وظایف ائمه اطهار علیهم السلام

دومین مرحله مبارزه ائمه از نیمه دوم زندگی امام سجاد(علیه‌السلام) آغاز شد و تا زمان امام کاظم (علیه‌السلام) ادامه داشت که در این دوره رهبران دین سعی می‌کردند مردم را به انحرافات خلفا حساس کرده، حکومت را از نظر قدرت دفاع علمی و اعتقادی خلع سلاح کنند. ائمه س
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وظايف ائمه اطهار(عليهم‌السلام)

حضرت علي بن الحسين(عليهماالسلام) چهارمين امام شيعيان است که در سال 36 يا 38 هجري به دنيا آمد و در 57 سالگي در مدينه به دست وليد بن عبدالملک به شهادت رسيد. پدرش امام حسين (عليه‌السلام) و مادرش شهربانو، دختر يزدگرد سوم پادشاه ساساني است و يکي از دوازده امامي است که پيامبر بر امامت ايشان تصريح کرده است. امام سجاد القاب بسياري داشت؛ از جمله زين العابدين، سيد الساجدين، زکي، امين. کنيه حضرت نيز ابوالحسن و ابو محمد است.

امام سجاد(عليه‌السلام) از فضل و دانش و سخاوت و شجاعت سرشار بود. او رهبري فرزانه بود که همانند اجداد گرامي‌اش در راه اعتلاي دين و هدايت مردم از هيچ کوششي فروگذار نمي‌کرد.(حکيم، ج 6، ص 19- 20، 52- 53، 106- 107)

اسلام به مثابه آخرين دين آسماني مي‌بايست در طول زمان پيش برود و همه مرزهاي زماني و جغرافيايي را بپيمايد، ولي پس از وفات پيامبر(صلي الله عليه و آله) ولايت اسلام به دست نسلي از مهاجران افتاد که برگزيدگان الهي نبودند و دشمنان توانستند پنهاني به مراکز قدرت نظام نفوذ کرده، آن را ناکارآمد کنند و خود، رهبري نظام را به دست بگيرند و آن را به حکومتي  موروثي تبديل سازند. آنها بيت المال مسلمين را تصاحب کردند و خلافت، بازيچه بني اميه شد. اين انحرافات در طول تاريخ حکومت اسلام را دچار تناقضاتي کرد که اگر ادامه مي‌يافت پس از مدتي به حکم منطق به انحطاط کامل مي‌رسيد. در اينجاست که به مفهوم رسالت اهل بيت پي مي‌بريم و مي‌بينيم که خداوند به وسيله پيامبر(صلي الله عليه و آله)، ائمه معصوم را تعيين  کرده است تا به حراست از دين و امت بپردازند.(همان، ص 117- 118)

انحرافات در طول تاريخ حکومت اسلام را دچار تناقضاتي کرد که اگر ادامه مي‌يافت پس از مدتي به حکم منطق به انحطاط کامل مي‌رسيد. در اينجاست که به مفهوم رسالت اهل بيت پي مي‌بريم و مي‌بينيم که خداوند به وسيله پيامبر(صلي الله عليه و آله)، ائمه معصوم را تعيين  کرده است تا به حراست از دين و امت بپردازند.

وظيفه ائمه در دو امر مهم خلاصه مي‌شد: 1- حفظ امت اسلامي از فروپاشي؛ 2- تلاش براي به دست گيري قدرت و رهبري. اين هدف به برنامه ريزي طولاني نياز داشت تا شرايط مناسب با همه ارزش‌ها و اهداف و احکام را فراهم آورند. و انسان را به کمال مطلوبي برسانند که در خور اوست.(همان، ص 118- 119)

از اين رو عرصه فعاليت ائمه به اوضاع و شرايطي بستگي داشت از قبيل نوع حکومت وقت، ميزان فرهنگ بيداري، ايمان امت، ميزان شناخت ايشان از ائمه و اندازه متابعت آنها از حاکمان منحرف، شرايط حاکم بر دولت اسلامي، ميزان پايبندي حکام به اسلام و نوع ابزاري که حکام براي تقويت حکومت خود به کار مي‌بردند.

به اين ترتيب ائمه گاه حاکمان را با موعظه از انحراف باز مي‌داشتند و گاه با قيام مسلحانه، مانند قيام امام حسين(عليه‌السلام) در برابر يزيد بن معاويه و گاهي هم سعي مي‌کردند با تقويت جريانهاي مخالف حکومت وقت را متزلزل کنند.(همان، ص 124)

ائمه در زمينه تربيتي، اخلاقي، سياسي، و علمي امت هم فعاليت مستمر مي‌کردند و با تربيت دانشمندان و شخصيت‌هاي علمي براي بيداري مردم تلاش مي‌کردند. ايشان با برقراري رابطه عاطفي با گروه بسياري از مسلمين، آنان را از درياي بيکران علم خويش بهره‌مند مي‌ساختند و آنها، که پيرواني راستين بودند، شب و روز در راه حفظ و نشر فرهنگ اسلامي تلاش مي‌کردند؛ بدين گونه اسلام به رغم همه انحرافات باقي ماند. (همان، ص 125)

ائمه معصوم طي سه دوره به مبارزه براي حفظ اسلام پرداختند. اولين دوره از زمان رحلت پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) آغاز شد و در زمان امام علي و امام حسن و امام حسين و امام سجاد(عليهم‌السلام) به ظهور رسيد. در اين دوره براندازي حاکمان منحرف ممکن نبود، ولي ائمه موفق شدند که انحرافات حاکمان را آشکار کنند.(همان، ص 127)

دومين مرحله مبارزه ائمه از نيمه دوم زندگي امام سجاد(عليه‌السلام) آغاز شد و تا زمان امام کاظم (عليه‌السلام) ادامه داشت که در اين دوره رهبران دين سعي مي‌کردند مردم را به انحرافات خلفا حساس کرده، حکومت را از نظر قدرت دفاع علمي و اعتقادي خلع سلاح کنند. ائمه سپس به تشريح خط رسالت خود پرداخته، نسل‌هايي از دانشمندان را، بر اساس فرهنگ اسلامي تربيت کردند که توانستند به شبهاتي که فرقه‌هاي مذهبي وارد مي‌کردند پاسخ دهند.(همان، ص 127- 128)

ترتيب ائمه گاه حاکمان را با موعظه از انحراف باز مي‌داشتند و گاه با قيام مسلحانه، مانند قيام امام حسين(عليه‌السلام) در برابر يزيد بن معاويه و گاهي هم سعي مي‌کردند با تقويت جريانهاي مخالف حکومت وقت را متزلزل کنند.

از نيمه پاياني عمر شريف امام کاظم(عليه‌السلام) اسلام وارد مرحله ديگري از مبارزه شد که تا قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالي و فرجه الشريف) ادامه خواهد داشت و آن ايمن سازي مجموعه صالح و ترسيم مفصل خط مشي عقيدتي و اخلاقي و سياسي است. در اين دوره رهبران ديني فقهايي را تربيت کردند که طي قرون بعد مردم راه درست را از طريق ايشان بشناسند و به اين ترتيب ائمه توانستند طي يک برنامه ريزي درازمدت، اسلام را براي هميشه حفظ و به جامعه عرضه کنند.(همان، ص 128- 129)

در زمان امام سجاد(عليه‌السلام) انحرافات نهاني آشکار شد و پس از قتل امام حسين(عليه‌السلام)، مردم شخصيت واقعي خلفا را شناختند.

امام سجاد(عليه‌السلام) چون قبل از شهادت امام علي(عليه‌السلام) به دنيا آمد شاهد همه مصيبت‌ها و سختي‌هايي بود که بر آن حضرت وارد شد. در زمان تولد امام سجاد(عليه‌السلام) جدش، امام علي (عليه‌السلام) درگير جنگ با ناکثين و قاسطين و مارقين بود. امام سجاد(عليه‌السلام) پس از آن هم در کنار عمويش، امام حسن(عليه‌السلام)، از ستم‌هايي که معاويه و کارگزارانش بر وي روا مي‌داشتند آگاهي يافت. در زمان امام حسين(عليه‌السلام) نيز در همه رنجها و مصائب با ايشان همراه بود تا اينکه پس از واقعه کربلا و شهادت پدر در مقابل مشکلات تنها ماند. براي امام سجاد(عليه‌السلام)، اوج اين مصيبت‌ها وقتي بود که مي ديد سپاه بني اميه براي شکستن حرمت مکه و مدينه اسب هايشان را در  مسجد پيامبر مي بستند و اين دو شهر را مرکز فساد قرار داده، در آنجا به لهو و لعب مي پرداختند و بر سر هر کوي صداي موسيقي بلند بود و هر کس را که با اين امور منکر مخالفت مي کرد، مي کشتند و مُثله مي کردند. در اين زمان جريان رشد علمي هم به کلي نابود شده بود؛ زيرا سياست امويان خشکاندن ريشه هاي علم و دانش بود تا به اين ترتيب بتوانند به حکومت جابرانه خود ادامه دهند.

در چنين شرايطي زمينه براي حرکت نظامي موفق فراهم نبود و حتي چنين حرکتي ممکن بود نتيجه معکوس بدهد.(همان، ص 131- 132)

امام سجاد(عليه‌السلام) به تقويت جو ديني در جامعه و گسترش آن به جهان اسلام پرداخت. وي در جهت فرهنگ سازي صحيح براي توده مردم و بيداري آنها در برابر حکومت وقت، فعاليت هاي بسياري کرد. امام مردم را به روايت حديث امر فرمود و آن را از واجبات دانست. حرکت بعدي امام(عليه‌السلام) گرامي داشتن قرآن به طرق گوناگون بود. ايشان در ميان مردم قرآن را با صداي خوش مي‌خواند و تفسير مي‌فرمود. (همان، ص 137)

آن حضرت مثل اعلاي اخلاق محمدي بود. رفتار او با مردم و صبر او در مقابل فاجعه کربلا و استقامت او در اعتلاي دين و بذل و بخشش او به فقرا و مهرباني با بردگان، تجلي خلق عظيم پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوده است. (همان، ص 148)


تقويم تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، دکتر ولايتي

گروه دين و انديشه تبيان

 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت