين عقلها آن است که انسان را به سوي اهداف نوراني هدايت کند، و شناخت انسان را نسبت به خالق هستي، جهانشناسي، و انسانشناسي، بيشتر سازد، در اين ميان شناخت خود انسان بعنوان پلي براي خداشناسي و جهانشناسي از جايگاه ويژه برخوردار است حضرت رضا(ع) باتوجّه به اين نقش ميفرمايد: «افضل المال ماوقي به العِرض و افضل العقل معرفة
الانسان نفسه؛(12) بهترين مال، مالي است که آبروي آدمي توسط آن حفظ شود، و بهترين عقل، شناختن انسان است خودش را».
ب: نشانه خردورزان
بسيارند کساني که ادّعاي خردورزي ميکنند و گاه خود را برترين خرد ورز معرّفي مينمايند، امّا اينگونه نيست که هر مدّعي خردي، خردورز باشد، چه بسيار کساني هستند که بجاي عقل از شيطنت و حيلهگري برخوردارند، و همچون عمروعاص براي هر کاري حيلهاي، و براي هر حق باطلي و براي هر راست، دروغي پيش ساخته دارند، اينها هرگز از نظر ديني خردمند و عاقل بحساب نميآيند، براي تشخيص اين امر حضرت ثامن الحجج(ع) نشانه خردمندان واقعي را به جامعه معرّفي مينمايد آنجا که فرمود: «لا يتمّ عقل امرءٍ مسلمٍ حتّي تکون فيه عشر خصالٍ الخير منه مأمول و الشّرّ منه مأمونٌ يستکثر قليل الخير من غيره، و يستقلّ کثير الخير من نفسه، لايسأم من طلب الحوائج اليه، و لا يملّ من طلب العلم طول دهره، الفقر في اللّه احبّ اليه من الغني، والذّلّ في اللّه احبّ اليه من العزّ في عدوّه، و الخمول اشهي اليه من الشّهرة، ثمّ قال العاشرة و ما العاشرة، قيل له: ماهي؟ قال(ع): لايري احداً الّا قال هو خيرٌ منّي واتقي؛(13) خرد مرد مسلمان کامل نميشود مگر آنکه ده ويژگي در او باشد:
1ـ به نيکي او اميد رود(و دست خير او در جامعه مورد اميد نيازمندان باشد).
2ـ از بدي او آسودگي باشد(و کسي از شرّ او بر خود بيم نداشته باشد).
3ـ و نيکي اندک ديگري را بسيار شمارد.
4ـ و نيکي بسيار خويش را ناچيز داند.
5 ـ و از نيازخواهي (ديگران) نزد او دلگير و خسته نميشود.
6ـ و از علمجويي در طول عمرش دلخسته نميگردد.
7 ـ و تهديستي در راه خدا را بيشتر از توانگري دوست ميدارد.
8 ـ و خواري (ظاهري) در راه خدا را از بزرگمندي درنزد دشمن خدا خوشتر دارد.
9ـ و گمنامي براي او رغبت انگيزتر از بلند آوازگي (و شهرت) است.
10 ـ سپس حضرت فرمود: دهمي و چه (داني) دهمي (چيست)؟ عرض شد به حضرت: دهمي چيست؟ فرمود: کسي را نبيند مگر آن که گويد: او از من بهتر و پارساتر است.
در ادامه آن حضرت فرمود: «اِنَّما النّاسُ رَجُلان: رَجَلٌ خَيرٌ مِنه وَاَتقي تَواضَعَ لَهُ لِيَلحَقَ بِهِ، فَاِذا فَعَلَ ذلِکَ فَقَد عَلا مجدُهُ وَ طابَ خَيرُهُ وَ حَسُنَ ذِکرُهُ وَ سادَ اَهلَ زَمانِهِ؛(14) به راستي مردم دو دستهاند: بهتر و پارساتر از او و بدتر و پائينتر، پس (خردمند) هرگاه مردي بدتر از خود را ملاقات کند ميگويد: شايد نيکي و خوبي او در درون و باطن اوست که اين به سود اوست، ولي نيکي من آشکار است و (شايد) اين به زيان من است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خويش را ببيند در برابرش فروتني کند تا همپاي او گردد، پس چنانچه اين گونه کند بي گمان بزرگمندياش فراز گيرد و نيکياش پاکيزه شود و ياد او نيک گردد و سرور مردم دوران خويش باشد.
به حقيقت اگر به آنچه در روايت فوق بعنوان اوصاف خردمندان و خردورزان اشاره شده عمل شود، بسياري از امور جامعه امروز ما اصلاح خواهد شد.
يکي از مشکلات جامعه امروز ما نديده گرفتن خدمات و تلاشهاي جناح مخالف است هر گروهي براي بيرون کردن رقيب ازميدان، بيش از آنکه نقاط مثبت خويش را بيان دارد، تلاش در بزرگ جلوه دادن نقاط منفي مخالف دارد، بدون آنکه نقاط مثبت و کارهاي انجام شده گروه مخالف را بيان کند، اگر طرفين به اوصاف خردمندان پايبند بودند، در کنار انتقاد و بيان ضعف، کارهاي خير و مثبت رقيب را نيز بيان ميکردند، و در جامعه بخوبي جلوه ميدادند، چنانکه امام هشتم(ع) فرمود:
مشکل ديگر احساس خستگي مسئولان و مراجع ذيربط و افراد متشخص در مقابل مراجعات و اظهار حاجات مردم است و حال آنکه خردمندان بنابه گفته امام هشتم (ع) هرگز در مقابل حاجتهاي مردم و گرهگشائي از کار آنان اظهار عجز و ملامت و خستگي نميکنند.
مشکل سوّم در جامعه، شهرت طلبي و شهر خواهي است، نمونه بارز آن را در ايام انتخابات ميبينيم خيلي از نامزدها يقين دارند که در انتخابات کشوري يا استاني برنده نميشوند، با اين حال خرجهاي کلان و اسرافهاي بيشماري را مرتکب ميشوند، آنهم در اوضاعي که خيلي از جوانهاي ما بر اثر نداشتن توان مالي از امر ازدواج عاجزند، و خيلي از خانوادههاي فقير در نان شب شان درمانده، و...آن همه خرجها و تلاشها جز به هدف شهرت خواهي انجام نميپذيرد. و حال آن که حضرت ثامن الحجج فرمود: انسان خردمند و خردپيشه از شهرتطلبي گريزان، مگر آنجاي که در مسير انجام وظائف الهي باشد.
پينوشتها:
1. بحارالانوار، علّامه مجلسي، ج 22، ص 431.
2. آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات کتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقي (دارالحديث قاهره) ميباشد.
3. منتخب ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ص 358.
4. شيخ ابومحمد حرّاني، تحف العقول، انتشارات آل علي(ع)، چاپ اوّل، ص 814، شماره 48.
5. صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 155، بحار، ج 49، و رـ ک مجموعه آثار دوّمين کنگره جهاني حضرت رضا(ع) 1366، هـ.ش، ج 1، ص 432 ـ 452.
6. همان، ص 812، شماره 46.
7. همان، ص 802، شماره 3.
8. همان، ص 804، شماره 14.
9. روضة الواعظين، ص 9، و منتخب ميزان الحکمه، ص 357.
10. همان، ص 357 و تحف العقول، ص 203.
11. تحف العقول، همان، ص 804، شماره 15.
12. ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ج 10، ص 577.
13. همان، ص 804، شماره 17.
14. همان، ص 804.
تنظيم براي تبيان: سمانه دولت آبادي